شناخت خداوند ممکن است، اما نه به معنای احاطه بر ذات او، بلکه از طریق تأمل در نشانههای او در هستی، صفات و نامهای او، و کلام وحیانیاش. این شناخت منجر به ایمان، محبت و تسلیم قلبی میشود و تا بینهایت قابلیت تعمیق دارد.
پرسش از امکان شناخت خداوند، یکی از عمیقترین و بنیادیترین دغدغههای بشری در طول تاریخ بوده است. قرآن کریم با بیانی رسا و دلنشین، نه تنها بر امکان شناخت خداوند تأکید میکند، بلکه راههای گوناگونی را برای رسیدن به این معرفت معرفی مینماید. اما در عین حال، حدود این شناخت را نیز مشخص میسازد، چرا که ذات بیمنتهای خداوند، فراتر از درک محدود بشر است. در واقع، معرفت به خداوند نه تنها ممکن، بلکه غایت آفرینش و هدف اصلی زندگی انسان است و قرآن مسیرهای متعددی را برای نیل به این معرفت روشن میسازد. یکی از مهمترین راههای شناخت خداوند در قرآن، تأمل در «آیات آفاقی و انفسی» یا همان نشانههای الهی در جهان هستی و در وجود خود انسان است. خداوند در آیات بسیاری، انسان را به تفکر و تدبر در آفرینش آسمانها و زمین، تعاقب شب و روز، حرکت ستارگان، نظم حاکم بر هستی، چرخه حیات و مرگ، آفرینش موجودات زنده و پیچیدگیهای بدن انسان دعوت میکند. هر ذرهای در کائنات، از کوچکترین اتم تا کهکشانهای بیکران، از ظریفترین ساختار سلولی تا پیچیدگیهای مغز انسان، همه و همه نشانههایی از علم، قدرت، حکمت و تدبیر بیانتهای آفریدگار هستند. قرآن میفرماید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (فصلت، آیه 53). این آیه به وضوح نشان میدهد که خداوند نشانههای خود را هم در جهان پیرامون ما و هم در اعماق وجودمان به ما مینمایاند تا حقیقت وجود او آشکار شود. این تفکر در آفرینش، نه تنها به شناخت قدرت الهی منجر میشود، بلکه عظمت، نظم و زیبایی خلقت، انسان را به سوی جمال و کمال پروردگار سوق میدهد. هر چه بیشتر به این نشانهها دقیق شویم، بیشتر به حضور خالقی حکیم و توانا پی میبریم. راه دیگر شناخت خداوند، تأمل در «اسماء و صفات حسنای» اوست. خداوند خود را با نود و نه نام نیکو معرفی کرده است که هر یک از این نامها، جلوهای از کمال بینهایت او را بازگو میکنند؛ از «الرحمن» و «الرحیم» که مظهر رحمت گسترده اویند، تا «العلیم» که بیانگر علم بیپایان اوست، «الحکیم» که نشاندهنده حکمت بینظیر اوست، «الخبیر» که بر آگاهی او از نهان و آشکار دلالت دارد، و «القدیر» و «الجبار» که قدرت مطلق او را به نمایش میگذارند. شناخت این صفات، نه تنها به ما تصویری روشنتر از خداوند میدهد، بلکه بر رفتار و اخلاق ما نیز تأثیر میگذارد. وقتی میدانیم خداوند «سمیع» (شنوا) و «بصیر» (بینا) است، احساس میکنیم که همواره تحت نظر او هستیم و این آگاهی، ما را به تقوا و پرهیزکاری فرا میخواند. شناخت این صفات، به ما کمک میکند تا رابطه عمیقتری با خداوند برقرار کنیم و به او اعتماد و توکل بیشتری داشته باشیم. هر نامی، دریچهای جدید به سوی معرفت الهی میگشاید و هر چه بیشتر با این صفات آشنا شویم، عمق شناخت ما از خداوند بیشتر میشود. «وحی و پیامبران» نیز ابزار بینظیری برای شناخت خداوند هستند. قرآن کریم، کلام مستقیم خداوند است که توسط جبرئیل بر قلب پیامبر اکرم (ص) نازل شده است. این کتاب آسمانی، خود را به عنوان راهنمایی کامل برای بشر معرفی میکند که نه تنها به شناخت خداوند و صفات او میپردازد، بلکه مسیر صحیح زندگی، احکام الهی و آموزههای اخلاقی را نیز بیان میکند. پیامبران الهی نیز با زندگی خود، بهترین الگو و نمونه عملی برای شناخت و اطاعت از خداوند بودند. آنها تجلیبخش صفات الهی در عمل بودند و مردم را به سوی یکتاپرستی و زندگی الهی دعوت میکردند. مطالعه قرآن و سیره پیامبران، به ما کمک میکند تا درک عمیقتری از اراده الهی، اهداف آفرینش و نحوه برقراری ارتباط با خالق پیدا کنیم. اما به سوال «تا چه اندازه؟» نیز باید پاسخ داد. شناخت خداوند در قرآن، همواره با تأکید بر «تَنزِیه» (منزه دانستن او از هرگونه نقص و شباهت به مخلوقات) همراه است. خداوند «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» (هیچ چیزی مانند او نیست – شوری، آیه 11). این بدین معناست که ذهن محدود بشر، هرگز نمیتواند ذات بیحد و حصر و بینهایت خداوند را به طور کامل درک کند یا به احاطه علمی بر او برسد. شناخت ما از خداوند، همواره از طریق آثار و صفات اوست، نه از طریق احاطه بر ذات او. این مانند آن است که میتوانیم آثار خورشید را (نور، گرما) درک کنیم و از وجودش آگاه شویم، اما نمیتوانیم مستقیماً به مرکز آن نگاه کنیم یا آن را در دست بگیریم. این محدودیت، ضعف بشر نیست، بلکه گواه عظمت و بیهمتایی خداوند است. هدف از شناخت خداوند، دستیابی به «معرفت الله» است که منجر به ایمان، خشیت، محبت، توکل و تسلیم میشود، نه احاطه بر وجود بیکران او. این شناخت هرچه عمیقتر شود، منجر به آرامش درونی، بینش معنوی و هدایت در مسیر حق خواهد شد. در نهایت، میتوان گفت که شناخت خداوند، سفری بیانتها است که با هر قدم در آن، نور معرفت بیشتر و زندگی پربارتر میشود. این شناخت از طریق مشاهده جهان، تأمل در خود، غور در کلام الهی و پیروی از راهنمایی پیامبران حاصل میشود و منجر به قرب الهی و زندگیای سرشار از معنا و هدف خواهد شد. این سفر، مسیری برای رشد معنوی و اخلاقی انسان است که او را از تاریکی جهل به سوی نور معرفت رهنمون میسازد و به او این امکان را میدهد که جایگاه واقعی خود را در هستی درک کند و زندگیاش را بر اساس رضای خالق بنا نهد. هر چه انسان بیشتر در این مسیر پیش رود، درک او از خداوند عمیقتر و زندگیش با معناتر و آرامتر خواهد شد.
به زودی نشانههای خود را در آفاق (جهان هستی) و در خودشان به آنها نشان خواهیم داد تا برایشان آشکار شود که آن (قرآن یا خدا) حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت بر هر چیزی گواه است؟
الله، هیچ معبودی جز او نیست، زنده و پاینده است؛ خواب و چرت او را فرا نمیگیرد. آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست. کیست آن که جز به اذن او شفاعت کند؟ آنچه در پیش رویشان است و آنچه پشت سرشان است میداند و به چیزی از علم او احاطه نمییابند مگر به آنچه او بخواهد. کرسی او آسمانها و زمین را در برگرفته و نگهداری آنها برای او دشوار نیست و او بلند مرتبه و باعظمت است.
و هیچ کس همتای او نبوده است.
گویند روزی در شیراز، مردی دانا از سعدی پرسید: «چگونه میتوان خدا را شناخت، حال آنکه هیچ چشمی او را نتواند دید؟» سعدی تبسمی کرد و گفت: «ای دوست، آیا هرگز در بوستانها قدم زدهای و گلها و درختان و پرندگان را دیدهای؟» مرد گفت: «آری، بیشمار دیدهام.» سعدی فرمود: «آیا هر گل و گیاهی به وجود باغبانی دانا و توانا گواهی نمیدهد، هرچند که باغبان را به چشم نبینی؟» مرد پاسخ داد: «چرا، چنین است.» سعدی ادامه داد: «پس بنگر به این عالم بیکران، به آسمان پُر ستارهاش، به خورشید تابان و ماه تابانش، به دریاهای مواج و کوههای سرفرازش، به هزاران گونه از جانداران و گیاهانش، و به نظام دقیق و حیرتانگیز هر یک. آیا این همه نظم و زیبایی و عظمت، از وجود آفریدگاری بیهمتا خبر نمیدهد، هرچند که ذات او بر دیدگان پنهان است؟ چون آثارش هویدا شد، انکار وجودش نشاید. آنچه باید دانست، این است که او چنان بزرگ و بیهمتاست که فهم محدود ما را یارای احاطه بر ذات او نیست، اما شناخت صفات و افعال او ما را به او نزدیکتر میکند و قلبمان را سرشار از عشق و ایمان میسازد.» مرد از سخنان سعدی به وجد آمد و راه معرفت را روشنتر دید.