امید واقعی در اسلام، همواره با تلاش و عمل صالح همراه است و نیروی محرکه محسوب میشود، نه بهانهای برای بیعملی. قرآن کریم بر توازن بین امید به رحمت الهی و ترس از کوتاهی در عمل تأکید دارد، زیرا صرف آرزو بدون کوشش محکوم است.
در آموزههای غنی و عمیق قرآن کریم، مفهوم امید (رجاء) جایگاه بسیار ویژهای دارد. امید به رحمت واسعه الهی، مغفرت او، و پاداش اعمال نیک، یکی از ستونهای ایمان است که به مؤمن انگیزه میدهد تا در مسیر حق پایداری کند و از ناامیدی که خود گناهی بزرگ شمرده میشود، دوری گزیند. قرآن مؤمنان را به هیچ وجه از امید بریدن منع میکند و آن را از ویژگیهای کافران میداند؛ چنانکه میفرماید: «لَا تَيْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» (یوسف: ۸۷). این آیه نشان میدهد که امید به گشایش و رحمت الهی، حتی در سختترین شرایط، برای مؤمن حیاتی است و این امید نه تنها مانع عمل نیست، بلکه موتور محرکه آن است. با این حال، نکته بسیار ظریفی که در فهم قرآن باید به آن توجه کرد، تمایز میان 'امید حقیقی' و 'آرزوهای خام' یا 'توکل نابجا' است. امید حقیقی که از ایمان به خداوند و قدرت او نشأت میگیرد، همواره با 'عمل صالح' و 'تلاش' همراه است. قرآن کریم به کرات بر اهمیت 'عمل' و 'کوشش' در کنار 'ایمان' تأکید میکند. در بسیاری از آیات، ایمان و عمل صالح در کنار یکدیگر ذکر شدهاند و این خود بیانگر آن است که ایمان بدون عمل و امید بدون تلاش، ناقص و بیثمر است. به عنوان مثال، خداوند در سوره کهف آیه ۱۱۰ میفرماید: «فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» (هر کس به لقای پروردگارش امید دارد، پس باید عمل صالح انجام دهد و هیچکس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد). این آیه به صراحت نشان میدهد که امید به رحمت و پاداش الهی، باید به عمل و جدیت در راه بندگی منجر شود، نه به سستی و بیتفاوتی. قرآن همچنین سنت الهی را بر این قرار داده که تغییر و تحول در زندگی انسانها و جوامع، منوط به تغییر در درون خود آنهاست. در سوره رعد آیه ۱۱ میخوانیم: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ» (به راستی خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند). این آیه، نقشه راه روشنی برای هرگونه پیشرفت و موفقیت ارائه میدهد؛ یعنی تا زمانی که فرد یا جامعهای برای بهبود وضعیت خود تلاش نکند و اقدام مؤثری انجام ندهد، امید به تغییر صرفاً یک آرزوی بیپایه خواهد بود. بنابراین، امید واقعی، نه تنها به بیعملی نمیانجامد، بلکه محرک اصلی برای حرکت، ابتکار و تلاش مستمر است. کسی که به فضل و رحمت الهی امیدوار است، میداند که خداوند نیز تلاشکنندگان را دوست دارد و پاداش میدهد. یکی دیگر از جنبههای مهم در قرآن، مفهوم 'توکل' است. توکل به معنای واگذاری امور به خداوند پس از انجام تمام تلاشهای ممکن است، نه رها کردن کارها و انتظار کشیدن بدون هیچ کوششی. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودهاند: «شترت را ببند و سپس توکل کن». این آموزه هرچند به صورت مستقیم در قرآن نیامده، اما روح کلی آیات قرآن بر آن دلالت دارد. قرآن مؤمنان را به تدبر، مشورت، برنامهریزی و سپس توکل بر خداوند دعوت میکند. توکل صحیح، مکمل عمل است و موجب آرامش خاطر و رفع اضطراب میشود، اما هرگز بهانهای برای سستی و بیکاری نیست. کسی که به امید واهی، دست از تلاش بکشد و بگوید «خداوند روزیرسان است»، در واقع مفهوم توکل را نادرست فهمیده است. خداوند روزیرسان است، اما روزی را از طریق اسباب و با تلاش بندگانش میرساند. قرآن همچنین ما را از 'آرزوهای پوچ' و 'توهمات بیاساس' برحذر میدارد. در سوره نساء آیه ۱۲۳ میفرماید: «لَّيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلَا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ ۗ مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ» (نه به آرزوهای شماست و نه به آرزوهای اهل کتاب؛ هر کس کار بدی انجام دهد، پاداش آن را میبیند). این آیه به وضوح بیان میکند که تنها آرزو کردن برای رسیدن به اهداف، چه دنیوی و چه اخروی، کافی نیست و پاداش و جزا بر اساس اعمال است، نه صرفاً بر اساس آرزوها. این نقد بر تفکری است که گمان میکند با صرف امید و بدون عمل، میتوان به رستگاری یا موفقیت دست یافت. در واقع، این نوع امید که به آن 'امید کاذب' یا 'غرور' نیز میتوان گفت، همان عاملی است که میتواند به بیعملی و سستی منجر شود. چنین فردی به جای آنکه از امید برای حرکت استفاده کند، آن را به ابزاری برای توجیه تنبلی خود تبدیل میکند. در نهایت، توازن بین 'رجاء' (امید) و 'خوف' (ترس از خدا و عواقب گناه و کوتاهی) در اسلام بسیار مهم است. مؤمن واقعی کسی است که هم به رحمت الهی امیدوار است و هم از عقوبت گناهان و کوتاهیهایش بیمناک. این دو بال، او را در مسیر اعتدال حفظ میکنند. امید محض و بدون ترس، ممکن است به غرور و سهلانگاری در انجام وظایف منجر شود، و ترس محض و بدون امید نیز به یأس و ناامیدی. قرآن ما را به حرکت در این مسیر میانه فرا میخواند: «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ... وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا ۚ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ» (اعراف: ۵۵ و ۵۶). یعنی خداوند را با ترس و امید بخوانید، چرا که رحمت الهی به نیکوکاران نزدیک است. این آیه نشان میدهد که امید به رحمت، باید با انجام کارهای نیک (احسان) همراه باشد، و این احسان از دل ترس از خدا نشأت میگیرد که مبادا کوتاهی کند. بنابراین، امیدواری زیاد زمانی به بیعملی میانجامد که از مسیر صحیح و قرآنی خود خارج شده و به یک آرزوی بیپایه و توهم تبدیل شود که با اصل 'عمل صالح' و 'تلاش' در تضاد قرار گیرد. امید واقعی در اسلام، همواره پیشبرنده و عملآفرین است.
بگو: «من فقط بشری هستم مانند شما که به من وحی میشود که معبود شما معبودی یگانه است. پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد، پس باید عمل صالح انجام دهد و هیچکس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد.»
برای او [انسان] فرشتگانی است که پی در پی از پیش رو و پشت سرش او را به فرمان خدا حفظ میکنند؛ قطعاً خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. و هرگاه خدا برای قومی بدی بخواهد، هیچ بازگردانندهای برای آن نیست؛ و آنان را جز او هیچ یاریکنندهای نیست.
نه به آرزوهای شماست و نه به آرزوهای اهل کتاب؛ هر کس کار بدی انجام دهد، پاداش آن را میبیند و جز خدا برای خود سرپرست و یاوری نخواهد یافت.
در گلستان سعدی آمده که درویشی با خود میاندیشید: «کاش خداوند روزیام را بدون هیچ زحمتی برساند!» او بر همین امید واهی، دست از کار کشید و در کنج خانهای نشست به انتظار. روزها گذشت و سفرهاش خالی ماند. تا اینکه روزی، مردی حکیم از کنار خانهاش میگذشت و او را دید که با شکمی گرسنه و چهرهای پریشان نشسته است. حکیم پرسید: «چرا کار نمیکنی؟» درویش گفت: «بر خدا توکل کردهام و امید دارم که روزیام را از غیب برساند.» حکیم لبخندی زد و گفت: «ای رفیق، توکل درست آن است که ابتدا اسب خود را ببندی و بعد از آن بر خدا توکل کنی. خداوند روزیدهنده است، اما نه برای آنکه بیکار بنشینی و دست از کار بکشی. او پاداش کوشش و عمل را میدهد، نه آرزوهای خام.» درویش از سخن حکیم پند گرفت، برخاست و به تلاش مشغول شد و از آن پس، هیچگاه امید خود را بدون عمل رها نکرد و زندگیاش رنگ دیگری گرفت.