خوشبختی زمینی میتواند از رحمت عام خدا باشد، اما لزوماً نشانه لطف خاص و رضایت او نیست. لطف حقیقی خدا در هدایت، ایمان، آرامش قلبی و اعمال صالح برای آخرت نهفته است.
درک مفهوم خوشبختی زمینی و ارتباط آن با لطف و فضل الهی، یکی از پرسشهای عمیق و کلیدی در worldview اسلامی است. قرآن کریم، با نگاهی جامع و متعادل، به این موضوع میپردازد و ابعاد مختلف آن را روشن میکند. پاسخ به این سوال نیازمند تأملی ژرف در آیات الهی است تا از هرگونه برداشت سطحی یا نادرست پرهیز شود. به طور کلی، خوشبختی زمینی، شامل رفاه مادی، سلامتی، موقعیت اجتماعی و آرامش در دنیا، میتواند یکی از جلوههای لطف و رحمت عام الهی باشد، اما به تنهایی و بدون در نظر گرفتن سایر عوامل، نشانه قطعی و مطلق رضایت و محبت خاص خداوند نیست. قرآن کریم به صراحت بیان میدارد که رزق و روزی و نعمتهای دنیوی، هم به مؤمن و هم به کافر عطا میشود. خداوند رزاق است و روزیدهنده همه مخلوقات خود، فارغ از ایمان و عمل آنها. در سوره هود، آیه 6 میفرماید: "وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا..." یعنی «هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست...». این آیه نشان میدهد که تأمین نیازهای اولیه و حتی فراتر از آن، بخشی از رحمت عام الهی است که شامل همه بندگان میشود. بنابراین، صرف داشتن ثروت یا موقعیت اجتماعی بالا، به معنای آن نیست که فرد از مقام والایی در نزد خدا برخوردار است یا مستقیماً مورد لطف خاص او قرار گرفته است. قرآن بارها هشدار میدهد که دنیا و زینتهای آن، فریبنده و گذرا هستند. در سوره کهف، آیه 46 میخوانیم: "الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا" یعنی «مال و فرزندان، زینت زندگی دنیا هستند؛ و کارهای شایسته ماندگار، نزد پروردگارت از نظر پاداش بهتر و از نظر امید [به آینده] نیکوتر است.» این آیه نشان میدهد که آنچه در دنیا ظاهراً به عنوان خوشبختی تلقی میشود، تنها زینتی موقت است و ارزش حقیقی در اعمال صالح و پاداش اخروی نهفته است. چه بسیارند افرادی که از رفاه دنیوی برخوردارند، اما از آرامش روحی و معنوی بیبهرهاند و در حقیقت، در حال دور شدن از خدا و غفلت از هدف اصلی خلقت خود هستند. گاهی اوقات، افزایش نعمتهای دنیوی برای افرادی که از مسیر حق منحرف شدهاند، نه تنها نشانه لطف نیست، بلکه نوعی «استدراج» یا مهلت دادن همراه با گمراهی تدریجی است. خداوند در سوره اعراف، آیه 182 میفرماید: "وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ" یعنی «و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمیدانند، آنان را [به سوی هلاکت] میکشانیم.» این آیات به ما میآموزند که نباید فریب ظاهر امر را خورد؛ ممکن است کسی غرق در خوشیهای دنیا باشد، اما در حقیقت، این خوشیها او را از یاد خدا غافل کرده و به سوی عذاب میبرند. داستان قارون در قرآن، نمونه بارزی از کسی است که ثروت عظیمش نه تنها برایش سعادت نیاورد، بلکه مایه هلاکتش شد، زیرا آن را به لطف خدا نسبت نداد و به تکبر و فساد پرداخت. پس، نشانههای حقیقی لطف و فضل خاص الهی چیست؟ قرآن تأکید میکند که فضل حقیقی خداوند در ایمان، هدایت، آرامش قلبی، توفیق برای انجام اعمال صالح، بصیرت و حکمت، و در نهایت، فوز عظیم در آخرت است. در سوره نحل، آیه 97 میفرماید: "مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ" یعنی «هر کس کار شایسته کند، از مرد یا زن، در حالی که مؤمن باشد، قطعاً او را حیاتی پاکیزه میبخشیم؛ و پاداششان را به بهترین عملی که انجام میدادند، خواهیم داد.» 'حیات طیبه' یا زندگی پاکیزه، شامل آرامش درونی، قناعت، رضایت و امنیت خاطری است که لزوماً با ثروت مادی همراه نیست، بلکه حاصل اتصال با منبع الهی و عمل به آموزههای دین است. خوشبختی زمینی تنها زمانی میتواند نشانه لطف و فضل الهی تلقی شود که همراه با شکرگزاری، استفاده صحیح از نعمتها در راه خدا، و عدم غفلت از هدف نهایی زندگی باشد. اگر فردی با وجود برخورداری از نعمتهای دنیوی، از آنها برای کمک به نیازمندان، گسترش عدالت، و اعتلای کلمه حق استفاده کند، و با این حال متواضع و شکرگزار باشد، در این صورت، این نعمتها نه تنها امتحان، بلکه میتوانند جلوهای از لطف خاص الهی باشند که به او فرصت خدمت و کسب ثواب بیشتر را داده است. در غیر این صورت، همانطور که قرآن کریم به صراحت بیان میکند، ثروت و قدرت میتواند مایه تکبر، فساد و دوری از حق شود. به طور خلاصه، اسلام به ما میآموزد که به خوشبختی زمینی به عنوان هدف نهایی ننگریم، بلکه آن را وسیلهای برای رسیدن به سعادت ابدی بدانیم. خداوند به بندگانش هم نعمتهای دنیوی و هم اخروی را عطا میکند، اما ارزش حقیقی در پایداری و بقا است. مهمترین لطف خدا، هدایت به راه راست و توفیق برای رسیدن به قرب الهی است. پس، در حالی که میتوانیم از نعمتهای دنیوی لذت ببریم و خدا را به خاطر آنها شکر کنیم، نباید هرگز فراموش کنیم که ملاک واقعی لطف و فضل الهی، عمق ایمان، تقوا، و اعمال صالح ماست، نه صرف میزان برخورداری از مواهب مادی. این نگرش، انسان را از دلبستگی افراطی به دنیا بازمیدارد و او را به سوی کسب فضیلتهای اخلاقی و معنوی سوق میدهد، که نتیجه آن آرامش و سعادت واقعی در هر دو جهان خواهد بود.
و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر [عهده] خداست، و [او] قرارگاه و محل گذرش را میداند؛ همه در کتابی آشکار [ثبت] است.
مال و فرزندان، زینت زندگی دنیا هستند؛ و کارهای شایسته ماندگار، نزد پروردگارت از نظر پاداش بهتر و از نظر امید [به آینده] نیکوتر است.
هر کس کار شایسته کند، از مرد یا زن، در حالی که مؤمن باشد، قطعاً او را حیاتی پاکیزه میبخشیم؛ و پاداششان را به بهترین عملی که انجام میدادند، خواهیم داد.
اما انسان، هنگامی که پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمتش بخشد، میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشت.
و اما هنگامی که او را بیازماید و روزیاش را بر او تنگ گیرد، میگوید: پروردگارم مرا خوار کرد.
در گلستان سعدی آمده که درویشی با آنکه تهیدست بود، پیوسته از قناعت و آسودگی خاطر خود سخن میگفت و شاکر بود. در مقابل، پادشاهی بود که با وجود تمام گنجینهها و شکوه سلطنت، دائم در بیم و هراس و نگرانی بود و هرگز روی آسایش ندید. روزی پادشاه به درویش گفت: "من با این همه ملک و ثروت، یک لحظه آسایش ندارم و تو با این فقر، چگونه اینقدر شادمانی؟" درویش گفت: "ای پادشاه! تو بندهی مال و ملک خویشی و من بنده خدای خویش. آنکه بنده خداست، از دنیا آزاد است و آنکه بنده دنیاست، هرگز طعم آزادی و آسایش را نمیچشد." پادشاه در این سخن تأمل کرد و دانست که آسایش حقیقی نه در افزونی مال، که در قناعت دل و رضایت از تقدیر الهی است. این داستان نشان میدهد که خوشبختی و آرامش واقعی، نه در کمیت داراییها، بلکه در کیفیت نگرش به زندگی و ارتباط با خالق است.