چرا خدا اجازه می‌دهد بعضی انسان‌ها بدبخت شوند؟

خداوند اجازه می‌دهد انسان‌ها سختی و رنج را تجربه کنند تا آن‌ها را بیازماید، رشد دهد و به سوی خود بازگرداند. بسیاری از رنج‌ها نیز نتیجه اعمال و انتخاب‌های خود انسان‌هاست، و همه این‌ها بخشی از حکمت و عدل الهی در نظامی است که دنیا را صحنه آزمایش قرار داده است.

پاسخ قرآن

چرا خدا اجازه می‌دهد بعضی انسان‌ها بدبخت شوند؟

پرسش از چرایی رنج و «بدبختی» انسان‌ها، یکی از عمیق‌ترین و بنیادی‌ترین سؤالاتی است که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. این سؤال، به ویژه در مواجهه با مفهوم خالقی مهربان و عادل، پیچیدگی خاصی پیدا می‌کند. از منظر قرآن کریم، جهان هستی و زندگی دنیوی، بر اساس حکمت و عدل الهی بنا شده است و هیچ رنجی بی‌حکمت یا بدون هدف نیست. خداوند متعال، ظالم و ستمگر نیست و هرگز به بندگانش ستم نمی‌کند، بلکه آفرینش او بر مدار خیر و صلاح است. بنابراین، آنچه ما گاهی آن را «بدبختی» می‌نامیم، در واقع دارای ابعاد و دلایل متعددی است که فهم آن به درک عمیق‌تری از نظام هستی و فلسفه آفرینش نیاز دارد. اولین و شاید مهم‌ترین نکته، فلسفه «امتحان و آزمایش الهی» است. قرآن کریم به صراحت بیان می‌دارد که زندگی دنیا، صحنه آزمایش و امتحان انسان است. خداوند انسان را آفریده و او را در معرض آزمون‌های گوناگون قرار می‌دهد تا جوهر وجودی او، میزان صبر، شکر، ایمان و اراده‌اش آشکار شود. این آزمایش‌ها می‌تواند در قالب فقر، بیماری، از دست دادن عزیزان، ترس، گرسنگی، و انواع بلایا باشد. هدف از این آزمون‌ها، نه صرفاً رنجاندن انسان، بلکه تربیت و تکامل اوست. همان‌طور که طلا در کوره گداخته می‌شود تا ناخالصی‌هایش از بین برود و ناب‌تر شود، انسان نیز در کوره حوادث و سختی‌ها پخته‌تر می‌شود، ایمانش قوی‌تر می‌گردد و به مراحل بالاتر معنوی دست می‌یابد. بسیاری از پیامبران و اولیای الهی، که نمونه‌های عالی انسانیت هستند، بیشترین رنج‌ها و سختی‌ها را در زندگی خود تجربه کردند و این سختی‌ها موجب تعالی و رسیدن آن‌ها به درجات قرب الهی شد. این آزمایش‌ها نه تنها برای سنجش ایمان است، بلکه برای پالایش روح و تصفیه دل از تعلقات دنیوی و وابستگی‌های مادی نیز به کار می‌رود. انسانی که در سختی‌ها به خدا پناه می‌برد و صبر پیشه می‌کند، پاداشی عظیم در دنیا و آخرت خواهد داشت. دومین عامل مهم، «اختیار و اراده آزاد» انسان و تبعات آن است. خداوند به انسان قوه اختیار و انتخاب داده است. انسان مختار است که راه حق یا باطل، خیر یا شر، عدالت یا ظلم را برگزیند. بسیاری از مصائب و مشکلاتی که گریبان‌گیر انسان‌ها می‌شود، نتیجه مستقیم اعمال و انتخاب‌های خودشان است؛ چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی. مثلاً فساد، ظلم، جنگ، بی‌عدالتی، حرص و طمع، همگی منشأ بسیاری از «بدبختی‌ها» و رنج‌های بشری هستند که توسط خود انسان‌ها ایجاد می‌شوند. قرآن کریم می‌فرماید: «آنچه از مصیبت‌ها به شما می‌رسد، به سبب کارهایی است که خود با دست خویش کرده‌اید و او بسیاری را می‌بخشد.» (شوری، آیه 30). این آیه به روشنی بیان می‌کند که بخش قابل توجهی از سختی‌ها، پیامد طبیعی یا الهی رفتارهای نادرست ماست. این پیامدها، ممکن است به صورت فردی (مثلاً بیماری ناشی از بی‌توجهی به سلامت) یا جمعی (مثلاً قحطی ناشی از سوءمدیریت یا ظلم) رخ دهد. خداوند به انسان فرصت انتخاب می‌دهد و نتایج این انتخاب‌ها را نیز به او بازمی‌گرداند تا درس بگیرد و اصلاح شود. سومین نکته، «عدالت و حکمت الهی» است. خداوند عادل مطلق و حکیم بی‌همتاست. او هرگز به کسی ظلم نمی‌کند و همه اعمال او بر اساس عدل و حکمت است. گاهی آنچه از دیدگاه محدود ما «بدبختی» به نظر می‌رسد، در واقع بخشی از یک طرح بزرگ‌تر و حکمت‌آمیز است که ما توانایی درک کامل آن را نداریم. ممکن است یک رنج ظاهری، منجر به رشد معنوی فرد، بیداری یک جامعه، یا جلوگیری از بلایای بزرگ‌تر شود. برای مثال، یک بیماری سخت ممکن است انسان را به خودشناسی و توبه رهنمون شود، یا از افتادن او در گناهان بزرگ‌تر جلوگیری کند. یا فقر یک فرد، او را به صبر و قناعت وا دارد و به مقاماتی برساند که ثروت هرگز نمی‌توانست. از طرف دیگر، همین «بدبختی»‌ها ممکن است کفاره گناهان باشند و فرد را در آخرت از عذاب رهایی بخشند. این دیدگاه، درک ما را از عدل الهی گسترش می‌دهد که جزئی از عدل کلی اوست که در همه هستی جاری است. چهارمین عامل، «طبیعت ناپایدار دنیا» است. این دنیا دار مکافات کامل نیست و نمی‌توان انتظار داشت که همه چیز در آن بر اساس موازین عدالت کامل و پاداش و مجازات فوری صورت پذیرد. دنیا، محل گذر و امتحان است؛ نه سرای پاداش نهایی. لذت‌ها و رنج‌های دنیوی هر دو گذرا هستند. آرامش حقیقی و سعادت ابدی در آخرت است که برای پرهیزگاران و صابران وعده داده شده است. بنابراین، مقایسه وضعیت افراد در دنیا بدون در نظر گرفتن سرانجام اخروی آن‌ها، کامل نیست. چه بسا فردی در دنیا در ظاهر «بدبخت» باشد، اما با صبر و شکرگزاری، در آخرت به سعادت ابدی دست یابد، و چه بسا فردی در دنیا غرق در نعمت باشد، اما به دلیل کفران و ظلم، در آخرت به عذاب گرفتار آید. این دیدگاه به ما می‌آموزد که معیار اصلی سنجش خوشبختی یا بدبختی، تنها شرایط دنیوی نیست، بلکه عاقبت و سرانجام اخروی است. در نهایت، این رنج‌ها و سختی‌ها، وسیله‌ای برای «یادآوری و بیداری» نیز هستند. گاهی اوقات، انسان‌ها در رفاه و آسایش غرق می‌شوند و از یاد خدا و هدف اصلی خلقت غافل می‌گردند. در چنین شرایطی، یک تلنگر یا یک مصیبت، می‌تواند آن‌ها را از غفلت بیدار کرده و به سمت بازگشت به سوی خدا و ارزش‌های معنوی سوق دهد. بسیاری از افراد پس از تجربه یک سختی بزرگ، مسیر زندگی‌شان کاملاً تغییر کرده و به سمت صلاح و تقوا هدایت شده‌اند. این نشان می‌دهد که حتی در دل آنچه «بدبختی» می‌نامیم، پتانسیل عظیمی برای رشد، تحول و هدایت نهفته است. بنابراین، اجازه خداوند به وجود رنج‌ها، نه از سر بی‌تفاوتی، بلکه از سر نهایت حکمت، رحمت و عدل اوست که برای تکامل و هدایت انسان‌ها تدبیر شده است.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

روزی از روزها، پادشاهی با سیمای آشفته و دلی نگران، به سراغ درویشی رفت که در گوشه‌ای از بازار، با قناعتی بی‌حد زندگی می‌کرد. پادشاه پرسید: «ای درویش، من با این همه ثروت و قدرت، هر روز در رنج و تشویشم و دل‌خوش نیستم؛ اما تو که چیزی نداری، همیشه شاد و آرام به نظر می‌رسی. راز سعادتت چیست؟» درویش لبخندی زد و گفت: «ای پادشاه، رنج تو از آنجاست که دلت به این دنیا و آنچه در آن است، بسته است؛ دل نگران از دست دادن‌ها و در حسرت نداشتن‌ها. اما من دلم را تنها به خدا سپرده‌ام و می‌دانم هر چه او مقدر کند، بهترین است. اگر نعمتی رسد، شاکر باشم و اگر مصیبتی، صابر. این دنیا، خانه‌ای موقت است و رنج‌هایش نیز گذرا. آسایش حقیقی در دل مؤمن است که تقدیر خدا را به نیکویی می‌پذیرد.» پادشاه از این سخن آگاهانه درویش آرامش یافت و دانست که بدبختی و سعادت، نه در مال و جاه، که در دل و نگرش انسان نهفته است.

سوالات مرتبط