قرآن کریم اصطلاح «معرفت شهودی» را به کار نبرده، اما مفاهیمی چون تأمل در آیات الهی، تزکیه نفس، تقوا و نور الهی را مطرح میکند که به بصیرت قلبی و شناخت مستقیم حقایق منجر میشوند. این مسیر برای رسیدن به درکی عمیق و حضوری از خداوند است که ریشه اصلی معرفت شهودی را تشکیل میدهد.
موضوع «معرفت شهودی» یا «شهود باطنی» که در اصطلاحات عرفانی و فلسفی پس از قرآن کریم رواج یافته، به معنای نوعی شناخت عمیق، مستقیم و غیرحسی از حقایق هستی و خداوند است. در قرآن کریم، اگرچه دقیقاً این اصطلاح با همین ترکیب «معرفت شهودی» به کار نرفته است، اما مبانی، اشارات و مسیرهایی برای رسیدن به چنین شناختی به وضوح مطرح شدهاند که ریشه و اساس این نوع معرفت را تشکیل میدهند. قرآن کریم به جای واژگان فلسفی، بر مفاهیمی تأکید میکند که به تجربه مستقیم و درونی حقیقت منجر میشوند. یکی از مهمترین این مفاهیم، تأمل و تدبر در «آیات» الهی است. آیات الهی شامل نشانههای خداوند در آفاق (جهان هستی) و انفس (درون انسان) میشود. خداوند در آیات متعددی، انسانها را به تفکر در آفرینش آسمانها و زمین، تغییر شب و روز، حرکت کشتیها، نزول باران، و انواع موجودات زنده دعوت میکند تا از طریق این تأمل، به عظمت، قدرت و حکمت خالق پی ببرند. این نوع تفکر، صرفاً یک فرایند عقلی خشک نیست، بلکه دعوتی است به بصیرتی عمیقتر که میتواند به شهود قلبی و معرفت حضوری منجر شود. قلب در نگاه قرآنی، تنها عضوی فیزیکی نیست، بلکه محل ادراک و فهم حقایق است. قرآن از «قلوبی که با آن میفهمند» (حج: ۴۶) سخن میگوید و نشان میدهد که بصیرت حقیقی، بصیرت قلب است، نه فقط دیدن با چشم سر. انسان با تزکیه نفس و پالایش درون، میتواند حجابهای غفلت را از قلب خود کنار زده و نور الهی را درک کند. این همان راهی است که به گشایش دریچههای معرفت شهودی میانجامد. خداوند در سوره نور، خود را «نور آسمانها و زمین» معرفی میکند و بیان میدارد که این نور به کسانی که شایستگی داشته باشند، داده میشود. این نور الهی، چیزی جز بصیرت و فهم عمیق نیست که میتواند به شهود حقایق منجر شود. همچنین، تقوا و خداترسی نقش محوری در گشودن دروازههای معرفت شهودی ایفا میکند. قرآن میفرماید: «و اتقوا الله و یعلمکم الله» (بقره: ۲۸۲)؛ یعنی: «از خدا پروا کنید و خداوند شما را آموزش میدهد.» این آموزش الهی، صرفاً آموزش از طریق کتاب و معلم نیست، بلکه شامل آموزشهای مستقیم و الهامات غیبی نیز میشود. همچنین، آیه «یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا» (انفال: ۲۹) بیان میکند که اگر تقوا پیشه کنید، خداوند برای شما فرقان (قدرت تشخیص حق از باطل) قرار میدهد. این فرقان، نوعی بصیرت درونی است که انسان را قادر میسازد تا در پیچیدگیهای زندگی، راه درست را بیابد و حقایق را آنگونه که هستند، درک کند. نمونه برجسته دیگری از معرفت شهودی در قرآن، داستان حضرت موسی و خضر (ع) است. در سوره کهف، خضر به موسی میگوید که او از «علمی از نزد خود» (علم لدنی) برخوردار است که موسی از آن بیخبر است (کهف: ۶۵). این علم لدنی، دانشی است که مستقیماً از سوی خداوند و بدون واسطه ظاهری به بنده خاصی اعطا میشود. این نوع دانش، ماهیتی متفاوت از دانش اکتسابی دارد و بیشتر به معرفت شهودی و کشف و شهود شباهت دارد، زیرا خضر بر اساس آن حقایقی را میدید و کارهایی را انجام میداد که در ظاهر با عقل متعارف ناسازگار بود، اما باطن و حکمتی عمیق داشت. بنابراین، میتوان گفت که هرچند اصطلاح «معرفت شهودی» به طور مستقیم در قرآن ذکر نشده، اما مفهوم و طریق وصول به آن به تفصیل در قرآن تشریح شده است. این معرفت، نتیجه تقوای الهی، تزکیه نفس، تدبر در آیات آفاقی و انفسی و در نهایت، فضل و رحمت الهی است که قلب مؤمن را به نور بصیرت منور میسازد و حقایق را برای او مکشوف میسازد. این یک مسیر فعال است که نیازمند تلاش و مجاهده دائمی انسان در راه بندگی خداوند است. این معرفت به انسان کمک میکند تا درکی فراتر از ظواهر داشته باشد و به عمق حقایق عالم دست یابد، چیزی که در عرفان اسلامی به آن «دیدن با چشم دل» تعبیر میشود.
پس بندهای از بندگان ما را یافتند که از سوی خود رحمتی به او عطا کرده بودیم و از جانب خود، دانشی به او آموخته بودیم.
آیا در زمین سیر نکردهاند تا دلهایی داشته باشند که با آن بیندیشند، یا گوشهایی که با آن بشنوند؟ حقا که چشمها کور نمیشوند، بلکه دلهایی کور میشوند که در سینهها هستند.
خداوند نور آسمانها و زمین است. مَثَلِ نور او همچون چراغدانی است که در آن چراغی باشد؛ چراغ در شیشهای است؛ آن شیشه گویی ستارهای درخشان است که از درخت پربرکت زیتونی که نه شرقی است و نه غربی افروخته میشود، نزدیک است که روغنش [خود به خود] روشنی بخشد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد؛ نوری است بر فراز نوری. خداوند هر که را بخواهد به نور خویش هدایت میکند، و خداوند مثلها را برای مردم میزند؛ و خداوند به هر چیزی داناست.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر از خدا پروا کنید، برای شما [قدرت] تشخیص [حق از باطل] قرار میدهد و گناهانتان را از شما میپوشاند و شما را میآمرزد؛ و خدا صاحب فضل بزرگ است.
گویند در روزگاران گذشته، زاهدی گوشهنشین بود که عمری در پی علم میگشت و کتابهای فراوان میخواند. اما هرچه بیشتر میدانست، گویی تشنگیاش فزونتر میشد و آرامش دل نمییافت. روزی پیری فرزانه را دید و از او پرسید: «ای حکیم، سالهاست در طلب معرفت میکوشم، اما هنوز چشم دلم بینا نشده است. راز چیست؟» پیر با لبخندی مهربان گفت: «ای جوانمرد، معرفت حقیقی نه در اوراق کتابها، بلکه در لوح دل پاکیزه نقش میبندد. آیا به آسمان پر ستاره و دشتهای سرسبز نگریستهای؟ آیا به اسرار جان خویش اندیشیدهای؟ خداوند نشانههای خود را در هر ذرهای نهاده است تا چشم دل بینا شود. برو و دل را از غبار دنیا بشوی، تقوا پیشه کن و در آفرینش نیک بنگر، آنگاه خواهی دید که علم لدنی و معرفت شهودی، چون نوری از غیب بر دلت میتابد و رازهای پنهان بر تو آشکار میگردد. چونان درختی که بیکوشش باغبانی نور گیرد و میوه دهد، دل نیز چون پاک شود، بیواسطه به حقیقت رسد.» زاهد پند پیر را آویزه گوش کرد و از آن پس، به جای افزودن بر کتابها، به افزودن بر خلوص و تقوا پرداخت. پس از مدتی، دید که پردهها از برابر چشمانش کنار رفته و حقایقی را میبیند که پیش از آن با عقل و منطق صرف، بدان دست نمییافت و دلش سرشار از آرامش گشت.