حسادت یک میل انسانی است که حتی در دل مؤمنان نیز میتواند جوانه بزند، اما ایمان ابزارهایی برای مقابله و غلبه بر آن ارائه میدهد. مؤمن با شکرگزاری، قناعت، توکل به خدا و مقابله با وسوسههای شیطان، میتواند قلب خود را از این بیماری پاک کند.
حسادت، که در عربی به آن «حسد» گفته میشود، یک هیجان انسانی پیچیده و یکی از بیماریهای عمیق قلبی است که قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص) به شدت در مورد آن هشدار دادهاند. سؤال اینکه چرا حسادت حتی در دل افراد مؤمن نیز وجود دارد، پرسشی عمیق است که به ذات انسان، جهاد مستمر نفس (جهاد اکبر) و نفوذ گسترده شیطان مربوط میشود. باید توجه داشت که صرف داشتن یک فکر یا احساس گذرا از حسادت، فوراً شخص را از جرگه مؤمنان خارج نمیکند؛ بلکه نحوه شناسایی، مقابله و تلاش مستمر برای غلبه بر این احساس است که قدرت معنوی و تعهد فرد به ایمانش را تعریف میکند. قرآن کریم ضعفها و گرایشهای ذاتی نهفته در طبیعت انسان را به رسمیت میشناسد. انسان با تمایل به طمع، بیقراری و علاقه به زیورهای دنیوی آفریده شده است. خداوند متعال در سوره کهف (آیه ۴۶) میفرماید: «مال و فرزندان، زینت زندگی دنیا هستند.» در حالی که اینها نعمتهایی از جانب خداوند هستند، میتوانند به منابع آزمون و مقایسه نیز تبدیل شوند. وقتی مؤمنی شخص دیگری را میبیند که به نعمتی دست یافته است – چه ثروت باشد، چه دانش، زیبایی، مقام یا موفقیت – ممکن است بذر حسادت برای لحظهای در دل او جوانه بزند. این تحریک اولیه، یک آزمون و وسوسهای از جانب شیطان است. پاسخ مؤمن به این وسوسه است که تعیین میکند آیا این حسادت به یک نیروی مخرب تبدیل میشود یا صرفاً یک فکر گذرا باقی میماند که به سرعت باید آن را از خود دور کرد. جوهر ایمان، عدم وجود نقصهای انسانی نیست، بلکه تلاش مستمر برای تزکیه نفس و همسو کردن امیال خود با اراده خداوند است. اسلام یک چارچوب جامع برای این تزکیه فراهم میکند. هنگامی که فردی اسلام را میپذیرد، فوراً از تمامی ویژگیهای منفی انسانی خود رها نمیشود. در عوض، او وارد سفری مادامالعمر برای خودسازی میشود که با وحی الهی هدایت میشود. حسادت، مانند خشم، غرور یا طمع، یکی از این تمایلات انسانی ریشهدار است که برای مدیریت آن نیاز به هوشیاری مداوم و انضباط معنوی دارد. قرآن کریم به مواردی اشاره میکند که حسادت حتی در میان کسانی که دانش یا ایمان داشتند، نقش ایفا کرده است. به عنوان مثال، سوره بقره (آیه ۱۰۹) از اهل کتابی سخن میگوید که «از روی حسادتی که در وجودشان بود»، آرزو داشتند مؤمنان را پس از آنکه حقیقت برایشان روشن شده بود، به کفر بازگردانند. این نشان میدهد که حسادت ریشهدار میتواند افراد را از دیدن حقیقت کور کند و آنها را به آرزوی بدی برای دیگران، حتی کسانی که در راه صلاح تلاش میکنند، سوق دهد. این شکل از حسادت ریشه در تکبر و انکار فیض الهیای دارد که به دیگران اعطا شده است. شیطان، دشمن دیرینه بشر، نقش مهمی در شعلهور کردن آتش حسادت ایفا میکند. هدف اصلی او ایجاد تفرقه، دشمنی و گمراه کردن مردم است. او با زمزمه افکار مقایسه، نارضایتی و کینه توزی در دل مؤمنان، به دنبال تضعیف ایمانشان، فاسد کردن اعمال نیکشان و دور کردن آنها از شکرگزاری و قناعت است. قرآن کریم بارها در مورد نقشههای شیطان هشدار میدهد و مؤمنان را تشویق میکند که از شر وسوسههای او به خداوند پناه ببرند، همانطور که در سوره فلق (آیه ۵) به وضوح آمده است: «و از شر حسود هنگامی که حسد ورزد.» این آیه واقعیت حسادت و آسیب بالقوه آن را به رسمیت میشناسد و بر لزوم حفاظت الهی تأکید میکند. پس مؤمن چگونه با این هیجان موذی مقابله کند؟ قرآن راهکارهای عمیقی ارائه میدهد: ۱. پرورش شکرگزاری (شکر): قرآن پیوسته به ما یادآوری میکند که برای نعمتهای خداوند شکرگزار باشیم. وقتی مؤمنی بر نعمتهای بیشمار خود تمرکز میکند، نه بر آنچه دیگران دارند، حسادت جای خود را از دست میدهد. سوره ابراهیم (آیه ۷) میفرماید: «اگر شکرگزاری کنید، [نعمت خود را] بر شما میافزایم؛ و اگر ناسپاسی کنید، قطعاً عذاب من بسیار سخت است.» شکرگزاری تمرکز را از کمبودهای ظاهری به فراوانی نعمتها تغییر میدهد. ۲. قناعت و توکل بر خداوند: درک اینکه خداوند روزیدهنده نهایی است و نعمتهای خود را طبق حکمت و عدالت بینهایتش تقسیم میکند، به کاهش حسادت کمک میکند. روزی و شرایط هر فرد بخشی از یک برنامه الهی است. سوره زخرف (آیه ۳۲) میفرماید: «آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟ ما خودشان زندگی دنیوی را میانشان تقسیم کردهایم و برخی را بر برخی دیگر از نظر مقام بالاتر قرار دادهایم تا بعضی از آنها از بعضی دیگر کار بخواهند. و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان جمع میکنند بهتر است.» این آیه میآموزد که تفاوتها در روزیهای دنیوی بخشی از نظام الهی است. قناعت واقعی از پذیرش تقدیر الهی حاصل میشود. ۳. پناه بردن به خداوند (دعا): همانطور که در سوره فلق ذکر شد، فعالانه از خداوند در برابر شر حسادت پناه خواستن، یک سلاح معنوی قدرتمند است. دعای منظم ارتباط فرد با خداوند را تقویت میکند و سپری معنوی در برابر تأثیرات منفی ایجاد میکند. ۴. تمرکز بر خودسازی و آخرت: به جای طمع ورزیدن به آنچه دیگران دارند، مؤمنان تشویق میشوند که بر بهبود خود، جمعآوری اعمال نیک و تلاش برای پاداشهای ابدی آخرت تمرکز کنند. رقابت واقعی در نیکوکاری است، نه در دستاوردهای دنیوی. ۵. تمایز بین غبطه و حسد: مهم است که بین حسادت مخرب (حسد) و شکلی مجاز از «غبطه» تمایز قائل شویم. غبطه آن است که شخص آرزو کند همان نعمت یا کیفیت را که دیگری دارد، بدون آنکه آرزو کند آن شخص آن را از دست بدهد. به عنوان مثال، آرزوی داشتن دانش یک عالم یا ثروت برای انفاق در راه خدا مانند یک فرد بخشنده، بدون آنکه آرزو کند آنها دانش یا ثروت خود را از دست بدهند. این شکل از آرزو سالم است و میتواند انگیزهبخش اعمال نیک باشد. اما حسد، آرزوی از دست رفتن نعمت دیگری است که به طور قطع ممنوع و مخرب است. در نتیجه، وجود حسادت در قلب یک مؤمن گواهی بر مبارزه مستمر انسان با نفس اماره و زمزمههای پیاپی شیطان است. ایمان این چالشها را از بین نمیبرد، بلکه مؤمن را به ابزارهای معنوی، راهنمایی و تابآوری برای مقابله با آنها مجهز میکند. با پرورش شکرگزاری، قناعت، توکل بر خدا، طلب حمایت او و پرورش محبت نسبت به دیگران، مؤمنان میتوانند به طور مؤثر قلبهای خود را از بلای مخرب حسادت پاک کنند و به حالت ایدهآل آرامش درونی و پاکیزگی معنوی که اسلام هدف آن است، نزدیک شوند. این یک سفر مستمر است، نه مقصدی که یک شبه به آن برسیم، و هر لحظه غلبه بر حسادت، پیروزی در راه ایمان است.
و از شرّ حسود هنگامی که حسد ورزد.
یا اینکه بر مردم (پیامبر و خاندانش) نسبت به آنچه خداوند از فضل خویش به آنان بخشیده، حسادت میورزند؟ در حالی که ما به خاندان ابراهیم (پیش از این) کتاب و حکمت دادیم و ملک عظیمی به آنان عطا کردیم.
بسیاری از اهل کتاب دوست دارند که شما را پس از ایمانتان به کفر بازگردانند، از روی حسادتی که در وجودشان است، پس از آنکه حق برایشان آشکار شد. پس ببخشید و درگذر کنید تا آنکه خداوند امر خود را بیاورد؛ بیگمان خداوند بر هر چیزی تواناست.
روزی درویشی که جامه پارهای بر تن داشت، از فقر خود نزد پادشاهی شکوه میکرد و آرزوی ثروت مینمود. پادشاه که مدتی او را زیر نظر داشت، لبخندی زد و چیزی نگفت. بعدها، همین که درویش در حال رفتن بود، گدای کوری از کنار او گذشت و فریاد کنان کمک میخواست. درویش ایستاد، به مرد نابینا نگریست و سپس به دو چشم خود نظر کرد و بیدرنگ به سجده افتاد و گفت: «سپاس خدا را که مرا بینایی داد، حتی اگر از ثروت محروم باشم. فقر من با بینایی بهتر از ثروت با کوری است.» از آن روز، او از شکایت دست کشید و به آنچه داشت، قناعت کرد. پادشاه چون این سخن شنید، دریافت که ثروت حقیقی در سلامتی و آرامش درونی است، نه صرفاً در داراییها. این داستان به ما میآموزد که با شکرگزاری برای نعمات خود، میتوانیم بر حسادت غلبه کنیم و آرامش قلبی بیابیم.