ایمان در اسلام تنها یک باور قلبی نیست، بلکه پیوندی ناگسستنی با عمل صالح دارد. قرآن کریم به وضوح بیان میکند که ایمان حقیقی باید در گفتار، کردار و اعمال نیک فرد مؤمن تجلی یابد تا کامل و ثمر بخش باشد.
در آموزههای غنی و جامع اسلام، که از سرچشمه زلال قرآن کریم نشأت میگیرد، مفهوم «ایمان» بسیار فراتر از یک باور قلبی صرف است. قرآن کریم به وضوح بر این نکته تأکید دارد که ایمان حقیقی، پیوند ناگسستنی با «عمل صالح» دارد و این دو مکمل یکدیگرند. نمیتوان ایمان را تنها در حد یک ادعای درونی یا تصدیق قلبی خلاصه کرد؛ بلکه تجلی و ثمره آن باید در رفتار، گفتار و کردار فرد مؤمن آشکار شود. این ارتباط تنگاتنگ، نه تنها یک توصیه اخلاقی، بلکه ستون فقرات هویت یک مسلمان و مسیر او به سوی فلاح و رستگاری است. قرآن کریم در آیات متعدد خود، پیوسته از «الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» (کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند) سخن میگوید. این عبارت تکرارشونده، به وضوح نشان میدهد که ایمان بدون عمل صالح، ناقص و بلکه بیمعناست. ایمان مانند ریشهای است که باید ثمرهاش در شاخ و برگ عمل صالح نمایان شود. اگر درختی ریشه در خاک داشته باشد اما هرگز میوهای ندهد، ارزش واقعی خود را از دست میدهد. به همین ترتیب، ایمانی که در عمل تجلی نیابد، چه بسا ایمانی سست و بیبنیاد باشد. سوره مبارکه عصر (۱۰۳: ۱-۳) به شکلی فشرده و عمیق این حقیقت را بیان میکند: «وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ». در این سوره، خداوند به عصر سوگند یاد میکند و میفرماید که انسانها همگی در زیان و خسران هستند، مگر چهار دسته: کسانی که ایمان آوردند، کارهای شایسته انجام دادند، یکدیگر را به حق سفارش کردند و یکدیگر را به صبر توصیه نمودند. ملاحظه میشود که «ایمان» و «عمل صالح» در کنار هم قرار گرفتهاند و شرط خروج از خسران و دستیابی به سعادت، مجموع این دو است. این سوره به مثابه نقشهای کوچک اما جامع برای زندگی سعادتمندانه است که در آن، جایگاه عمل به روشنی مشخص شده است. آیه ۱۷۷ سوره بقره نیز که به آیه «بِرّ» (نیکی و پارسایی) معروف است، تصویری جامع از ابعاد ایمان و عمل صالح ارائه میدهد. این آیه میفرماید: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ ۗ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ». این آیه تصریح میکند که نیکی و پارسایی تنها رو کردن به مشرق و مغرب (ظاهرگرایی صرف) نیست، بلکه نیکی واقعی از ایمان به خدا، روز قیامت، فرشتگان، کتابهای الهی و پیامبران آغاز میشود و سپس با اعمالی همچون انفاق مال در راه خدا، برپایی نماز، پرداخت زکات، وفای به عهد و صبر در سختیها همراه میگردد. این آیه نشان میدهد که ایمان ریشهای است که شاخههای آن به اعمال خیر و نیکوکاری در جامعه امتداد مییابد. چرا ایمان باید در عمل ظاهر شود؟ ۱. **تجلی صدق و حقیقت ایمان:** عمل، نشانهای عینی از صدق ادعای ایمان است. کسی که قلباً به خدا و روز قیامت ایمان دارد، نمیتواند نسبت به دستورات الهی بیتفاوت باشد. اعمال او ترجمان باورهای درونی او هستند. ۲. **اثرگذاری درونی و بیرونی:** عمل صالح نه تنها به اصلاح فرد میانجامد و روح او را صیقل میدهد، بلکه تأثیر مثبت و سازندهای بر جامعه میگذارد. ایمان، بدون عمل، فاقد کارایی اجتماعی و فردی است. ۳. **مسئولیتپذیری:** ایمان به خدا، مسئولیتهایی را در قبال خود، خانواده، جامعه و طبیعت بر عهده انسان میگذارد. این مسئولیتها تنها با اقدام و عمل ادا میشوند. ۴. **تکامل و رشد معنوی:** اعمال نیک، روح انسان را پرورش میدهند و او را به کمال نزدیکتر میکنند. هر عمل صالح، یک پله برای عروج معنوی است. ۵. **محک تشخیص منافق از مؤمن:** در قرآن کریم، منافقین کسانی معرفی شدهاند که به زبان اظهار ایمان میکنند اما در دل ایمان ندارند و اعمالشان با ادعایشان در تضاد است. این نشان میدهد که عمل، معیار جدایی مؤمن حقیقی از مدعی دروغین است. بنابراین، از منظر قرآن کریم، ایمان و عمل صالح دو روی یک سکهاند. ایمان بدون عمل، ایمانی ناقص و چه بسا بیثمر است و عملی که ریشه در ایمان نداشته باشد، فاقد عمق و پایداری لازم است. رستگاری و سعادت دنیوی و اخروی، جز در سایه جمع این دو حاصل نخواهد شد. ایمان، نیرو محرکه است و عمل، تحقق و تجلی این نیرو در عرصه زندگی.
به یقین، کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند، پاداششان نزد پروردگارشان است؛ و هیچ ترس و اندوهی بر آنان نیست.
مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و یکدیگر را به حق سفارش کردند و یکدیگر را به صبر توصیه نمودند.
نیکی آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و مغرب بگردانید، بلکه نیکی [واقعی] آن است که کسی به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب [آسمانی] و پیامبران ایمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در راه آزاد کردن بندگان بدهد و نماز را برپا دارد و زکات را بپردازد؛ و آنان که چون عهد بندند به عهد خود وفا میکنند؛ و در سختی و زیان و به هنگام جنگ، شکیبایند؛ آنان کسانی هستند که راست گفتند [و راستگو هستند] و آنان همان پرهیزکارانند.
در زمانهای قدیم، تاجری ثروتمند و ظاهرالصلاح در شهری زندگی میکرد که همیشه از ایمان و تقوای خود سخن میگفت. او مدام در مسجد حاضر بود و به بلندترین صدا ذکر میگفت، اما در معاملاتش با مردم سنگدل و بیرحم بود و هرگز از نیازمندان دستگیری نمیکرد. روزی درویشی سالخورده که از بزرگان زمانه بود، او را دید. درویش با لبخندی مهربان گفت: «ای تاجر عزیز، شنیدم که نغمه ایمانت بلند است و بانگ تسبیحت به آسمان میرسد. اما بدان که درخت به میوهاش شناخته شود، نه به قامت بلند و برگهای سبزش. ایمانی که در دل جای دارد و به زبان جاری میشود، چون بذری است که اگر در زمین عمل کاشته نشود، هرگز به درخت پربار بدل نگردد. ثمره ایمان راستین، دستگیری از بینوایان و انصاف در معامله است، نه تنها تکرار ذکر و نمایش تقوا. باشد که دل و دستت، هر دو به یک راه روند تا ایمانت کامل شود و از میوههای آن در دنیا و آخرت بهرهمند گردی.» تاجر از سخن درویش متأثر شد و از آن پس تلاش کرد ایمانش را با اعمال نیک و یاری رساندن به مردم همراه سازد و بدین سان، آرامشی یافت که پیشتر نمیشناخت.