قرآن به طور مستقیم داستانهایی برای کودکان ندارد، اما بسیاری از قصص آن مانند داستان پیامبران و حضرت لقمان، سرشار از مفاهیم اخلاقی و تربیتی هستند که برای آموزش کودکان بسیار مناسباند و والدین میتوانند با سادهسازی از آنها استفاده کنند.
در قرآن کریم، کتاب هدایت الهی برای تمامی بشریت، به طور مستقیم به «داستانهایی برای کودکان» اشاره نشده است به معنای قصههایی که صرفاً با زبان و ساختار ادبیات کودکانه امروز نوشته شده باشند. قرآن کریم در درجه اول یک کتاب هدایت، قانونگذاری، و روشنگری برای انسانها در تمامی اعصار و برای همه سطوح فهم است. با این حال، شیوه روایت و محتوای غنی و پرمعنای بسیاری از قصههای قرآنی، آنها را به گنجینهای بیبدیل برای تعلیم و تربیت کودکان تبدیل کرده است. این داستانها، اگرچه برای مخاطب عام قرآن نازل شدهاند، اما به دلیل سادگی در بیان، عمق مفاهیم اخلاقی، و جذابیت در شرح حوادث، پتانسیل عظیمی برای آموزشهای تربیتی به کودکان دارند و میتوانند پایههای ایمان و اخلاق را در قلبهای کوچکشان محکم کنند. قرآن داستانهای پیامبران، اقوام گذشته، و حوادث تاریخی را با بیانی شیوا و پرکشش بیان میکند. این داستانها نه تنها جنبه سرگرمی دارند، بلکه مهمتر از آن، حامل درسها و عبرتهای عمیقی هستند که برای شکلگیری شخصیت و جهانبینی کودکان و نوجوانان بسیار سازنده است. به عنوان مثال، داستان حضرت یوسف (ع) که به «احسن القصص» (بهترین داستانها) معروف است، سرشار از مفاهیم صبر در برابر ظلم، وفاداری، بخشش، امید به خدا، و مدیریت بحران است. این داستان با فراز و نشیبهای فراوانش، تخیل کودک را درگیر میکند و در عین حال، درسهای بزرگی از تقوا و توکل به خدا را به او میآموزد. شرح زندگی حضرت موسی (ع) از دوران کودکی و رهایی از فرعون، مبارزه با ظلم و ستم، و صبر و استقامت در راه خدا، نمونه دیگری از داستانهای پرکشش قرآن است که میتواند قهرمانسازی در ذهن کودک را با الگوهای الهی پیوند دهد. داستانهایی نظیر حضرت نوح (ع) و صبر او در برابر قوم سرکش، حضرت ابراهیم (ع) و مبارزه با بتپرستی و توکل او به خداوند، یا حضرت یونس (ع) و تجربه او در شکم ماهی و بازگشت به سوی خداوند، همگی از طریق بیان حوادث واقعی، مفاهیم عمیقی چون توحید، نبوت، معاد، عدل الهی، و اهمیت توبه و استغفار را به زبانی ساده و ملموس برای کودکان ترسیم میکنند. این narratives، به کودکان کمک میکنند تا درک کنند که خداوند همواره پشتیبان بندگان صالح خویش است و به آنها قدرت مواجهه با چالشهای زندگی را میدهد. علاوه بر داستان پیامبران، قصههای دیگری نیز در قرآن یافت میشود که برای کودکان مناسبند، مانند داستان اصحاب کهف که به اهمیت ایمان و فرار از فساد زمانه اشاره دارد، یا داستان حضرت لقمان و نصیحتهای حکیمانهاش به فرزندش که شامل درسهای اخلاقی و تربیتی بینظیری است؛ از جمله پرهیز از شرک، نیکی به والدین، اقامه نماز، امر به معروف و نهی از منکر، و تواضع. این توصیهها، مستقیماً به چگونگی تربیت و رشد اخلاقی کودکان اشاره دارند. بنابراین، اگرچه قرآن مستقیماً برای کودکان نوشته نشده است، اما والدین و مربیان میتوانند با انتخاب و سادهسازی مناسب این داستانها، از آنها برای تربیت نسلهای آینده استفاده کنند. این داستانها، کودکان را با مفاهیم ایمان، اخلاق، و ارزشهای انسانی آشنا میسازند و به آنها کمک میکنند تا الگوهای صحیح زندگی را بشناسند. هدف قرآن از بیان این قصص، عبرتآموزی است، همانطور که در سوره یوسف، آیه ۱۱۱ میفرماید: «لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ» (به راستی در داستانهای آنان برای خردمندان عبرتی است). این عبرتها نه تنها برای بزرگسالان، بلکه برای کودکان نیز با روشی متناسب قابل دریافت و فهم هستند، و با تقویت قوای ذهنی و معنوی، آنان را برای زندگی پربارتر آماده میسازند. استفاده از داستانهای قرآنی برای کودکان، فواید چندگانهای دارد: اولاً، به تقویت ایمان و آشنایی آنها با مبانی دین اسلام کمک میکند و حس ارتباط با خالق هستی را در وجودشان نهادینه میسازد. ثانیاً، مهارتهای زبانی و قدرت تخیل آنها را پرورش میدهد و آنها را به تفکر و تأمل دربارهی حوادث و شخصیتها ترغیب میکند. ثالثاً، مفاهیم پیچیده اخلاقی و فلسفی را در قالبی ساده و جذاب ارائه میدهد و راهنمای عملی برای رفتار صحیح به آنها میبخشد. رابعاً، حس همدردی، شجاعت، و استقامت را در آنها تقویت میکند و به آنها میآموزد که چگونه در برابر مشکلات زندگی صبور و مقاوم باشند. این داستانها، پایههای محکمی برای رشد فکری و معنوی کودکان فراهم میآورند و آنها را برای رویارویی با چالشهای زندگی آماده میکنند. بنابراین، قرآن با وجود اینکه کتابی جامع برای همه انسانهاست، از طریق قصص خود، محتوایی غنی و اثربخش برای تعلیم و تربیت کودکان ارائه میدهد که میتواند در بستری خانوادگی و تربیتی به خوبی مورد استفاده قرار گیرد و نسلی آگاه و بااخلاق پرورش دهد.
به راستی در داستانهای آنان برای خردمندان عبرتی است. [این قرآن] سخنی ساختگی نیست، بلکه تصدیقکنندهی آنچه پیش از آن بوده و تفصیل هر چیزی و هدایت و رحمتی برای گروهی است که ایمان میآورند.
و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسرش در حالی که او را پند میداد گفت: ای پسر عزیزم! به خدا شرک نورز، یقیناً شرک ستمی بزرگ است.
و آیا خبر موسی به تو رسیده است؟
در بوستان سعدی آمده است که پدری مهربان، شبها در کنار فرزند خود مینشست و برای او از داستانهای نیکان و بزرگان میگفت. روزی پسر پرسید: «پدر جان، این قصهها چه سودی دارند؟» پدر خندید و گفت: «ای جان پدر، سخنانی که دل را روشن کنند و راه درست را نشان دهند، بسا که از هزار پند خشک و بیجان موثرترند. قصههای گذشته، آینههاییاند که حال و آینده را در آن میتوان دید. حکایت شیرین پیامبران، درسی است از صبر و شکیبایی، و ماجرای نیکوکاران، راهی است به سوی خوی پسندیده. همچنان که بذر کوچک روزی درختی بزرگ میشود، داستانهای کوچک نیز ریشههای حکمت را در دل کودک میکارند.» پسر با گوش جان شنید و فهمید که قصهها نه تنها سرگرمی، که چراغ راه زندگیاند. و چنین شد که دل او از نور داستانها روشن گشت و هر روز به نیکی و دانش او افزوده شد.