انسانها از یاد مرگ فراریاند به دلیل دلبستگی شدید به دنیا، غفلت از حقایق ابدی، آرزوهای طولانی و ترس از حسابرسی اعمال. قرآن به ما توصیه میکند که مرگ را یک بیدارباش برای عمل صالح و آمادهسازی برای آخرت بدانیم.
مفهوم مرگ و زندگی پس از آن، از جمله اساسیترین حقایقی است که در قرآن کریم به کرات مورد تأکید قرار گرفته است. با این حال، بسیاری از انسانها از یاد مرگ و فکر کردن به آن گریزانند. این گریز و فرار از مرگ، ریشههای عمیق روانشناختی و معنوی دارد که قرآن به برخی از آنها اشاره میکند. یکی از اصلیترین دلایل این فرار، دلبستگی شدید انسان به زندگی دنیا و لذتهای زودگذر آن است. انسان به طور طبیعی به آنچه مادی و قابل لمس است، تمایل دارد و جذابیتهای دنیا، از جمله ثروت، قدرت، زیبایی، و مقام، میتواند چنان او را در خود غرق کند که از حقیقت نهایی و ابدی غافل شود. قرآن بارها به فانی بودن دنیا و پایداری آخرت اشاره میکند و این دلبستگی به دنیا را نکوهش مینماید. انسان با خود فریبی، عمر را بسیار طولانی میپندارد و امیدهای واهی به آیندهای دور در دنیا میبندد. این «طول امل» یا آرزوهای طولانی، او را از حقیقت مرگ دور میکند و باعث میشود فکر کند زمان زیادی برای توبه، جبران خطاها و آماده شدن برای آخرت دارد. دلیل دیگر، غفلت و بیخبری است که از مشغولیتهای دنیوی نشأت میگیرد. روزمرگی، سرگرمیها، و تلاش برای کسب معاش، میتواند انسان را چنان در خود فرو ببرد که فرصتی برای تأمل در مورد مقصد نهایی خود پیدا نکند. این غفلت، حجابی بین انسان و حقیقت مرگ میاندازد و او را از آمادهسازی برای آن باز میدارد. شیطان نیز در این میان نقش مهمی ایفا میکند. قرآن بارها به وسوسههای شیطان اشاره دارد که هدفش گمراه کردن انسان و دور کردن او از یاد خدا و آخرت است. شیطان با وعدههای دروغین و زینت دادن دنیا در چشم انسان، او را به سوی گناه و غفلت سوق میدهد و از فکر کردن به عواقب اعمالش بازمیدارد. او میخواهد انسان به قدری در لذتهای دنیا غرق شود که حتی فرصت فکر کردن به مرگ را نیز نیابد و در نتیجه، برای آن آماده نشود. همچنین، ترس از ناشناختهها و هراس از حسابرسی اعمال، از دیگر دلایل فرار از یاد مرگ است. مرگ دروازهای به جهانی است که انسان تجربه مستقیمی از آن ندارد. این ناشناختگی، به خودی خود میتواند ترسآور باشد. علاوه بر این، برای کسانی که اعمال صالح کمی انجام دادهاند یا مرتکب گناهان زیادی شدهاند، مرگ به معنای مواجهه با حسابرسی الهی و پیامدهای اعمالشان است. این ترس از مجازات یا از دست دادن فرصت جبران، باعث میشود که انسان ترجیح دهد به این واقعیت تلخ فکر نکند. قرآن بارها به عواقب گناه و اهمیت توبه و بازگشت به سوی خدا اشاره میکند و مؤمنان را به محاسبه نفس قبل از محاسبه الهی تشویق مینماید. در نهایت، یاد مرگ میتواند تلخ و اندوهناک باشد، زیرا انسان را به یاد از دست دادن عزیزان و ترک همه آنچه در دنیا به دست آورده، میاندازد. این جنبه عاطفی نیز باعث میشود که برخی افراد ترجیح دهند از این فکر دوری کنند تا با غم و اندوه آن مواجه نشوند. با این حال، در تعالیم اسلامی، یاد مرگ نه تنها یک عامل بازدارنده و ترسناک نیست، بلکه به عنوان یک بیدارباش و انگیزهای برای بهبود زندگی و عمل صالح معرفی شده است. انسانی که به یاد مرگ است، کمتر اسیر زرق و برق دنیا میشود، بیشتر به فکر آخرت است، در انجام خیرات سرعت میگیرد و از گناهان دوری میکند. به همین دلیل، قرآن و سنت پیامبر (ص) همواره به مسلمانان توصیه میکنند که از یاد مرگ غافل نشوند و آن را پلی به سوی سعادت ابدی بدانند. این یادآوری، به انسان کمک میکند تا اولویتهای زندگی خود را به درستی تنظیم کند و بداند که هدف نهایی از خلقت، صرفاً لذت بردن از دنیا نیست، بلکه آماده شدن برای یک زندگی جاودانه و ابدی در جوار رحمت الهی است. بنابراین، فرار از یاد مرگ، در واقع فرار از یک حقیقت اجتنابناپذیر و از دست دادن فرصتی برای رشد و کمال معنوی است.
هر نفسی طعم مرگ را میچشد؛ و جز این نیست که پاداشهای شما در روز قیامت به طور کامل پرداخت میشود. پس هر کس از آتش (دوزخ) دور شود و به بهشت درآید، قطعاً رستگار شده است. و زندگی دنیا جز کالای فریبنده نیست.
بدانید که زندگی دنیا فقط بازی و سرگرمی و زینت و فخرفروشی میان شما و افزونخواهی در اموال و فرزندان است؛ مانند بارانی که گیاه روییده از آن کافران را به شگفتی آورد، سپس خشک میشود و آن را زرد میبینی، سپس خرد و نابود میگردد. و در آخرت عذاب شدید است و آمرزش و رضوان از سوی خدا. و زندگی دنیا جز کالای فریبنده نیست.
همانا کسانی که به ملاقات ما امید ندارند و به زندگی دنیا خشنود شده و به آن آرام گرفتهاند و کسانی که از آیات ما بیخبرند،
گویند در روزگاران گذشته، پادشاهی بود سخت مشغول جمعآوری گنج و جواهر. او چنان در لذتهای دنیا غرق بود که هرگز به فکر رفتن از این سرای فانی نمیافتاد. روزی در ایوان کاخش نشسته بود و به باغهای سرسبزش نگاه میکرد که درویشی زاهد از آنجا میگذشت. پادشاه از غرور پرسید: «ای درویش، در این دنیای فانی، چه چیزی برای تو باقی مانده است؟» درویش با لبخندی آرام پاسخ داد: «ای پادشاه، آنچه برای من باقی مانده، همان است که تو از آن فراری، و آنچه تو به دنبالش هستی، همان است که از دست خواهی داد. من یاد مرگ را توشه راهم کردهام و تو غفلت از آن را.» پادشاه از این سخن به فکر فرو رفت و دانست که دلبستگی به دنیای فانی، چگونه انسان را از حقیقت ابدی غافل میکند و تنها یاد مرگ است که میتواند بیدارگر انسان باشد تا برای سفر آخرت آماده شود.