بله، پرهیز از دنیا در صورت فقدان اخلاص و تواضع میتواند به غرور دینی منجر شود. هدف اصلی زهد، تصفیه قلب برای خداست، نه برتربینی و قضاوت دیگران.
در آموزههای غنی و جامع قرآن کریم، پرهیز از دنیا به معنای صحیح آن، یک فضیلت و راهی برای تقرب به خداوند محسوب میشود. اما باید توجه داشت که این پرهیز از دنیا، که در اصطلاح اسلامی اغلب با واژه «زهد» از آن یاد میشود، به معنای ترک مطلق زندگی و کنارهگیری از اجتماع نیست، بلکه به معنای رها نکردن دل به تعلقات دنیوی و عدم اسارت در برابر زرق و برق آن است. هدف اصلی زهد، آزاد ساختن قلب از بندهای مادی است تا بتواند با تمام وجود رو به سوی خداوند آورد و رضایت او را بر هر چیز دیگری ترجیح دهد. قرآن کریم به کرات انسان را به تدبر در گذرایی دنیا و پایداری آخرت دعوت میکند و تاکید دارد که زندگی دنیا جز متاعی ناچیز و زودگذر نیست و سرای آخرت است که باقی و جاودان است. اما پاسخ به این سوال که «آیا گاهی پرهیز از دنیا باعث غرور دینی میشود؟» بدون تردید «بله» است، البته نه به دلیل ماهیت زهد فی نفسه، بلکه به دلیل سوء برداشت یا سوء اجرای آن. قرآن کریم به شدت از کبر، خودبینی و غرور نهی میکند و آن را از بزرگترین رذایل اخلاقی میشمارد. غرور دینی یا همان عجب و ریا که ریشه در خودپسندی و برتربینی دارد، میتواند آفتی خطرناک برای هر عمل صالحی باشد، حتی برای عملی مانند زهد که ذاتاً عملی نیکو و پسندیده است. خطر زمانی آغاز میشود که فردی به دلیل پرهیز از دنیا و انجام عبادات خاص، خود را برتر از دیگران ببیند و به اصطلاح، دچار خودشیفتگی روحانی شود. این احساس برتری، منجر به تحقیر دیگران، قضاوتهای ناعادلانه و حتی ریاکاری میشود، زیرا فرد به جای آنکه عمل خود را صرفاً برای خدا انجام دهد، به دنبال کسب جایگاه و احترام در میان مردم، یا حتی مهمتر از آن، به دنبال تأیید درونی از خود است که این همان دام غرور است. قرآن هشدار میدهد که خداوند متکبران و خودپسندان را دوست ندارد. در چندین آیه، خداوند به صراحت میفرماید که تکبر و راه رفتن با ناز و غرور بر روی زمین را نمیپسندد و اینها از ویژگیهای کسانی است که خداوند آنها را دوست ندارد. منشأ این غرور میتواند ناشی از چند عامل باشد. اول، عدم اخلاص: اگر پرهیز از دنیا برای رضای خدا نباشد و به جای آن به منظور خودنمایی یا کسب شهرت و احترام صورت گیرد، به تدریج فرد دچار غرور میشود. دوم، قضاوت دیگران: وقتی فردی که ظاهراً از دنیا پرهیز میکند، به زندگی دیگران با دید حقارت مینگرد و آنان را غرق در دنیا میبیند، خود را برتر میپندارد. این نگاه تحقیرآمیز و قضاوتمندانه، یکی از بارزترین نشانههای غرور دینی است. سوم، فراموشی لطف الهی: هر توفیقی در زهد و عبادت، از جانب خداوند است. اگر انسان این حقیقت را فراموش کند و توفیقات خود را نتیجه تلاش و برتری ذاتی خود بداند، زمینه برای غرور فراهم میشود. چهارم، افراط در زهد: گاهی اوقات افراط در پرهیز از دنیا به شکلی که زندگی طبیعی و اجتماعی فرد را مختل کند و او را از مسئولیتهایش باز دارد، میتواند به نوعی خود برتربینی منجر شود، چرا که فرد تصور میکند به مرحلهای بالاتر از انسانهای عادی رسیده است. اسلام همواره به اعتدال و میانه روی دعوت میکند و نه افراط را میپسندد و نه تفریط را. در قرآن کریم بر تلاش برای دنیا و آخرت به صورت همزمان تأکید شده است؛ آیهی معروف «وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا» (قصص: 77) به روشنی این نکته را بیان میکند که بهرهمندی معقول و حلال از دنیا و توجه به نیازهای مشروع آن، منافاتی با آخرتگرایی ندارد. بلکه هدف این است که دنیا وسیلهای برای رسیدن به آخرت باشد، نه هدف نهایی. کسانی که به خطا فکر میکنند هرچه بیشتر از دنیا دوری کنند، لزوماً به خدا نزدیکتر میشوند، ممکن است در دام غرور بیفتند، چرا که ارزش واقعی اعمال به اخلاص نیت و کیفیت باطنی آن است، نه صرفاً به ظاهر و کمیت. بسیاری از صحابه و اولیای الهی بودند که با وجود درگیر بودن در امور دنیا و زندگی عادی، از دلهای پاک و زاهدانهای برخوردار بودند و هرگز دچار غرور نشدند. بنابراین، پرهیز از دنیا زمانی یک فضیلت حقیقی و راهی به سوی کمال است که با تواضع، فروتنی، اخلاص کامل و پرهیز از هرگونه خودبینی و برتربینی همراه باشد. انسان مومن واقعی، حتی در اوج بندگی و زهد، خود را بنده و نیازمند خدا میبیند و هرگز خود را از دیگران برتر نمیداند. او میداند که هر ذرهای از نیکویی که در وجودش هست، عطای الهی است و برای هدایت و سعادت دیگران دلسوزی میکند، نه اینکه آنان را با نگاهی از بالا به پایین قضاوت کند. هدف از اعمال عبادی و ریاضتهای مشروع، رسیدن به آرامش درونی، قرب الهی و تزکیه نفس است، نه کسب اعتبار و مقام در دنیا یا احساس برتری بر دیگران. هرگاه که این هدف عالی به سمت خودخواهی و غرور منحرف شود، آن عمل دیگر ارزش واقعی خود را از دست میدهد و میتواند به جای تقرب، باعث دوری از حق تعالی شود. این موضوع نه تنها در مورد زهد، بلکه در مورد هر عمل نیک دیگری نیز صادق است؛ اگر حج، نماز، روزه، صدقه یا هر عمل خیری با غرور و ریا آمیخته شود، از ارزش ساقط میگردد و حتی ممکن است به وبال تبدیل شود.
و در زمین با تکبر راه مرو؛ بیتردید تو هرگز زمین را نمیشکافی و هرگز به بلندی کوهها نمیرسی.
و روی از مردم برنگردان و در زمین با ناز و تکبر راه مرو؛ به یقین خدا هیچ متکبر خودستایی را دوست ندارد.
و در آنچه خدا به تو داده است، سرای آخرت را بجوی و بهرهات را از دنیا فراموش مکن و نیکی کن همانگونه که خدا به تو نیکی کرده است و در زمین فساد مخواه؛ زیرا خدا فسادگران را دوست ندارد.
گویند در زمانهای قدیم، مرد عابدی بود که سالیان دراز در گوشهای به عبادت مشغول بود و از دنیا و زخارف آن دوری میکرد. او به قدری در این راه ثابتقدم بود که مردم او را نمونهای از پارسایی میدانستند و بسیار او را میستودند. روزی این عابد در دل خویش فکری گذراند و با خود گفت: «هیچ کس چون من، از لذات دنیا روی برنتابیده و به این پایه از زهد و تقوا نرسیده است.» در همان هنگام، مردی گناهکار و آلوده از کنار او میگذشت و در دل خویش از گناهان پشیمان بود و با گریه و زاری به درگاه حق توبه میکرد. از قضا، آن عابد نگاهی به او انداخت و با خود گفت: «این مرد غرق در گناه است و من غرق در عبادت. هرگز خداوند این دو را برابر نخواهد دید.» ناگهان ندایی غیبی به گوش عابد رسید که: «ای عابد! تو را به عملت مغرور گشتی و او را به گناهش مأیوس. بدان که رحمت من شامل حال توبهکنندگان است و خشم من بر متکبران. شاید که آن گناهکار توبهاش مقبول افتد و تو به دلیل همین غرور، از درگاه من رانده شوی.» عابد از این ندا به خود لرزید و دانست که زهد حقیقی، با تواضع و فروتنی همراه است، نه با برتربینی و قضاوت دیگران. از آن پس، او از خودبینی دوری گزید و همواره به عیب خود مینگریست و برای هدایت دیگران دعا میکرد.