در حالی که قرآن بر یقین تأکید دارد، تجربه شک گذرا در ایمان میتواند برای انسان طبیعی باشد، اما نه به عنوان حالتی مطلوب. این شکها فرصتی برای رشد و تعمیق ایمان هستند که باید با طلب علم و پناه بردن به خدا رفع شوند.
در پاسخ به این پرسش که «آیا شک در ایمان طبیعی است؟» از منظر قرآن کریم، باید گفت که قرآن، در حالی که بر اهمیت یقین و قطعیت در ایمان تأکید فراوان دارد و آن را هدف نهایی مؤمن میداند، اما به صورت ضمنی به این واقعیت اذعان میکند که انسان در مسیر سلوک و بالندگی روحی خود ممکن است با فراز و نشیبهایی روبرو شود که گاهی به شکل پرسشها یا تردیدهای گذرا خود را نشان میدهند. این تردیدها لزوماً به معنای کفر یا ضعف ایمان نیستند، بلکه میتوانند بخشی از فرآیند رشد و تعمیق باور باشند، به شرطی که به درستی مدیریت شده و با پیگیری و طلب حقیقت پاسخ داده شوند. قرآن کریم ذات انسان را به گونهای معرفی میکند که استعداد پذیرش حق را دارد، اما در عین حال او را در معرض آزمونها و فتنهها قرار میدهد. آیاتی مانند سوره عنکبوت، آیه ۲ و ۳ به صراحت بیان میکنند: «آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم، رها میشوند و مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟ و همانا کسانی را که پیش از ایشان بودند، آزمایش کردیم تا خداوند کسانی را که راست گفتند (در ایمانشان) بشناسد و دروغگویان را نیز بشناسد.» این آزمایشها میتوانند در قالب ترس، گرسنگی، از دست دادن مال و جان و ثمرات (بقره: ۱۵۵) نمود یابند. مواجهه با چنین سختیهایی، به طور طبیعی ممکن است سؤالاتی را در ذهن انسان ایجاد کند که چرا این اتفاقات میافتد، یا حکمت خداوند در این رخدادها چیست. این پرسشها اگر با نیت یافتن حقیقت و رسیدن به آرامش و اطمینان قلبی باشد، میتواند مرحلهای طبیعی در سفر ایمانی محسوب شود. از سوی دیگر، قرآن به نقش «وسوسه» نیز اشاره میکند. سوره ناس به ما میآموزد که از شر «وسواس خناس» به خدا پناه ببریم؛ وسواسگری که در سینههای مردم وسوسه میکند، چه از جن باشد و چه از انسان. این وسوسهها میتوانند شامل القای شک و تردید در اصول دین، وجود خداوند، عدالت او، یا حتی در رسالت پیامبران باشند. این اشاره قرآنی نشان میدهد که القای شک یکی از شیوههای دشمنان ایمان برای تضعیف باورهاست. اینکه انسان در معرض چنین وسوسههایی قرار گیرد، بخشی از طبیعت میدان نبرد میان حق و باطل در درون و برون اوست. مهم این است که مؤمن با پناه بردن به خداوند و تقویت ایمان خود، در برابر این وسوسهها مقاومت کند. نمونهای بارز از این جستجوی اطمینان قلبی را در داستان حضرت ابراهیم (ع) در سوره بقره، آیه ۲۶۰ مشاهده میکنیم. آنجا که حضرت ابراهیم از خداوند میخواهد که کیفیت زنده شدن مردگان را به او نشان دهد. خداوند میفرماید: «آیا ایمان نیاوردهای؟» ابراهیم پاسخ میدهد: «بلی، ولی [میخواهم] دلم آرام گیرد.» این آیه نشان میدهد که حتی پیامبران الهی نیز به دنبال رسیدن به بالاترین مرتبه یقین و «طمأنینة قلبی» بودهاند؛ مرتبهای که فراتر از ایمان اولیه و دانستن عقلی است و به اطمینان درونی و دیدن با چشم قلب میرسد. این درخواست ابراهیم (ع) نه از روی شک در قدرت خدا، بلکه از باب طلب ارتقاء یقین و آرامش بیشتر روحی بود. این وضعیت میتواند الگویی برای مؤمنان باشد که در مسیر ایمان، به دنبال تعمیق و تجربی کردن باورهای خود باشند. قرآن کریم برای رفع تردیدها و استحکام ایمان، راهکارهای متعددی ارائه میدهد: ۱. تفکر و تدبر در آیات الهی: قرآن بارها انسان را به اندیشه در خلقت آسمانها و زمین، نظم جهان، و نشانههای قدرت و حکمت الهی فرامیخواند. مشاهده این نشانهها، تأمل در آنها، و یافتن پاسخهای عقلی، شک را از میان برمیدارد و به یقین میانجامد (مانند آیاتی که به تدبر در قرآن و خلقت اشاره دارند). ۲. پناه بردن به خدا و دعا: در مواجهه با وسوسهها و تردیدها، توکل بر خدا، ذکر و دعا، و درخواست هدایت و تثبیت از او، قلوب را آرامش میبخشد. ۳. استقامت و صبر: در برابر آزمایشها و وسوسهها، صبر و پایداری در ایمان، نه تنها ضعف را از بین میبرد، بلکه به تعمیق و ریشهدار شدن ایمان کمک میکند. ۴. طلب علم و حکمت: قرآن تشویق به کسب علم میکند. بسیاری از تردیدها از جهل ناشی میشوند. با افزایش آگاهی و فهم عمیقتر از دین و جهان، بسیاری از سؤالات بیپاسخ، جواب خود را مییابند. ۵. همنشینی با صالحان: معاشرت با مؤمنان راستین و دانشمندان دین، میتواند در رفع شبهات و تقویت روحی کمککننده باشد. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که شک به معنای مطلق و بهعنوان یک وضعیت دائم و مطلوب در ایمان، از نظر قرآن «طبیعی» نیست و مذموم است. ایمان حقیقی مبتنی بر یقین است. اما «طبیعی» بودن آن به معنای «ممکن بودن» و «بروز آن در گذر زمان برای انسان» قابل قبول است. انسان در مسیر زندگی و مواجهه با چالشها و وسوسهها ممکن است لحظاتی از تردید را تجربه کند. این لحظات فرصتی برای رشد و حرکت به سوی یقین عمیقتر هستند، نه نقطهای برای توقف یا انحراف. قرآن راهنماییها و ابزارهای لازم را برای عبور از این مرحله و رسیدن به «طمأنینة قلبی» فراهم آورده است.
و (یاد کن) هنگامی که ابراهیم گفت: «پروردگارا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده میکنی؟» (خداوند) فرمود: «آیا ایمان نیاوردهای؟» گفت: «بلی، ولی [میخواهم] دلم آرام گیرد.» فرمود: «پس چهار پرنده بگیر و آنها را به سوی خود متمایل کن (و قطعه قطعه کن)، سپس بر هر کوهی جزئی از آنها را قرار ده، آنگاه آنها را بخوان، شتابان به سوی تو میآیند؛ و بدان که خداوند توانا و حکیم است.»
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم، رها میشوند و مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟
و همانا کسانی را که پیش از ایشان بودند، آزمایش کردیم تا خداوند کسانی را که راست گفتند (در ایمانشان) بشناسد و دروغگویان را نیز بشناسد.
آن که در سینههای مردم وسوسه میکند،
گویند مردی در بیابان سرگردان بود و تشنگی او را از پا درآورده بود. از زندگی نومید شده و با خود میگفت: «چگونه میتوان در این بیابان خشک، امیدی به رستگاری داشت؟» در آن حال که از هستی خود نیز شک کرده بود، ناگهان پرندهای کوچک را دید که منقارش را در زمین فرو میبرد و قطره آبی از گل مینوشد. مرد از این صحنه شگفتزده شد و با خود اندیشید: «اگر خداوند روزی این پرنده ناتوان را در دل بیابان خشک فراهم میسازد، چگونه مرا فراموش خواهد کرد؟» این واقعه، شک و نومیدی را از دلش برکند و یقین و امید را در وجودش زنده کرد. برخاست و با عزمی راسخ به جستجو پرداخت تا سرانجام چشمهای یافت و سیراب شد و شکر خدای آورد.