چرا نباید از خدا خجالت بکشیم؟

ما باید بدون خجالت به خدا نزدیک شویم، چون او رحمت و محبتش بی‌پایان است.

پاسخ قرآن

چرا نباید از خدا خجالت بکشیم؟

خداوند متعال، در قرآن کریم، همواره به بندگانش یادآوری می‌کند که باید در تمام امور زندگی خود با او ارتباطی نزدیک و صمیمی برقرار کنند. در این راستا، در سوره زمر، آیه 53، خداوند به بندگانش می‌فرماید: «بگو: ای بندگان من که به خود ستم کرده‌اید، از رحمت خدا ناامید نشوید؛ زیرا خدا همه گناهان را می‌آمرزد.» این آیه گویای رحمت و بزرگی خداوند است، به طوری که او به بندگانش اجازه می‌دهد بدون خجالت و شرم، به درگاهش روی آورند و از او یاری طلب کنند. این پیام، نه تنها به عنوان یک وعده برای بخشش به بندگان، بلکه به عمیق‌ترین معانی ارتباط با خدا اشاره دارد. در زندگی روزمره، انسان‌ها با چالش‌هایی روبرو می‌شوند که ممکن است آنها را از روی آوردن به خدا دلسرد کند. اما این آیه الهام‌بخش می‌گوید که هیچ گناه و اشتباهی نمی‌تواند مانع از رحمت بی‌پایان خداوند شود. به حقیقت، در مواقعی که انسان احساس ناامیدی و بی‌پناهی می‌کند، همین آیه می‌تواند نور امیدی در دلش بکارد. خداوند در این آیه به بندگانش تسلی می‌دهد که حتی در بحرانی‌ترین لحظه‌ها نیز از رحمت او ناامید نباشند. مسئله خجالت از خدا نیز نکته‌ای مهم در این راستا است. در سوره مائده، آیه 54، خداوند بر محبت و پیروی از او تأکید می‌کند و بیان می‌کند که این محبت باید در دل انسان‌ها ریشه‌دار باشد. وقتی انسان می‌داند که خدای او رحمت و محبتش بی‌پایان است، دیگر دلیلی برای خجالت از او وجود ندارد. به عبارتی، آگاهی از رحمت و بخشش پروردگار می‌تواند باعث تقویت ایمان و نزدیکی به خداوند شود. این نکته که انسان‌ها در برابر دیگران ممکن است احساس خجالت کنند، اما در برابر خداوندی که به آنها محبت می‌کند و همه چیز را می‌داند، باید خجالت را کنار بگذارند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در برابر خداوند، انسان باید با اطمینان و صراحت تمامی احساسات، ترس‌ها و ناامیدهایش را بیان کند و انتظار دریافت رحمت و بخشش را داشته باشد. زبان انسان‌ها همیشه مملو از ترس و مضطرب است، به ویژه زمانی که موضوع مواجهه با خداوند مطرح می‌شود. اما برخلاف این حس ترس، در آموزه‌های دینی ما، خداوند مجدانه بندگانش را دعوت به دوستی و نزدیکی می‌کند. این به این معناست که هر کجا که انسان با مشکلات و چالش‌ها مواجه شود، می‌تواند با اطمینان و دست‌های باز به سوی خداوند دست یازد. دلیل این امر نیز واضح است: خداوند عظیم‌ترین و مهربان‌ترین است و هیچ کس نمی‌تواند او را قضاوت کند. او از تمام رازها و مشکلات درون ما آگاه است و به همین دلیل درک ما از او باید فراتر از هر قضاوتی باشد. این تصورات و احساسات انسانی در کنار هم، به ما یادآوری می‌کند که خجالت در حضور خداوند جایی ندارد. در واقع، خجالت کشیدن از خداوند و شرماز بودن در اعتراف به اشتباهات‌مان، مانعی بزرگ برای رشد روحانی و دینی ما محسوب می‌شود. وقتی ما از خدا می‌خواهیم که به ما کمک کند و مشکلات‌مان را رفع نماید، نه تنها خود را در معرض رحمت او قرار می‌دهیم، بلکه به نوعی به پاکسازی درون خود نیز کمک می‌کنیم. در این مسیر، به ما یادآوری می‌شود که وقتی ما به خداوند نزدیک‌تر می‌شویم، احساسات منفی و بارهای سنگیننگرانی و ترس از دوش‌مان برداشته می‌شود. به این ترتیب، فراخوانی از طرف خداوند برای نزدیک‌تر شدن به او و ایجاد یک رابطه عمیق‌تری با او، پیامی است که باید به همگان برسد. تأمل و تأکید بر این نکته که ما نباید از خدا بترسیم و خجالت بکشیم، به ما می‌آموزد که ارتباط با خداوند می‌تواند منبعی از آرامش و امید باشد. از این رو، باید با شجاعت و ایمانی راسخ به سوی او برویم و هیچ ترسی از بیان دردها و مشکلات‌مان نداشته باشیم. فردی که در مقابل خداوند، براساس آگاهی از رحمت او قرار می‌گیرد، می‌تواند زندگی‌اش را به تغییرات مثبتی سوق دهد. در واقع، ایجاد یک رابطه گرم و محبت‌آمیز با خالق، به خودی خود می‌تواند به یک نفسی نو در زندگی انسان تبدیل شود. انقطاع از رحمت و محبت خدا بدین معناست که انسان خود را در ورطه ناامیدی قرار می‌دهد. این در حالی است که الهام از آیات قرآن و آموزه‌های دینی، ما را به سوی یک زندگی پر از امید و آرامش رهنمون می‌شود. در نهایت، یادآور می‌شویم که خداوند به ما اجازه می‌دهد که با تمام احساسات و ناامیدی‌های‌مان به او نزدیک شویم. او هرگز ما را قضاوت نمی‌کند و درگیر اشتباهات ما نمی‌شود. بلکه دست‌ما را می‌گیرد و به سوی نور و آرامش هدایت می‌کند. بنابراین، ما باید از شمارش گناهان خود دست برداریم و به جای خجالت کشیدن، با طیب خاطر به درگاه خداوند خود عرض نیاز کنیم. زیرا تنها در این راه می‌توانیم به آرامش و رستگاری حقیقی دست یابیم.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

روزی روزگاری، جوانی به نام علی از خجالت بودن مقابل خدا رنج می‌برد. او از خود می‌پرسید که آیا واقعا می‌تواند از خطاهایش سخن بگوید یا از خدا کمک بخواهد. روزی به مسجد رفت و در آنجا ندای دلش را با خدای خود درمیان گذاشت. او از عمق دلش به خدا گفت: 'خدایا، من خطاهای بسیاری دارم، اما از رحمت تو ناامید نیستم.' آن روز علی فهمید که خداوند به بندگانش گوش می‌دهد و هرگز آنها را ترک نمی‌کند. از آن روز تصمیم گرفت هیچ‌گاه از خدا خجالت نکشد و رابطه‌ای محبت‌آمیز با او برقرار کند.

سوالات مرتبط