بله، قرآن تأکید دارد که انسان ذاتاً نیازمند هدایت الهی است. این نیاز به دلیل محدودیتهای عقل بشر و ضرورت راهنمایی الهی برای دستیابی به رستگاری و حیات طیبه است.
بله، از دیدگاه قرآن کریم، انسان ذاتاً موجودی است که در مسیر زندگی خود به هدایت الهی محتاج است. این نیاز نه تنها از ضعفها و محدودیتهای ذاتی بشر نشأت میگیرد، بلکه ریشههای عمیقی در هدف آفرینش و ساختار وجودی او دارد. قرآن بارها به این حقیقت اشاره میکند که خداوند انسان را با هدفی والا آفریده است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (الذاریات: 56). برای دستیابی به این هدف متعالی (عبادت و بندگی راستین که شامل تمامی ابعاد زندگی میشود)، انسان نیازمند نقشه راهی دقیق و جامع است که تنها از سوی خالق هستی قابل ارائه است. انسان، هرچند که دارای عقل، اختیار و فطرت حقجو است، اما این مواهب به تنهایی برای پیمودن راه کمال و رستگاری کفایت نمیکنند. عقل انسان محدود است و ممکن است در پیچ و خمهای زندگی و در مواجهه با وسوسهها و شُبهات، دچار خطا و لغزش شود. هوای نفس، جهل، فراموشی (نسیان) و تمایلات مادی میتوانند پردهای بر فطرت پاک او بیافکنند و او را از مسیر حق منحرف سازند. قرآن کریم این جنبه از ضعف انسان را به وضوح بیان میکند؛ مثلاً در سوره یوسف آیه ۵۳ میخوانیم: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي» (نفس [اماره] به بدی فرمان میدهد، مگر آنکه پروردگارم رحم کند). این آیه نشاندهنده آن است که انسان به خودی خود ممکن است به سوی بدیها گرایش پیدا کند و نیازمند نیرویی بازدارنده و هدایتگر از بیرون وجود خویش است. علاوه بر این، انسان در مسائل اخلاقی، اجتماعی، حقوقی و حتی اقتصادی نیاز به چارچوبی جامع و پایدار دارد که بتواند عدالت و قسط را در جامعه برقرار سازد. قوانین بشری، هرچند پیشرفته باشند، همواره تحت تأثیر عوامل مختلفی چون منافع شخصی، تعصبات فرهنگی و محدودیتهای زمانی و مکانی قرار میگیرند و نمیتوانند پاسخی کامل و ابدی به نیازهای پیچیده انسان ارائه دهند. اینجا است که هدایت الهی با فراگیری و جامعیت بینظیرش، راهگشا میشود. خداوند متعال که خالق و آگاه به تمامی ابعاد وجودی انسان و نیازهای اوست، به بهترین شکل میداند چه چیزی برای سعادت او در دنیا و آخرت مفید است. از این روست که در آیات متعدد، خود را «الهادی» (هدایتکننده) معرفی میکند. قرآن کریم به عنوان کلام الهی، خود را «هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ» (بقره: 2) یعنی راهنمایی برای پرهیزگاران معرفی میکند. این کتاب، نه تنها آموزههای اعتقادی و عبادی را در بر میگیرد، بلکه اصول اخلاقی، قوانین اجتماعی، و راهکارهای رسیدن به سعادت فردی و جمعی را نیز تبیین میکند. ارسال پیامبران (انبیاء) نیز شاهدی دیگر بر این نیاز ذاتی انسان به هدایت است. پیامبران، معلمانی از سوی خداوند بودند که تعالیم الهی را به انسانها میرساندند، مفاهیم را برایشان روشن میساختند، و عملاً راه بندگی و زندگی صحیح را به آنها نشان میدادند. بدون حضور این راهنمایان آسمانی و بدون کتب الهی، بشر در دریای جهل و گمراهی غرق میشد و هر گروهی راهی برای خود برمیگزید که سرانجامش جز نزاع و تباهی نبود. حتی فطرت پاک انسان، که میل به حق و حقیقت و زیبایی دارد، نیز نیازمند تغذیه و جهتدهی صحیح است. اگر این فطرت با هدایت الهی سیراب نشود، ممکن است تحت تأثیر محیط، تربیت نادرست یا وسوسههای شیطانی به بیراهه کشیده شود و به جای پرستش خداوند یگانه، به سوی بتهای گوناگون (چه مادی و چه معنوی) روی آورد. بنابراین، هدایت الهی مانند نوری است که راه را برای عقل و فطرت انسان روشن میسازد و از تاریکیهای جهل و گمراهی او را نجات میدهد. پذیرش این هدایت، نشانهای از هوشمندی و تسلیم در برابر حقیقت است و در نهایت به آرامش درونی و رستگاری ابدی میانجامد. انسان مختار است که این هدایت را بپذیرد یا رد کند، اما قرآن تأکید میکند که انتخاب راه هدایت، عین شکرگزاری و انتخاب راه ضلالت، عین کفران است: «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (الإنسان: 3). در مجموع، قرآن به وضوح نشان میدهد که انسان به تنهایی نمیتواند به قلههای کمال و سعادت دست یابد. او نه تنها در شناخت حقایق هستی، بلکه در فهم بایدها و نبایدها، و در مدیریت غرایز و امیال خود، شدیداً به راهنمایی خالق خویش محتاج است. این نیاز به هدایت، نه یک نقص، بلکه بخشی از طراحی حکیمانه خداوند است که انسان را در مسیری از آزمایش و رشد قرار داده است تا با یاری گرفتن از هدایت الهی، به بهترین جایگاه خود دست یابد و غایت آفرینش خویش را محقق سازد. بدون این هدایت، زندگی انسان بیهدف و بدون معنا خواهد بود و به سوی هلاکت گام خواهد برداشت.
آن کتاب [آسمانی، قرآن] که در [حقّانیّت] آن هیچ تردیدی نیست، راهنمای پرهیزکاران است.
ما راه را به او نشان دادیم؛ یا شکرگزار خواهد بود و یا کفرانکننده.
و بر عهده خداست که راه [راست و میانه را به سوی او] نشان دهد؛ و برخی از راهها کج و منحرف است. و اگر میخواست، همه شما را هدایت میکرد.
آوردهاند که در زمانهای قدیم، مردی عالم و پرهیزگار در کوهستان به تنهایی زندگی میکرد و گمان میبرد که با عقل و دانش خود میتواند هر مشکلی را حل کند و نیازی به راهنمایی دیگران ندارد. روزی در راهی که تا به حال نرفته بود، گم شد. هر چه بیشتر تقلا میکرد، بیشتر به تاریکی و سردرگمی فرو میرفت. ناگهان پیرمردی از دور نمایان شد و با مهربانی راه درست را به او نشان داد. عالم در کمال تواضع دریافت که حتی داناترین افراد نیز در لحظاتی به هدایت بیرونی نیازمندند، و این نیازمندی انسان به راهنمایی، به خصوص از سوی خالق حکیم، ذاتاً در وجود او نهفته است. او از آن پس به خود مغرور نشد و دانست که تنها هدایت الهی است که راهگشای حقیقی است.