قرآن کریم میآموزد که وابستگی مطلق به انسانها موجب رنج و ناامیدی میشود، زیرا انسانها فانی و محدودند. آرامش حقیقی در توکل کامل به خداوند است که منبع بیانتهای قدرت و پناهگاه همیشگی است، در حالی که روابط انسانی سالم و متقابل تشویق میشوند، اما نه به عنوان تکیهگاه اصلی.
از منظر قرآن کریم، مفهوم «وابستگی به انسانها» موضوعی است که نیازمند تبیین و درک عمیق است. قرآن به ما میآموزد که وابستگی کامل و مطلق به هر موجودی جز خداوند متعال، میتواند در نهایت به رنج، سرخوردگی و ناامیدی منجر شود. این رنج ناشی از ذات فانی، محدودیتها و نقصهای بشری است. انسانها، هر قدر هم که خوب، توانا و خیرخواه باشند، موجوداتی آسیبپذیر، متغیر و میرا هستند. آنها ممکن است ناتوان شوند، نظرشان عوض شود، یا حتی از دنیا بروند، و در هر یک از این حالات، کسی که امید و تکیهگاه اصلی خود را بر ایشان بنا نهاده باشد، بیشک دچار تلاطم، یأس و اندوه خواهد شد. قرآن بارها و بارها بر مفهوم «توکل» تأکید میکند؛ توکل به معنای اعتماد مطلق و واگذاری امور به خداوند است. این آموزه اساسی به ما یادآوری میکند که تنها پناهگاه حقیقی و تنها قدرت بیانتها، ذات باریتعالی است. وقتی انسان به جای اتکا به خالق هستی، تمام وجود و آمال خود را به مخلوقی چون خود گره میزند، در واقع خود را در معرض ناامیدی قرار داده است. چرا که هر انسانی، به هر میزان که دارای قدرت، ثروت یا جایگاه باشد، در برابر قدرت و اراده الهی هیچ است و هرگز نمیتواند تمامی نیازهای دیگری را برآورده سازد یا او را از تمامی گزندها مصون بدارد. ناتوانی بشر در تحقق کامل آرزوها، تغییر شرایط، و حتی خروج ناگهانی از زندگی فردی که به او وابسته شدهایم، همه و همه زمینهساز بروز رنجهای عمیق روحی و روانی هستند. این رنجها نه تنها به دلیل عدم دستیابی به خواستهها پدید میآیند، بلکه از احساس تنهایی، بیکسی و از دست دادن تکیهگاه نیز نشأت میگیرند. با این حال، باید توجه داشت که «وابستگی مطلق» با «همکاری و تعاملات اجتماعی سالم» متفاوت است. قرآن کریم به هیچ وجه ارتباطات انسانی، کمکرسانی متقابل، مهرورزی و حمایت از یکدیگر را نفی نمیکند؛ بلکه برعکس، بر آن تأکید فراوان دارد. اسلام جامعهای را مطلوب میداند که در آن افراد با هم برادر و خواهر باشند، از یکدیگر حمایت کنند، و در کارهای نیکو و پرهیزکاری یاریگر هم باشند. اما این تعاملات نباید به گونهای باشد که انسان، سعادت و آرامش قلبی خود را وابسته به حضور یا عدم حضور فرد دیگری بداند، یا تمام امید و پشتوانه خود را از او طلب کند. مرز باریک میان یک رابطه سالم و متقابل که بر پایه محبت و یاری بنا شده است، و یک وابستگی آسیبزا که منجر به از بین رفتن استقلال روحی و روانی فرد میشود، همینجاست. در روابط سالم، افراد یکدیگر را مکمل میدانند، نه اینکه یکی، دیگری را تمام و کمال معنا بخشد و بدون او خود را بیوجود احساس کند. قرآن به ما میآموزد که هر آنچه در دست مردم است، فناپذیر است و آنچه نزد خداوند است، ماندگار. بنابراین، دل بستن به آنچه فناپذیر است، موجب پدید آمدن اضطراب و دلهره خواهد شد. این آموزه نه تنها در مورد مسائل مادی صدق میکند، بلکه در مورد روابط انسانی نیز جاری است. وقتی ما به کسی وابسته میشویم و او را تنها منبع شادی، امنیت یا ارزش خود میدانیم، با کوچکترین تغییر در او یا رابطه، دچار تلاطم عظیمی میشویم. این عدم اطمینان، خود منبع بزرگی از رنج است. در مقابل، توکل به خداوند به انسان آرامش خاطر میبخشد؛ زیرا میداند که نیرویی لایزال و بیانتها همواره پشتیبان اوست و در هر شرایطی، قادر به گشایش و یاری است. این آرامش درونی باعث میشود که فرد حتی در مواجهه با کاستیها یا شکستها در روابط انسانی، دچار فروپاشی نشود، بلکه با صبر و استقامت، از مسیر هدایت الهی کمک بگیرد. همچنین، قرآن از تکیه بر ظالمان و کسانی که قدرتشان از مسیر حق منحرف شده است، نهی میکند و به صراحت بیان میدارد که چنین تکیهای به پشیمانی و زیان منجر خواهد شد. این نکته نشان میدهد که وابستگی به افراد یا گروههایی که مسیر الهی را طی نمیکنند، نه تنها سودی ندارد، بلکه میتواند به ضررهای جبرانناپذیر دنیوی و اخروی منتهی شود. بنابراین، اگرچه وابستگی مطلق به انسانها بهطور کلی نکوهیده است، اما قرآن به طور خاص بر حذر داشتن از وابستگی به افراد نادرست و ظالم تأکید ویژهای دارد. در نهایت، میتوان گفت که پیام قرآن در این زمینه، آزادی و رهایی انسان از قید و بندهای روحی و روانی است. خداوند میخواهد انسان موجودی مستقل و توانا باشد که پتانسیلهای خود را در راه صحیح به کار گیرد و برای تحقق آرمانهایش، نه تنها از انسانهای دیگر یاری بطلبد (با رعایت حد و حدود)، بلکه در نهایت توکل خود را بر آفریدگار خویش قرار دهد. این استقلال معنوی و توکل حقیقی، ریشه هرگونه آرامش، صبر و پایداری در برابر رنجها و مصائب زندگی است. انسانی که به این مرحله از توکل برسد، حتی اگر در روابط انسانی خود دچار مشکل یا ناامیدی شود، هرگز احساس بیکسی مطلق نخواهد کرد، زیرا همواره پناهگاهی عظیم و بیکران دارد که او را از هر رنج و اندوهی رهایی میبخشد و به سوی سعادت رهنمون میشود. این مفهوم عمیق توکل، نه تنها وابستگی بیمارگونه را نفی میکند، بلکه به انسان قدرتی میبخشد تا با روابط سالم و متقابل نیز بتواند به بهترین شکل ممکن تعامل کند، بدون اینکه آسیبپذیریاش از دیگران، به رنجی دائمی تبدیل شود.
و هر کس بر خدا توکل کند، خدا برای او کافی است. قطعاً خدا کار خود را به انجام میرساند. به راستی خدا برای هر چیزی اندازهای مقرر کرده است.
و اگر خدا به تو زیانی رساند، هیچ کس جز او برطرف کننده آن نیست؛ و اگر خیری برایت بخواهد، هیچ کس فضل او را بازگرداننده نیست. آن را به هر کس از بندگانش بخواهد میرساند؛ و او آمرزنده مهربان است.
ای مردم، شما نیازمندان به خدا هستید، و خدا همان بینیازِ ستوده است.
در گلستان سعدی آمده است که مردی، تمام آمال و آرزوهایش را به بازرگانی توانگر و پرنفوذ گره زده بود. او گمان میکرد که ثروت و نفوذ آن بازرگان، ضامن آیندهاش خواهد بود و از تلاش و خودسازی خویش غافل گشت. هر روز چشم امیدش به دست آن بازرگان بود و هر تصمیمش را منتظر تأیید او میماند. روزگار چرخید و بازرگان دچار خسارتی عظیم شد، قدرتش زوال یافت و از مسند اعتبار فرو افتاد. آن مرد که تمام هستیاش را به او سپرده بود، نه تنها از مال دنیا تهیدست گشت، بلکه از درون نیز دچار یأس و مرارت شد، زیرا تکیهگاهش فروریخته بود. در آن لحظه بود که به راستی درک کرد که پناه حقیقی و امنیّت پایدار، در دستهای فانی انسانها نیست، بلکه در دست قدرت لایزال الهی است. این رنج، هرچند دردناک، دریچهای شد تا قلبش را به سوی حق بگرداند و آرامشی یابد که هرگز در سایه وابستگی به مخلوق نیافته بود؛ آرامشی که از توکل بر خالق هستی نشأت میگرفت.