قرآن شنیدن صدای خدا به صورت فیزیکی را برای هیچکس، حتی مؤمنان خاص، مگر انبیاء در موارد نادر وحی، مطرح نمیکند. برای مؤمنان، "شنیدن صدای خدا" به معنای درک پیام او از طریق قرآن، نشانههای الهی در آفرینش و هدایت درونی است که با تلاش، تقوا و پاکی قلب برای همه قابل دستیابی است.
این سوال دربارهی شنیدن «صدای خدا» از منظر قرآن کریم، بسیار عمیق و پرچالش است و نیاز به تبیین دقیق دارد. باید گفت که قرآن، شنیدن صدای خدا را به معنای لغوی و فیزیکی آن، آنگونه که انسانها با گوش خود صداهای مادی را میشنوند، برای هیچکس، حتی مؤمنان خاص یا عموم مؤمنان، به عنوان یک تجربه رایج یا حتی ممکن مطرح نمیکند، مگر در موارد بسیار نادر و خاص که منحصر به انبیاء و رسولان الهی بوده است. حتی در آن موارد نیز، نحوه این «شنیدن» متفاوت از شنیدن معمول انسانی است و بیشتر از جنس «وحی» و «تکلم» الهی با واسطه یا بدون واسطه اما نه به شکل صدای مادی است. خداوند متعال به شیوههای گوناگونی با بندگان خود ارتباط برقرار میکند و این شیوهها فراتر از درک ساده حواس پنجگانه ما هستند. برای درک عمیقتر این موضوع، باید به انواع ارتباط خداوند با انسانها در قرآن توجه کرد. قرآن کریم راههای متفاوتی را برای ارتباط خداوند با انسانها بیان میکند که این راهها به هیچ وجه محدود به «شنیدن صدا» به معنای لغوی نیستند: 1. وحی الهی (خاص انبیاء): اصلیترین و مستقیمترین راه ارتباط خداوند با پیامبرانش از طریق وحی است. وحی به شیوههای مختلفی صورت میگرفت: اول، الهام درونی؛ که خداوند چیزی را به دل پیامبر الهام میکرد. دوم، از پشت حجاب؛ همانند تکلم خداوند با موسی (ع) در کوه طور. در این مورد، قرآن تصریح میکند که "وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ" (شوری: 51). این "از پشت حجاب" به معنای آن نیست که موسی (ع) صدایی را با گوش شنیده باشد، بلکه نوعی تجلی کلام الهی است که فراتر از درک حواس مادی است و از طریق آن پیام الهی به او منتقل میشود. سوم، از طریق فرشته (جبرئیل)؛ که فرشته وحی، پیام الهی را به پیامبر منتقل میکرد. این شایعترین نوع وحی بود که بخش عمده قرآن از همین طریق بر قلب مبارک پیامبر اکرم (ص) نازل شد. این نوع از "تکلم" و "شنیدن" خاص انبیاء و رسولان است و برای افراد عادی، حتی مؤمنان خاص، میسر نیست، زیرا نیازمند آمادگیها و قابلیتهای روحی و معنوی خاصی است که تنها در وجود انبیاء یافت میشود. 2. نشانهها (آیات) در آفرینش و کتاب الهی: بخش عظیمی از "کلام" و "پیام" خداوند برای انسانها از طریق نشانهها (آیات) در طبیعت، در وجود خود انسان، و در کتابهای آسمانی منتقل میشود. مؤمنان واقعی کسانی هستند که این نشانهها را "میبینند" و "میشنوند" و از آنها پند میگیرند. این "شنیدن" به معنای تعقل، تدبر، و فهم عمیق پیامهای الهی است. قرآن بارها به "اولوا الالباب" (صاحبان خرد) اشاره میکند که قادر به درک این نشانهها هستند: "إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ" (آل عمران: 190). این نشانهها در هر گوشه از هستی حضور دارند، از نظم شگفتانگیز ستارگان و سیارات گرفته تا رشد یک دانه کوچک در دل خاک، و از پیچیدگی شگفتانگیز بدن انسان گرفته تا قوانین حاکم بر جوامع. هر یک از اینها، زبانی برای بیان عظمت و حکمت الهی هستند که قلبهای بیدار میتوانند آن را درک کنند و این همان شنیدنِ معنایی است. 3. هدایت و الهام درونی (برای عموم مؤمنان): خداوند قلب مؤمنان را با نور ایمان و هدایت روشن میکند. این "شنیدن صدای خدا" در واقع به معنای حس کردن هدایت الهی در مسیر زندگی، تشخیص حق از باطل، و دریافت آرامش و اطمینان قلبی است. این الهامات و راهنماییهای درونی برای هر مؤمنی که قلبش را به روی حق باز کند، قابل دستیابی است. قرآن میفرماید: "وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ" (عنکبوت: 69). این به معنای باز شدن دریچههای فهم و ادراک برای شنیدن پیامهای معنوی خداوند است؛ پیامهایی که ممکن است در قالب یک فکر ناگهانی، یک بصیرت جدید در مورد یک مشکل، یا یک احساس قوی از درستی یا نادرستی یک عمل ظاهر شوند. این نوع شنیدن، نیازمند تزکیه نفس، خلوص نیت و تلاش پیوسته در راه بندگی است. 4. قرآن کریم به عنوان کلام الله: خود قرآن کریم، تجلی کلام خداوند است. هر مؤمنی که قرآن را میخواند، در واقع با کلام خدا در ارتباط است و پیام او را "میشنود" و درک میکند. بنابراین، "شنیدن صدای خدا" برای عموم مؤمنان بیشتر به معنای تدبر در آیات قرآن، عمل به احکام آن، و فهم پیامهای عمیق آن است. این "شنیدن" نیازمند قلب سلیم، تفکر و تعقل، و آمادگی روحی است. قرآن نه تنها یک کتاب راهنماست، بلکه خود یک "آیه" بزرگ و کلام ناطق الهی است که از طریق الفاظ و معانی خود، با انسان سخن میگوید و راه حق را نشان میدهد. فهم و عمل به قرآن، عمق این شنیدن را افزایش میدهد. پس چه کسانی صدای خدا را میشنوند؟ از این توضیحات روشن میشود که "شنیدن صدای خدا" به معنای لغوی و مادی آن، برای هیچ کس، حتی مؤمنان خاص، وجود ندارد مگر در موارد بسیار خاص و منحصر به فرد انبیاء که آن هم به شیوه وحی بوده است. اما "شنیدن صدای خدا" به معنای درک پیام او، حس کردن هدایت او، و واکنش نشان دادن به دعوت او، برای تمام مؤمنان و حتی برای تمام بشریت در سطوح مختلف امکانپذیر است. این یک فراخوان عمومی برای تأمل و بصیرت است. این "شنیدن" نیازمند چیست؟ * قلب سلیم و بیدار: کسانی که قلبشان را از آلودگیها پاک میکنند و آن را بیدار نگه میدارند، بهتر میتوانند پیامهای الهی را درک کنند. این پاکی، شامل دوری از گناهان، حرص و کبر و حسد است. * تفکر و تدبر: "صاحبان خرد" کسانی هستند که در آیات الهی در آفاق و انفس تفکر میکنند و پیامهای پنهان در آنها را کشف میکنند. این تفکر به معنای نگاه سطحی نیست، بلکه کاوش عمیق در حکمت پشت آفرینش است. * اطاعت و تقوا: هر چه انسان به خدا نزدیکتر شود و به دستورات او عمل کند، بصیرت او افزایش مییابد و توانایی او در درک نشانهها و الهامات الهی بیشتر میشود. تقوا، به مثابه نوری است که راه را برای قلب روشن میکند. * تلاوت و فهم قرآن: قرآن خود کلام خداست و از طریق آن میتوان به درک عمیقتری از پیام و "صدای" خداوند رسید. خواندن با تدبر و سعی در فهم معانی و بکارگیری آنها در زندگی، کلید این شنیدن است. بنابراین، ادعای اینکه فقط "مؤمنان خاص" صدای خدا را میشنوند، اگر منظور از آن صدای فیزیکی باشد، نادرست است. اگر منظور از آن، درک عمیقتر و بصیرت والاتر باشد، آنگاه میتوان گفت که سطح این درک و بصیرت در مؤمنان متفاوت است و کسانی که تقوا، ایمان، و معرفت بیشتری دارند، طبیعتاً "صدای" هدایت الهی را واضحتر و عمیقتر دریافت میکنند. این یک امتیاز خاص برای گروهی خاص نیست، بلکه نتیجهی تلاش و مجاهدت در راه خدا و پاکی و صفای دل است که برای هر مؤمنی که به آن سو حرکت کند، قابل دستیابی است. قرآن همواره انسانها را به تفکر، تذکر و تأمل دعوت میکند تا بتوانند "بشنوند" و "ببینند" آنچه را که در عالم هستی و در کلام الهی، برای هدایتشان قرار داده شده است. این شنیدن، شنیدن با گوش دل و جان است نه با گوش سر. این تفاوت اساسی بین تکلم الهی با پیامبران (وحی) و درک و دریافت الهی برای مؤمنان عادی (الهام، تفکر در آیات) است. همه میتوانند "بشنوند"، اما نوع شنیدن و سطح آن متفاوت است و به میزان تقوا و کوشش هر فرد بستگی دارد.
و هیچ انسانی را نرسد که خدا با او سخن گوید مگر از راه وحی یا از پشت پردهای، یا فرستادهای بفرستد تا به اذن او آنچه خواهد وحی کند؛ او بلندمرتبه و حکیم است.
مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانههایی برای خردمندان است.
و کسانی که در راه ما تلاش کردند، قطعاً به راههای خود هدایتشان میکنیم؛ و بیتردید خداوند با نیکوکاران است.
آوردهاند که پیری خردمند بر شاخهای خشک نشست و با آن سخن میگفت. مردی جوان که از آنجا میگذشت، با تعجب پرسید: «ای شیخ، با چه سخن میگویی؟ این که شاخهای خشک است و صدایی ندارد!» پیر خردمند لبخندی زد و گفت: «ای جوان، اگر گوش دل باز کنی، نه تنها از این شاخه خشک، که از هر ذره عالم، ندای حق را خواهی شنید. درختان، ستارگان، رودها، همه تسبیحگوی حقاند؛ اما گوشهای سر تنها غلغله بازار را میشنوند و گوشهای دل، سرّ عالم را. مؤمن واقعی آن است که با هر تپش قلب خود، ندای خالقش را میشنود و با هر نفس، به سوی او گام برمیدارد. این شنیدن، گوش میخواهد که از غبار دنیا پاک شده باشد.»