چرا بعضی اتفاقات زندگی را نمی‌فهمم؟

ما بسیاری از اتفاقات زندگی را نمی‌فهمیم زیرا دانش ما محدود و حکمت الهی بی‌کران است. این وقایع اغلب آزمایش‌هایی هستند که در پس ظاهر ناخوشایند، خیر و حکمت پنهان دارند و با توکل بر خدا باید آن‌ها را پذیرفت.

پاسخ قرآن

چرا بعضی اتفاقات زندگی را نمی‌فهمم؟

احساس سردرگمی و عدم درک از برخی اتفاقات زندگی، یک تجربه انسانی بسیار رایج است که بسیاری از ما در مقاطع مختلف با آن روبرو می‌شویم. این سوال عمیق و تفکربرانگیز، ریشه‌های قرآنی و الهی دارد و پاسخ آن در بطن باور به حکمت لایزال خداوند نهفته است. قرآن کریم بارها و بارها بر این نکته تأکید می‌کند که دانش و بینش انسان محدود است، در حالی که علم و حکمت الهی بی‌کران و فراگیر است. آنچه ما به عنوان «نمی‌فهمم» تجربه می‌کنیم، اغلب نتیجه تفاوت عظیم میان درک محدود ما از زمان و مکان و علم بی‌حد و مرز پروردگار است که تمام ابعاد پنهان و آشکار، گذشته، حال و آینده را در بر می‌گیرد. یکی از مهم‌ترین دلایلی که قرآن برای عدم درک کامل ما از وقایع زندگی بیان می‌کند، ماهیت «آزمون» بودن دنیاست. خداوند در آیات متعددی اشاره می‌کند که زندگی دنیوی، میدان آزمایش و ابتلا است تا مؤمن از غیرمؤمن، صابر از ناشکیبا و شاکر از ناسپاس شناخته شود. این آزمون‌ها گاهی در قالب مصیبت و سختی، و گاهی نیز در قالب نعمت و آسایش بروز می‌کنند. در سوره عنکبوت آیه ۲ و ۳ می‌فرماید: «آیا مردم گمان می‌کنند همین که بگویند ایمان آوردیم، رها می‌شوند و آزمایش نخواهند شد؟ و به یقین کسانی را که پیش از ایشان بودند، آزمودیم، تا خدا راستگویان را معلوم دارد و دروغگویان را نیز معلوم فرماید.» این آیات به صراحت بیانگر این است که چالش‌ها و اتفاقات ناخوشایند، بخشی جدایی‌ناپذیر از مسیر رشد و تکامل روحی ما هستند. ممکن است در زمان وقوع، حکمت آن‌ها را درک نکنیم، اما بعدها، با گذر زمان و کسب تجربه، به عمق تأثیر مثبت آن‌ها بر شخصیت و ایمانمان پی ببریم. این‌ها مکانیزم‌هایی برای تهذیب نفس، افزایش درجه معنوی و پاک شدن از گناهان هستند که از دید ما پنهان می‌مانند. علاوه بر این، قرآن به ما می‌آموزد که ظاهر امور همیشه با باطن آن‌ها یکی نیست. یک اتفاق که در ظاهر ناخوشایند به نظر می‌رسد، ممکن است در باطن خیر کثیر و منافع پنهانی برای ما در بر داشته باشد. سوره بقره، آیه ۲۱۶ یکی از روشن‌ترین بیان‌ها در این زمینه است: «چه بسا چیزی را ناخوش دارید و آن برای شما خیر است؛ و چه بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما شر است. و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.» این آیه یک اصل بنیادین در تفکر اسلامی است و به ما یادآوری می‌کند که قضاوت ما بر اساس دانش محدودمان، غالباً ناقص است. گاهی از دست دادن شغلی، به یافتن مسیری بهتر و سازگارتر با توانایی‌هایمان منجر می‌شود؛ گاهی یک بیماری سخت، فرصتی برای تأمل، تغییر سبک زندگی و نزدیک‌تر شدن به خداوند فراهم می‌آورد؛ و گاهی نرسیدن به آرزویی خاص، ما را از شر بزرگتری نجات می‌دهد که از آن بی‌خبر بودیم. این حکمت‌های پنهان، تنها با دید الهی قابل درک هستند و ما به عنوان انسان، تنها می‌توانیم به آن‌ها ایمان آورده و بر خداوند توکل کنیم. یکی از شگفت‌انگیزترین و آموزنده‌ترین داستان‌های قرآنی که به وضوح مفهوم عدم درک ما از حکمت الهی را تبیین می‌کند، داستان حضرت موسی و حضرت خضر (در سوره کهف) است. حضرت موسی، با وجود جایگاه پیامبری و علم و دانش خود، سه واقعه‌ای را که حضرت خضر به دستور خداوند انجام داد (سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان، و بازسازی دیوار شکسته) در ظاهر ناپسند و غیرمنطقی یافت و نتوانست آن‌ها را درک کند. هر بار موسی به اعتراض و سؤال می‌پرداخت، زیرا از باطن و حکمت پنهان این اعمال بی‌خبر بود. اما پس از اینکه خضر دلایل واقعی هر یک از این اعمال را توضیح داد، مشخص شد که پشت هر یک از این وقایع ظاهراً منفی، خیری بزرگ و جلوگیری از شرّی عظیم نهفته بود: سوراخ کردن کشتی برای جلوگیری از مصادره آن توسط پادشاه ظالم، کشتن نوجوان برای جلوگیری از گمراهی والدین با ایمانش توسط او، و بازسازی دیوار برای حفظ گنج یتیمان زیر آن. این داستان، نمادی بسیار قوی است که نشان می‌دهد بسیاری از اتفاقات زندگی ما نیز ممکن است در ظاهر منطقی و قابل فهم نباشند، اما دارای حکمت‌های عمیقی هستند که تنها خداوند از آن‌ها آگاه است. این قصه به ما می‌آموزد که صبر و اعتماد به قضا و قدر الهی، کلید آرامش در برابر ناملایمات است. بنابراین، وقتی احساس می‌کنیم اتفاقی را نمی‌فهمیم، باید به یاد آوریم که این نقص در درک ماست، نه در حکمت الهی. این لحظات، فرصتی برای تقویت توکل و ایمان ما به خداوند هستند. با پذیرش این حقیقت که علم ما محدود و علم خدا بی‌نهایت است، می‌توانیم به آرامش قلبی برسیم. این آرامش به معنای بی‌تفاوتی نیست، بلکه به معنای پذیرش اراده و حکمت خداوند است، حتی زمانی که مسیر برای ما نامعلوم است. در نهایت، همه چیز به سمت یک هدف والاتر در جریان است و آن، رشد و کمال انسان در جهت بندگی خالصانه برای پروردگاری است که جز خیر بندگانش را نمی‌خواهد، حتی اگر آن خیر در پوشش یک سختی یا یک اتفاق غیرقابل فهم باشد. صبر، دعا، و تأمل در آیات الهی می‌تواند به ما کمک کند تا نگاهی عمیق‌تر به جریان زندگی پیدا کنیم و حتی اگر حکمت لحظه‌ای را نفهمیم، به حکمتی بزرگتر در مسیر کلی زندگی ایمان داشته باشیم. این نگرش، نه تنها به ما آرامش می‌بخشد، بلکه قدرت لازم برای مواجهه با چالش‌ها را نیز فراهم می‌آورد، با این یقین که خداوند هرگز بندگانش را تنها نمی‌گذارد و همیشه خیر و مصلحت آن‌ها را در نظر دارد.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

آورده‌اند که مردی پارسا و نیکوکار، در راه سفر به شهری دور، به علت باران شدید و طوفان، از قافله جا ماند. او بسیار اندوهگین شد و با خود گفت: «ای دریغ که از قافله عقب افتادم و شاید در این بیابان تنها بمانم و هلاکت شوم.» اما چون صبر پیشه کرد و به حکمت الهی دل سپرد، پس از ساعتی دید که همان قافله، در تنگه‌ای مورد هجوم دزدان قرار گرفته و تمام اموالشان به غارت رفته و خودشان نیز آسیب دیده‌اند. آن مرد پارسا چون این صحنه را دید، حمد خدا گفت و دانست که تأخیر او از قافله، خود خیری بزرگ بود و او را از بلایی عظیم رهانید. پس دانست که بسیاری از سختی‌ها و ناملایماتی که در لحظه نمی‌فهمیم، شاید پوششی باشد برای خیری بزرگتر که خداوند برایمان مقدر کرده است.

سوالات مرتبط