چرا برخی با دین بدرفتاری می‌کنند؟

بدرفتاری با دین از جهل، غرور، دنیاپرستی، نفاق و تعصبات غلط ناشی می‌شود. قرآن این عوامل را ریشه‌های انحراف از مسیر حق معرفی می‌کند و راه‌حل را در آگاهی و پاکسازی درون می‌داند.

پاسخ قرآن

چرا برخی با دین بدرفتاری می‌کنند؟

پرسش از چرایی بدرفتاری برخی افراد با دین، سوالی عمیق و چندبعدی است که ریشه‌های آن را باید در پیچیدگی‌های وجود انسان، عوامل روانی، اجتماعی و گاه حتی سوءتفاهم‌ها و تجربیات فردی جستجو کرد. قرآن کریم، به عنوان کتاب هدایت الهی، به شیوه‌های گوناگون به این پدیده پرداخته و پرده از دلایل اصلی انحراف انسان از مسیر حق برمی‌دارد. منظور از «بدرفتاری با دین» می‌تواند طیف وسیعی از انکار و رد کامل گرفته تا تحریف آموزه‌ها، سوءاستفاده از نام دین برای مقاصد شخصی، یا حتی بی‌احترامی نسبت به ارزش‌ها، نمادها و پیروان دین را شامل شود. این پدیده مختص دوران معاصر نیست و در طول تاریخ، همواره شاهد افرادی بوده‌ایم که به دلایل مختلف با پیام الهی و حاملان آن مقابله کرده‌اند و این رفتارهایشان را می‌توان نوعی بدرفتاری با دین تلقی کرد؛ رفتارهایی که از منظر قرآن ریشه‌های عمیقی در درون انسان و جامعه دارند و کمتر به خود دین ارتباط پیدا می‌کنند، زیرا دین الهی همواره دعوت به خیر، عدالت، و صلح دارد و نفی هرگونه شر و فساد. در ادامه به برخی از این دلایل اصلی با تکیه بر آموزه‌های قرآنی می‌پردازیم، با این هدف که درکی عمیق‌تر و همدلانه‌تر از این چالش‌ها به دست آوریم. یکی از اصلی‌ترین دلایل بدرفتاری با دین، «جهل» و «عدم درک صحیح» از حقیقت آن است. بسیاری از افراد، دین را نه از منبع اصیل آن یعنی قرآن و سنت معتبر پیامبران، بلکه از طریق برداشت‌های ناقص، شنیده‌های مغرضانه، تجربه‌های منفی شخصی با برخی مدعیان دینداری که عملشان با آموزه‌های دین در تضاد است، یا اطلاعات تحریف‌شده می‌شناسند. این جهل می‌تواند ناشی از عدم مطالعه و تفکر عمیق در آموزه‌های دینی، بی‌توجهی به دعوت‌های مکرر قرآن به تعقل و تدبر، یا حتی تعصبات کورکورانه و پیش‌داوری‌هایی باشد که مانع از دیدن حقیقت می‌شوند. قرآن کریم بارها انسان‌ها را به تفکر، تدبر در آیات آفاقی و انفسی، و علم‌اندوزی دعوت می‌کند و کسانی را که بدون علم و آگاهی راه خطا را برمی‌گزینند، به شدت نکوهش می‌کند. آنها که به دلایل واهی یا بر اساس شنیده‌های بی‌اساس و غیرموثق دین را مورد حمله قرار می‌دهند، اغلب از حقیقت، زیبایی، عمق و روح تسامح‌آمیز آموزه‌های آن بی‌خبرند. این بی‌خبری و کج‌فهمی، زمینه‌ساز سوءتفاهمات گسترده و در نهایت، بدرفتاری و مخالفت با دین می‌شود. این افراد ممکن است دین را تنها مجموعه‌ای از قواعد خشک و محدودکننده تصور کنند، بدون اینکه به آزادی حقیقی، عدالت اجتماعی، رشد معنوی و آرامش روانی که دین حقیقی به ارمغان می‌آورد، واقف باشند. آنها ممکن است هرگونه کاستی، اشتباه، یا حتی جنایتی از سوی افراد یا گروه‌هایی که خود را منتسب به دین می‌دانند را به پای خود دین نوشته و بر اساس آن، حکم به کلیت دین بدهند، در حالی که تعالیم اصیل دین از این رفتارها مبرا هستند. دلیل مهم دیگر، «غرور» و «تکبر» است. قرآن کریم در داستان‌های مختلف از اقوامی سخن می‌گوید که به دلیل غرور، پیامبران الهی و آیات روشن خداوند را رد کردند و در برابر حق سر فرود نیاوردند. فرعون در داستان حضرت موسی (ع) نمونه بارز این تکبر است که با وجود مشاهده معجزات آشکار و درک حقیقت، از پذیرش آن سر باز زد و خود را برتر و فراتر از هدایت الهی دانست. انسان متکبر، خود را بی‌نیاز از هدایت الهی می‌بیند و هرگونه فرمان و محدودیتی را که از جانب خدا بیاید، بر نمی‌تابد. این غرور و استکبار، مانع از تسلیم در برابر حقیقت می‌شود و فرد را به سمت مخالفت و ستیز با دین و ارزش‌های آن سوق می‌دهد. چنین افرادی ممکن است خود را خردمندتر یا صاحب قدرت‌تر از آن بدانند که نیازی به راهنمایی الهی داشته باشند، یا اینکه جایگاه اجتماعی، قدرت، ثروت، یا حتی دانش دنیوی‌شان را دلیلی بر برتری خود پنداشته و از این رو، خود را از پذیرش حق معاف بدانند. آنها حتی ممکن است دین را ابزاری برای کنترل توده‌ها ببینند و تلاش کنند با تخریب آن، جایگاه و قدرت خود را حفظ کنند، یا از سوی دیگر، با تفسیر به رأی و تغییر آموزه‌ها، دین را به ابزاری برای توجیه استکبار و ستم خود تبدیل کنند. «دنیاپرستی» و «علاقه‌مندی افراطی به لذات مادی» نیز از عوامل مهم بدرفتاری با دین محسوب می‌شود. دین، با تأکید بر ارزش‌های اخلاقی، معنویت، قناعت، و سرای آخرت، گاه در تضاد با امیال سیری‌ناپذیر انسان برای جمع‌آوری ثروت، کسب قدرت نامشروع و غرق شدن در لذات زودگذر دنیایی قرار می‌گیرد. کسانی که دنیا را هدف نهایی خود قرار می‌دهند و به آن دل می‌بندند، ممکن است آموزه‌های دینی را مانعی بر سر راه رسیدن به اهداف مادی خود ببینند. از این رو، یا سعی در تحریف دین می‌کنند تا آن را با منافع خود همسو سازند، یا به صراحت با آن مخالفت ورزند و به تخریب چهره آن بپردازند. قرآن کریم به وضوح هشدار می‌دهد که دنیا متاعی فریبنده و موقتی است و سرای آخرت بسیار ارزشمندتر و جاودانه‌تر است. اما آنان که چشم بر این حقیقت می‌پوشند، ممکن است برای کسب منفعت دنیوی، حتی حاضر به زیر پا گذاشتن اصول دینی و اخلاقی شوند و به کسانی که این اصول را رعایت می‌کنند، کینه بورزند. آنها ممکن است دین را مزاحم آزادی‌های بی‌حد و حصر خود در جمع‌آوری مال و لذت‌جویی بدانند و به همین دلیل، با آن دشمنی کنند و برای تضعیف آن بکوشند. «نفاق» یا «دورویی» نیز یکی دیگر از دلایل خطرناک بدرفتاری با دین است. منافقان کسانی هستند که ظاهراً اظهار ایمان می‌کنند و خود را در صف مؤمنان جای می‌دهند، اما در باطن کافرند و حتی از کفار آشکار نیز برای جامعه دینی خطرناک‌ترند، زیرا از درون به دین ضربه می‌زنند و اعتماد عمومی را خدشه‌دار می‌کنند. قرآن کریم در آیات متعددی به ویژگی‌های منافقان اشاره می‌کند: ریا، دروغگویی، تظاهر به ایمان برای کسب منفعت، و تلاش برای ایجاد فتنه و تفرقه در میان مؤمنان. بدرفتاری آنها با دین از آن روست که باطناً به آن کینه می‌ورزند و می‌خواهند آن را تضعیف کنند، یا با اعمال خود، چهره‌ای منفی و غیرواقعی از دین به نمایش بگذارند. آنها ممکن است به اسم دین، اعمالی انجام دهند که چهره دین را مخدوش کند، یا با سخنان فریبنده و شبهه‌افکنی، شک و تردید در دل مردم ایجاد کنند. اعمال و نیات خبیثانه آنها در نهایت به ضرر دین و جامعه دینی تمام می‌شود و باعث می‌شود دیگران نیز نسبت به دین و مؤمنان بدبین شوند. علاوه بر این، «تعصبات غلط» و «تقلید کورکورانه از پیشینیان» و همچنین «وسوسه‌های شیطانی» و «تأثیرات سوء اجتماعی» را نیز نباید نادیده گرفت. برخی افراد، بدون تحقیق و تأمل، تنها به این دلیل که پدران و اجدادشان بر طریقی بوده‌اند، همان طریق را دنبال می‌کنند، حتی اگر خلاف حق باشد. قرآن این نوع تقلید را نکوهش می‌کند. شیطان همواره در تلاش است تا انسان را از مسیر حق منحرف سازد و او را به سمت کفر و گناه سوق دهد. محیط‌های اجتماعی فاسد، دوستان بد، و رسانه‌هایی که به ترویج ضدارزش‌ها می‌پردازند، می‌توانند نقش مهمی در ترویج بدبینی و بدرفتاری با دین ایفا کنند. این عوامل بیرونی، با تحریک نقاط ضعف درونی انسان (مانند غرور یا دنیاپرستی)، او را به سوی مخالفت با دین می‌کشانند. قرآن کریم با بیان ریشه‌های این بدرفتاری‌ها، در واقع راهنمایی می‌کند که چگونه می‌توان با این چالش‌ها روبرو شد. راه حل در افزایش آگاهی، پاکسازی قلب از رذایل اخلاقی، تفکر عمیق در آیات الهی، و جستجوی حقیقت با نیتی خالصانه است. دین‌گریزی و بدرفتاری با دین اغلب نتیجه غفلت از این اصول بنیادین است. این فهم عمیق قرآنی از ابعاد روانی و اجتماعی انحراف، به ما کمک می‌کند تا با حکمت و بصیرت بیشتری به مواجهه با این پدیده بپردازیم و به جای محکوم کردن صرف، ریشه‌های آن را درک کرده و در جهت اصلاح و روشنگری گام برداریم. اسلام، دین صلح، رحمت، عدالت و اخلاق است و هرگونه بدرفتاری با آن، ناشی از عدم درک صحیح و یا انگیزه‌هایی است که با روح تعالیم الهی در تضاد کامل قرار دارند. درک این نکته که دین مجموعه‌ای از اصول و راهنمایی‌ها برای سعادت حقیقی انسان در دنیا و آخرت است، می‌تواند بسیاری از سوءتفاهم‌ها را برطرف سازد و راه را برای پذیرش و عمل به آن هموار کند و از بدرفتاری‌ها جلوگیری نماید.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

گویند مردی توانگر، غرق در غرور و مال‌اندوزی، روزی از کنار مجلسی از درویشان و فرزانگان گذشت که سخن از تواضع، بخشش و حقیقت دین می‌گفتند. مرد توانگر با پوزخندی گفت: «این سخنان برای درویشان و ساده‌دلان است. ثروت من دلیل زیرکی و تدبیر من است، نه منت خدا یا نیاز به چنین پندهایی.» او به جای آنکه از دارایی خود برای یاری نیازمندان استفاده کند یا به اصول اخلاقی پایبند باشد، تنها به جمع‌آوری بیشتر پرداخت و گاه با نادیده گرفتن حقوق دیگران، به مردم ستم روا داشت. روزگار نگذشت که بر اثر طمع بی‌حد و بی‌مبالاتی در کسب و کار و بی‌عدالتی، دارایی‌اش از دست رفت و در فقر و خواری افتاد. آنگاه بود که پشیمانی، گریبانش را گرفت و فهمید که کلام حکیمانه آن فرزانگان، چه گوهری گرانبها بود که از سر غرور و دنیاپرستی آن را حقیر شمرده بود. او درک کرد که دین و اخلاق نه تنها مانع رشد حقیقی نیستند، بلکه ریشه‌های واقعی سعادت را تشکیل می‌دهند و بی‌توجهی به آن‌ها، سرانجام به تباهی می‌انجامد و پشیمانی سودی ندارد.

سوالات مرتبط