خیر، تنها بودن در راه حق، هرگز به معنای اشتباه بودن آن نیست. تاریخ انبیا و آیات قرآن نشان میدهد که حق اغلب در اقلیت بوده و معیار درستی راه، الهی است نه تعداد پیروان.
در آموزههای متعالی قرآن کریم، یکی از مفاهیم کلیدی که بارها و بارها به آن اشاره شده، این است که حق و حقیقت، مستقل از تعداد پیروان و طرفداران آن است. به عبارت دیگر، تنها بودن یا قرار گرفتن در اقلیت، هرگز به معنای اشتباه بودن مسیری نیست که انسان در آن گام برمیدارد، بلکه چه بسا نشانهای از درستی و نابی آن راه باشد. قرآن مکرراً ما را از پیروی اکثریت مردم برحذر میدارد و اشاره میکند که بسیاری از انسانها، ناآگاهانه و به دلیل پیروی از هوی و هوس، یا رسوم اجدادی، از مسیر حق منحرف میشوند. این یک اصل بنیادین است که حقیقت، معیار خود را از سرچشمه الهی میگیرد و نه از رأی و نظر جمعی. اگرچه همراهی و همبستگی در راه حق مایه قوت و دلگرمی است، اما فقدان آن به هیچ وجه نباید موجب تردید در اصل راه شود. تاریخ انبیا و اولیای الهی مملو از صحنههایی است که آنها با وجود تعداد اندک پیروانشان، بلکه حتی در تنهایی مطلق، بر سر حق و حقیقت پایداری ورزیدند. حضرت نوح (ع) بیش از نهصد سال قوم خود را به یکتاپرستی دعوت کرد و در نهایت، تنها عده قلیلی به او ایمان آوردند. او در مسیر دعوتش با تمسخر و استهزاء قومش مواجه شد، اما هرگز از راه حق منحرف نشد و مأموریت الهی خود را به سرانجام رساند. ساخت کشتی در میان خشکی و در معرض نیشخندهای مردم، اوج توکل و پایداری یک مؤمن تنها در مسیر حق را نشان میدهد. یا حضرت ابراهیم (ع) که به تنهایی در برابر بتپرستی و جهل قوم خود ایستاد و با بتشکنیش، ندای توحید را سر داد. او به راستی یک امت به تنهایی بود، چرا که قلب و روح او پر از حقیقت و توحید بود، حتی اگر هیچکس او را همراهی نمیکرد. این داستانها به ما میآموزند که حقیقت گاهی اوقات در میان هیاهوی باطل گم میشود و تنها کسانی که از نور بصیرت الهی برخوردارند، قادر به تشخیص و تمسک به آن هستند. قرآن در آیات متعددی به این واقعیت اشاره میکند که حقطلبان و مؤمنان واقعی ممکن است در اقلیت قرار گیرند. به عنوان مثال، در سوره انعام آیه 116 میفرماید: «و اگر از بیشتر کسانی که در زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه میکنند.» این آیه به صراحت نشان میدهد که معیار حق، اکثریت نیست و چه بسا اکثریت مردم از راه راست منحرف باشند. همچنین در سوره اعراف آیه 187 میفرماید: «...ولی بیشتر مردم نمیدانند.» اینها هشدارهایی از جانب خداوند هستند تا ما به جای دنبالهروی از جریان غالب، به دنبال نشانههای حقیقت در کتاب الهی و سنت رسول باشیم. پایداری در راه حق، حتی در تنهایی، مستلزم صبر، یقین و توکل بیحد و حصر به خداوند است. این مسیر نه تنها ضعف راه را نشان نمیدهد، بلکه عمق ایمان و استحکام اراده فرد را به اثبات میرساند. مؤمن واقعی کسی است که معیار حق را رضایت خداوند و منطق الهی میداند، نه تعداد لایکها و تشویقهای مردمی. گاهی اوقات، آزمون ایمان دقیقاً در همین نقطه است که فرد باید میان راحتی همراهی با اکثریت و سختی پایداری در راه حق (که ممکن است با انزوا همراه باشد) یکی را انتخاب کند. در این شرایط، قرآن به ما یادآوری میکند که خداوند همواره با صابران و متوکلان است. احساس تنهایی در این مسیر، میتواند خود تبدیل به یک نیروی محرکه برای عمیقتر کردن ارتباط با خداوند و اتکا به قدرت لایزال او شود. این تنهایی ظاهری، در واقع نوعی خلوت با حقیقت و پروردگار است که انسان را قویتر و پایدارتر میسازد. در نهایت، رسالت مؤمن نه جمعآوری حداکثری از پیروان، بلکه استقامت بر مسیر حق، تبلیغ آن به بهترین وجه و عمل به آن با تمام وجود است، حتی اگر این مسیر او را در میان اقلیتی قرار دهد که از سوی جامعه طرد میشوند. این همان مسیر انبیا و صدیقان است که همواره حق را بر هوا و هوس ترجیح دادند و هرگز تسلیم فشارها و وسوسههای زمانه نشدند. بنابراین، تنها بودن در راه حق نه تنها نشان اشتباه بودن راه نیست، بلکه گواهی بر استقلال رأی، شجاعت ایمانی و اصالت مسیر است که از منبع لایزال الهی نشأت میگیرد.
و اگر از بیشتر کسانی که در زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه میکنند؛ آنان جز از گمان پیروی نمیکنند و جز دروغ نمیبافند.
پس بزرگان قومش که کافر بودند گفتند: ما تو را جز بشری مثل خودمان نمیبینیم و نمیبینیم جز افراد فرومایه ما که بدون تفکر به تو ایمان آوردهاند، کسی تو را پیروی کرده باشد؛ و هیچ برتری برای شما بر خودمان نمیبینیم، بلکه گمان میکنیم شما دروغگو هستید.
گفت: قطعاً او به تو ستم کرده که میش تو را به میشهای خود [با اصرار و زور] خواسته است؛ و همانا بسیاری از شرکا به یکدیگر ستم میکنند، مگر کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند و اینان چه کماند! و داوود دانست که ما او را امتحان کردهایم، پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رکوع افتاد و بازگشت [و توبه کرد].
در گلستان سعدی آمده است که: «یکی را دوست و دیگری را دشمن است، و هر که با حق باشد، با باطل دشمن است.» روزی مردی دانشمند در بازاری شلوغ و پر از همهمه قدم میزد. دید که مردم همه به یک سو میدوند و بیهیچ تأملی، از پی هم میروند. دانشمند ایستاد و به اطراف نگریست و از خرد خویش پرسید: «آیا راه درست، حتماً راهی است که همه میروند؟» در همین هنگام، پند پیرمردی دانا به خاطرش آمد که میگفت: «ای بسا که چاهی باشد بر سر راه و گلهای به ناچار به آن افتد.» پس، دانشمند راه خود را تغییر داد و به جای پیروی از جمع، با اندیشه و بصیرت، مسیری دیگر را برگزید که کمتر کسی از آن میگذشت. او میدانست که در راه حق، گاهی تنهایی بهتر از همراهی با جمعی است که مقصدشان خطا و پایانشان گمراهی است. او به ندای قلب و عقل خود گوش سپرد و با توکل بر یگانه پروردگار، به راهی رفت که میدانست هرچند کمرهرو، اما به صلاح و حقیقت ختم میشود. اینگونه است که گاهی تنهایی در مسیر حق، خود نشانهای از شجاعت و درستی انتخاب است، نه خطا.