ایمان و کفر به انتخاب افراد بستگی دارد و این وابسته به اراده و شرایط اجتماعی، خانوادگی و تجربی است.
ایمان آوردن یا عدم ایمان به خداوند و حقایق دینی، موضوعی پیچیده است که در قرآن نیز به صورت متنوعی مطرح شده است. در قرآن کریم، به روشنی بیان شده که ایمان و کفر انتخاب انسانهاست و این حقیقت به شدتی به اراده و اختیار آنها بستگی دارد. در سوره انعام آیه 125، خداوند میفرماید: "وَمَن يُرِدْ أَنْ يُهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَن يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًۭا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ." این آیه به روشنی میگوید که خداوند هر کسی را که بخواهد هدایت میکند و برعکس، هر کسی که اراده کند دچار گمراهی شود، دل او را تنگ میکند. همچنین در سوره آلعمران آیه 19 آمده است: "إنَّ الدِّينَ عِندَ اللهِ الإِسْلامُ." این آیه نشان میدهد که تنها دین مقبول خداوند، اسلام است و داشتن ایمان به آن در جلب رضایت او مهم است. بنابراین، ایمان انسانها به عواملی از جمله جامعه، تربیت خانوادگی، علم و آگاهی، و تجربههای شخصی بستگی دارد. در این راستا، میتوان گفت که برخی افراد در جستوجوی حقیقت، رضایت و آرامش به ایمان میرسند، در حالی که دیگران ممکن است به دلایل مختلف از این مسیر دور شوند.
و هر کس را بخواهد هدایت کند، سینهاش را به سوی اسلام میگشاید و هر کس را بخواهد گمراه کند، سینهاش را تنگ و تنگ میکند، گویی به آسمان صعود میکند.
قطعا دین در نزد خداوند، اسلام است.
روزی، جوانی به نام سجاد در یکی از محلههای شهر زندگی میکرد. او از کودکی در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود، اما در بزرگسالی به دلایلی از دین و مذهب فاصله گرفته بود. یک روز او تصمیم گرفت به مسجد محله برود و در آنجا به سخنرانی یک عالم دینی گوش دهد. پس از شنیدن سخنان عالم و آیات قرآن که درباره ایمان و هدایت بود، سجاد احساس کرد که قلبش نرم شده و حقیقت وجودش را درک کرد. او تصمیم گرفت که ایمان بیاورد و زندگیاش را تغییر دهد. او با خوشحالی به خانوادهاش گفت: "من میخواهم به خدا نزدیکتر شوم!" و اینگونه سفری جدید را آغاز کرد.