در آموزههای قرآنی، مرگ پایان نیست، بلکه آغاز فصلی جدید و ابدی از هستی است که با برزخ شروع شده و به قیامت و حیات جاودانه در بهشت یا جهنم ختم میشود. این زندگی دنیوی میدانی برای اعمالی است که نتیجهاش در آن آغاز ابدی آشکار خواهد شد.
در آموزههای عمیق و نورانی قرآن کریم، مرگ هرگز به معنای فنا و نیستی مطلق نیست، بلکه دروازهای به سوی عالمی دیگر و آغاز فصلی نوین و ابدی از هستی است. این دیدگاه نه تنها به انسان آرامش میبخشد، بلکه به زندگی دنیوی او معنا و هدف والایی میبخشد. قرآن به وضوح بیان میکند که زندگی در این دنیا یک دوره موقت، یک گذرگاه و یک آزمون است که نتیجهاش در سرای باقی مشخص میشود. بنابراین، اگر مرگ پایان نیست، آنچه پس از آن میآید و نقطه آغاز واقعی حیات ابدی است، مجموعهای از مراحل است که با «برزخ» آغاز شده و با «قیامت» به اوج خود میرسد و به «حیات جاودان» در بهشت یا جهنم ختم میگردد. پس از مرگ، انسان وارد عالمی به نام «برزخ» میشود. برزخ در لغت به معنای حجاب و فاصله میان دو چیز است. در اصطلاح قرآنی، برزخ عالمی است که میان این دنیا و آخرت قرار دارد. این دوره، یک دوران انتظار و آمادهسازی است که ارواح در آن تا روز قیامت باقی میمانند. در برزخ، انسان تا حدودی با نتایج اعمال خود آشنا میشود؛ نیکوکاران در آسایش و آرامش و بدکاران در سختی و عذاب خواهند بود، اما این تجربیات پیشنمایشی از پاداش یا کیفر نهایی در آخرت است. این مرحله، آغاز اولین گام در سفر ابدی است که به فرد اجازه میدهد طعم اولیه اعمال دنیوی خود را بچشد و برای رویداد بزرگ بعدی، یعنی رستاخیز، آماده شود. قرآن در سوره مومنون آیه ۱۰۰ به این عالم اشاره دارد و میفرماید: "و از پس آنان، برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند." اما آغاز واقعی و عظیم حیات ابدی، با نفخ صور و برپایی «قیامت» یا «یوم الحساب» آغاز میشود. روز قیامت، روزی است که تمامی موجودات از آغاز خلقت تا پایان دنیا، دوباره زنده شده و در محضر خداوند حاضر میشوند تا به اعمالشان رسیدگی شود. این روز، روز آشکار شدن حقایق پنهان و پاداش و کیفر دقیق اعمال است. قرآن به کرات بر قطعیت وقوع قیامت تاکید میکند و آن را روزی میداند که هیچ ظلمی روا داشته نمیشود و هر کس جزای عمل خود را خواهد دید. در این روز، نامه اعمال هر فرد گشوده میشود و اعمال او در ترازوی عدل الهی سنجیده میشود. حتی جوارح انسان، از جمله دستها، پاها و زبان، علیه او گواهی میدهند. این مرحله، آغاز عدالت مطلق است، جایی که هیچ چیز نادیده گرفته نمیشود و هر عمل، چه کوچک و چه بزرگ، حسابرسی خواهد شد. این باور، انگیزهای قدرتمند برای انسان است تا در زندگی دنیوی خود، مراقب اعمال و نیاتش باشد، چرا که هیچ چیز از دید خداوند پنهان نمیماند. پس از حسابرسی دقیق و کامل، انسانها به دو گروه اصلی تقسیم میشوند: اهل بهشت و اهل جهنم. این نقطه، آغاز حیات جاودانه است که دیگر پایانی ندارد. اهل بهشت کسانی هستند که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند و به پاداش رحمت واسعه الهی، وارد باغهای بهشتی میشوند که زیر آن نهرها جاری است و در آن نعمتهای بیشمار و رضایت الهی را برای همیشه تجربه خواهند کرد. بهشت، تجلیگاه زیبایی، آرامش و سعادت ابدی است که در آن آرزوها محقق میشوند و هیچ گونه رنج و اندوهی وجود ندارد. در مقابل، اهل جهنم کسانی هستند که به خداوند کفر ورزیدهاند، آیات او را تکذیب کردهاند و در دنیا به فساد و ستم پرداختند. آنان وارد آتشی میشوند که هرگز فروکش نمیکند و در آن عذابهای دردناک و بیشمار را میچشند. جهنم، نمادی از عدل الهی و نتیجه اعمال بد انسان است که در آن مجازاتها متناسب با اعمالی است که در دنیا انجام دادهاند. بنابراین، آغاز واقعی پس از مرگ، تجلی نهایی مقصود خداوند از خلقت انسان است: یعنی زندگی جاودانه و پر از آرامش برای نیکوکاران و زندگی پر از عذاب برای بدکاران. این جهان، مزرعهای است برای آن جهان. اعمال، نیات و گفتار ما در این دنیا، بذرهایی هستند که در آخرت ثمر میدهند. این دیدگاه قرآنی، به انسان مسئولیتپذیری میآموزد و او را به سوی نیکوکاری، عدالت و تقوا سوق میدهد. اعتقاد به این آغاز ابدی، به زندگی دنیوی انسان عمق و معنا میبخشد و باعث میشود انسان با امید و هدف زندگی کند، نه با ترس از پایان. در حقیقت، هر نفسی که میکشیم، هر قدمی که برمیداریم و هر تصمیمی که میگیریم، در حال ساختن سرنوشت ابدی ماست. این آغاز، نه تنها پایان سفر دنیوی، بلکه شروع یک سفر بیپایان به سوی پروردگار است، جایی که ابدیت در انتظار است و ما با ثمرات اعمال خود روبرو خواهیم شد. این باور به ما یادآوری میکند که دنیا فقط یک پل است، نه خانه، و باید برای خانهای که قرار است برای ابد در آن سکنی گزینیم، توشه لازم را فراهم کنیم.
تا شاید کاری شایسته در آنچه ترک کردهام انجام دهم. هرگز! این سخنی است که او گوینده آن است؛ و از پس آنان، برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.
و در صور دمیده شود، پس ناگهان از قبرها به سوی پروردگارشان میشتابند.
پس هر کس به اندازه ذرهای کار نیک انجام دهد، آن را میبیند.
و هر کس به اندازه ذرهای کار بد انجام دهد، آن را میبیند.
آوردهاند که روزی مردی پارسا و دنیاگریز از کنار سرای پادشاهی میگذشت. دید که پادشاه با تمام شوکت و جلال، در باغی سرسبز نشسته و مشغول عیش و نوش است. مرد پارسا آهی کشید و گفت: «ای پادشاه، این همه جاه و حشمت و این خوشیهای دنیوی، همه رفتنی است و پایانی دارد. هیچ کس را ندیدهام که از این سرای دنیا توشهای جز اعمال نیک خود به سرای باقی برده باشد.» پادشاه از این سخن به فکر فرو رفت و گفت: «پس چه باید کرد؟» مرد پارسا لبخندی زد و گفت: «آغاز حقیقی آنجاست که این دنیا را پایان یابی و با اعمال صالحت به سوی پروردگار بازگردی. توشهای از تقوا و خدمت به خلق جمع کن که آن توشه، در سرای دیگر، مایهی آرامش و سعادت ابدی تو خواهد بود.» پادشاه که از سخن او پند گرفته بود، از آن پس بیشتر به مردم رسیدگی کرد و به فکر آخرت افتاد، زیرا دانست که این دنیا تنها پلی است به سوی آغاز جاودان.