چگونه بین عشق به خدا و عشق به انسان تعادل برقرار کنم؟

عشق به خدا بنیان است و باید بر هر محبت دیگری مقدم باشد. عشق به انسان‌ها، به خصوص برای رضای خدا و در چارچوب تعالیم الهی، تجلی عشق به خالق است و مکمل آن.

پاسخ قرآن

چگونه بین عشق به خدا و عشق به انسان تعادل برقرار کنم؟

درک تعادل بین عشق به خدا و عشق به انسان، هسته اصلی یک زندگی معنوی و رضایت‌بخش در مکتب اسلام است. این دو نوع عشق نه تنها متضاد نیستند، بلکه در حقیقت، مکمل یکدیگرند و ریشه‌های عمیقی در آموزه‌های قرآن کریم دارند. قرآن به ما می‌آموزد که عشق به خداوند متعال، بنیان و اساس هر نوع عشق دیگری است و باید در صدر همه محبت‌ها قرار گیرد. این عشق، صرفاً یک احساس عاطفی نیست، بلکه شامل اطاعت، عبادت، خشوع، شکرگزاری و تلاش برای کسب رضایت الهی در هر جنبه‌ای از زندگی است. وقتی قلب انسان سرشار از محبت الهی باشد، این نور به تمام ابعاد وجودش تابیده و نحوه تعامل او با دیگران را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. قرآن کریم به صراحت بیان می‌دارد که محبت به خداوند و رسولش (صلی الله علیه و آله و سلم) باید بر هر محبت دیگری ارجحیت داشته باشد. در سوره توبه، آیه ۲۴، خداوند می‌فرماید: «بگو: اگر پدران و پسران و برادران و همسران و خویشاوندان شما و اموالی که جمع کرده‌اید و بازاری که از کساد آن می‌ترسید و خانه‌هایی که آنها را می‌پسندید، برای شما محبوب‌تر از خدا و رسول و جهاد در راه اوست، پس در انتظار باشید تا خداوند با امر خود بیاید و خداوند قوم فاسق را هدایت نمی‌کند.» این آیه یک معیار صریح برای سنجش محبت‌ها ارائه می‌دهد؛ نه به این معنی که محبت به خانواده یا ثروت مذموم است، بلکه به این معناست که نباید این محبت‌ها مانع از انجام وظایف الهی یا مقدم بر فرمان الهی شوند. عشق به خداوند باید چنان قدرتمند باشد که در مواقع تضاد منافع، اراده الهی را بر هر خواست و میل دیگری مقدم بدارد. این اولویت‌بندی، نه تنها به نفع آخرت انسان است، بلکه به او در دنیایش نیز آرامش و جهت‌گیری صحیح می‌بخشد. از سوی دیگر، اسلام به شدت بر لزوم محبت و احسان به انسان‌ها تأکید می‌کند. این محبت، تجلی‌یافته در اشکال گوناگون از جمله نیکی به والدین، رعایت حقوق خویشاوندان، کمک به نیازمندان، عدالت در برخورد با همه مردم، شفقت نسبت به یتیمان و مساکین، و حتی مهربانی با حیوانات است. در سوره اسراء، آیه ۲۳، پس از فرمان به پرستش خداوند یکتا، بلافاصله به نیکی به والدین امر می‌شود: «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به والدین نیکی کنید؛ اگر یکی از آنها یا هر دوی آنها در نزد تو به سالخوردگی برسند، پس به آنها اف نگو و آنها را تار نکن و با آنها سخنی پسندیده بگو.» این پیوند ناگسستنی بین حق‌الله (حق خدا) و حق‌الناس (حق مردم) نشان می‌دهد که عشق به خدا، بدون عشق به مخلوقات او، ناقص است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «خلق، خانواده خدایند و محبوب‌ترین مردم نزد خدا، کسی است که به خانواده‌اش (خلق خدا) نیکی کند.» این حدیث شریف به وضوح نشان می‌دهد که خدمت به انسان‌ها و مهربانی با آن‌ها، خود نوعی عبادت و ابراز عشق به خداوند است. تعادل حقیقی زمانی برقرار می‌شود که عشق به انسان‌ها نه از روی هوای نفس و منافع شخصی، بلکه به خاطر خدا و برای رضایت او باشد. این بدان معناست که اگر محبت به شخصی یا چیزی، انسان را از مسیر حق و فرمان الهی دور کند، باید آن را اصلاح کرد. اما اگر محبت به انسان‌ها در راستای اهداف الهی باشد، یعنی به آن‌ها نیکی کنیم تا پاداش الهی را به دست آوریم، یا به آن‌ها کمک کنیم تا ظلمی از آن‌ها برداشته شود، این محبت نه تنها مجاز است بلکه بسیار مستحب و پاداش‌آور است. برای مثال، عشق به همسر و فرزندان، زمانی که با تربیت آن‌ها بر اساس موازین الهی و رعایت حقوق یکدیگر همراه باشد، عین عبادت است. همچنین، وقتی یک فرد مومن با دیدگاهی الهی به جامعه می‌نگرد، تلاش می‌کند تا عدالت را برقرار کند، به مظلوم یاری رساند، و از فساد جلوگیری کند؛ این‌ها همه نمودهایی از عشق به خداست که در قالب عمل به انسان‌ها تجلی می‌یابد. به عبارت دیگر، عشق به خدا همچون ریشه‌ای عمیق است که درخت وجود انسان را تغذیه می‌کند و عشق به انسان‌ها شاخ و برگ‌های این درخت هستند که میوه‌هایی از جنس رحمت، عدالت و احسان به بار می‌آورند. بدون ریشه، شاخه‌ها خشک می‌شوند و بدون شاخه‌ها، درخت بی‌ثمر خواهد بود. بنابراین، برای ایجاد تعادل، لازم است که همواره محبت الهی را در قلب خود پرورش دهیم و آن را در عمل، نسبت به مخلوقاتش جاری سازیم. این رویکرد، انسان را از افراط و تفریط در هر دو زمینه مصون می‌دارد؛ نه عشقش به خدا او را از جامعه جدا می‌سازد و نه عشقش به جامعه او را از یاد خدا غافل می‌کند. هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند و مسیر کمال انسانی را هموار می‌سازند. این هماهنگی بین دو محبت، نه تنها به فرد آرامش و جهت‌گیری می‌دهد، بلکه سبب پایداری و ثبات در زندگی فردی و اجتماعی نیز می‌شود و جامعه‌ای بر پایه محبت، عدالت و رحمت بنا می‌کند. فهم این رابطه متقابل، کلید دستیابی به تعادل در زندگی مومنانه است و راهی به سوی فلاح و رستگاری را می‌گشاید.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

آورده‌اند که فقیری به شیخ سعدی گفت: چگونه است که پادشاهان با آن همه تجمل و جلال، باز هم از خدمت به درویشان و بینوایان غافل نیستند؟ شیخ لبخندی زد و گفت: پادشاهی که دلش به نور محبت حق روشن باشد، هرگز از رعیت غافل نگردد. زیرا داند که خدمت به خلق، عین بندگی خالق است. اگر عشق الهی در دل جای گیرد، چشم دل بر رنج دیگران گشوده شود و دست سخاوت بی‌دریغ گردد. اینان از آن رو به خلق نظر دارند که از خدا پروا دارند و این خدمت را راهی به سوی رضای دوست می‌دانند. پس بدان که هر که با خدا دوست باشد، با بندگان او نیز نیکو باشد، که محبت حقیقی، جز این نباشد.

سوالات مرتبط