قرآن کریم به جای پرداختن به جزئیات علمی راز خلقت، بر حکمت و هدف آفرینش تمرکز دارد تا بشر را به شناخت خالق و بندگی او رهنمون شود. این کتاب، خلقت را نشانهای برای تفکر و تقویت ایمان معرفی میکند و انسان را به کشف و کنکاش در جهان فرا میخواند، چرا که فهم کامل آن فراتر از ظرفیت بشر است.
پرسشی عمیق و پرمغز است که چرا قرآن کریم، با آنکه کتابی جامع و هدایتبخش است، به جزئیات کامل و علمیِ «راز خلقت» نمیپردازد و لایههای پنهان آن را بهطور کامل آشکار نمیسازد. پاسخ به این سوال، در گرو درک صحیح هدف و رسالت اصلی قرآن است. قرآن، در درجه اول، کتابی برای هدایت بشر به سوی شناخت پروردگار، ایمان به یگانگی او و زندگی بر مبنای اصول اخلاقی و معنوی است. این کتاب آسمانی، بیش از آنکه بخواهد یک دانشنامه علمی باشد که به تمامی «چگونگی»های آفرینش بپردازد، بر «چرایی» و «هدف» خلقت تمرکز دارد و ما را به سوی «کیستی» آفریننده سوق میدهد. یکی از دلایل اصلی این رویکرد، ماهیت و ظرفیت فهم بشر است. بسیاری از جزئیات و لایههای پنهان خلقت، فراتر از درک محدود و نسبی انسان در دورانهای مختلف بوده و هست. اگر قرآن بخواهد به تمامی این جزئیات علمی بپردازد، نه تنها از هدف اصلی خود که هدایت و تربیت معنوی است باز میماند، بلکه ممکن است فهم آن برای عموم مردم دشوار یا حتی غیرممکن شود. قرآن با زبانی شیوا و رسا، اما قابل فهم برای همگان، از آیات و نشانههای خلقت سخن میگوید؛ نشانههایی که هر انسانی با هر سطح دانش و در هر عصری میتواند با تأمل در آنها، به عظمت و حکمت خالق پی ببرد. قرآن کریم، خلقت را نه یک معما برای حل شدن، بلکه یک «آیه» و نشانه برای تدبر و تفکر معرفی میکند. هدف این آیات، تقویت ایمان، ایجاد تواضع در برابر عظمت الهی، و دعوت به شکرگزاری است. هنگامی که قرآن از آسمانها و زمین، از گردش شب و روز، از آفرینش انسان و حیوانات، و از باران و گیاهان سخن میگوید، میخواهد توجه ما را به نظم، هماهنگی، زیبایی، و هدفمندی این پدیدهها جلب کند. این دعوت به مشاهده و تفکر، ما را به این نتیجه میرساند که این همه نظم و زیبایی، بیهدف و تصادفی نیست و پشتوانه آن، علم، قدرت و حکمت بیپایان خالقی داناست. اینجاست که «راز خلقت» از یک سؤال علمی، به یک تجربه معرفتی و معنوی تبدیل میشود. علاوه بر این، اگر قرآن تمامی رازهای علمی خلقت را از همان ابتدا آشکار میساخت، چه بسا انگیزه بشر برای تحقیق، کشف و پیشرفت علمی کاهش مییافت. خداوند، علم و عقل را به انسان داده تا خود به کنکاش در جهان بپردازد و لایههای مختلف آن را کشف کند. قرآن راهنماییهای کلی و الهامبخش ارائه میدهد و انسان را به سوی کسب علم و معرفت تشویق میکند. بسیاری از پیشرفتهای علمی، در واقع گشایش پرده از همان «رازهای خلقت» هستند که قرآن به صورت اجمالی به آنها اشاره کرده و انسان را به تفکر و تدبر در آنها فراخوانده است. قرآن بر جنبههای اخلاقی و معنوی خلقت تأکید دارد. هدف اصلی خلقت انسان، بندگی و عبودیت خداوند است. «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاریات، آیه ۵۶). این بندگی، شامل شناخت، اطاعت، و شکرگزاری است. برای تحقق این هدف، نیازی به دانستن هر ذره و هر سازوکار فیزیکی در جهان نیست، بلکه کافی است که انسان با مشاهده نشانههای قدرت و حکمت الهی در آفرینش، به وجود و یگانگی خدا پی ببرد و مسیر هدایت را در پیش گیرد. به عبارت دیگر، قرآن به ما «چرایی» و «هدف» را میآموزد تا زندگیمان معنا پیدا کند، نه اینکه تمامی «چگونگی»های فنی و علمی جهان را که کار دانشمندان و محققان در طول تاریخ است، تشریح کند. در نهایت، قرآن به جای ارائه یک پاسخ نهایی و قطعی برای تمامی رازها، یک چارچوب فکری و معنوی ارائه میدهد که در آن، انسان میتواند با آگاهی و بصیرت، به تفکر در جهان بپردازد و هر کشف جدیدی را نه تهدیدی برای ایمان، بلکه تأییدی بر عظمت و پیچیدگی آفرینش الهی ببیند. این رویکرد، پویایی و تکامل معرفت بشری را تشویق میکند و باعث میشود هر نسل با دانش و ابزارهای خود، به عمق جدیدی از درک «راز خلقت» دست یابد، در حالی که هسته اصلی ایمان به خالق و هدفمندی آفرینش دستنخورده باقی میماند. قرآن، در حقیقت، بذر تفکر را در دل میکارد تا میوه شناخت و بندگی از آن به عمل آید، نه اینکه میوهای از پیش آماده و بستهبندی شده از همه علوم را در اختیار قرار دهد.
همانا در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز و کشتیهایی که در دریا به سود مردم در حرکتند و آبی که خدا از آسمان نازل کرده و با آن زمین را پس از مرگش زنده گردانیده و هر جنبندهای را در آن گسترده و در تغییر جهت بادها و ابر رام شده میان آسمان و زمین، برای گروهی که میاندیشند، نشانههایی است.
و جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا بپرستند.
مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز، نشانههایی است برای خردمندان.
روزی مردی از روستایی دوردست، با دلی پر از سوال و ذهنی مشتاق، به سراغ حکیمی رفت که عمر خود را در تفکر و شناخت سپری کرده بود. مرد پرسید: «ای حکیم فرزانه، سالهاست که در پی کشف راز خلقت هستم، میخواهم بدانم که این جهان چگونه و با چه جزئیاتی آفریده شد؟» حکیم لبخندی زد و گفت: «ای دوست، اگر یک بذر کوچک را در دل خاک بگذاری و صبر کنی، روزی خواهی دید که از آن بذری که جز خشکی و بیروحی در آن نبود، گیاهی سبز سر برآورده، گل و میوه داده است. اگر در این شگفتی کوچک، قدرت و حکمت خالق را درنیابی، چگونه خواهی توانست عظمت آفرینش آسمانها و زمین را با تمام جزئیاتش درک کنی؟ قرآن نیز همین را میگوید؛ به جای آنکه به هر جزء ریز خلقت درآویزی و خود را گم کنی، در آیات روشن و آشکار آن بنگر و از آنها به سوی معرفت خالق پرواز کن. راز حقیقی خلقت، در شناخت حکمت و هدف آن است، نه در شمارش هر برگ و هر دانه. در این نگرش، آرامش و حکمت خواهی یافت.» مرد با این سخنان، به جای جستجوی بیپایان در جزئیات، به تفکر در نشانههای آشکار خلقت پرداخت و دلش به نور معرفت روشن شد.