از منظر قرآن، سکوت کامل در ارتباط با خداوند بر سخن گفتن ارجحیت ندارد؛ بلکه قرآن همواره بر ارتباط مداوم با پروردگار از طریق دعا، ذکر و نماز تأکید میکند. حتی در لحظات سکوت و تأمل نیز قلب مؤمن به یاد خداست و این خود شکلی از ارتباط است.
از منظر قرآن کریم، مفهوم «حرف نزدن با خدا» به معنای قطع ارتباط یا برتر دانستن سکوت کامل بر مناجات و دعا، در هیچ کجای آیات الهی تأیید نشده است. برعکس، قرآن همواره مؤمنان را به برقراری ارتباط مستمر و عمیق با پروردگارشان تشویق میکند. این ارتباط میتواند در قالب دعا، ذکر (یادآوری خدا)، تسبیح (ستایش خدا)، استغفار (طلب مغفرت) و حتی تفکر و تأمل در آیات الهی و نشانههای قدرت او باشد. قرآن خداوند را موجودی نزدیک، شنوا و پاسخگو معرفی میکند که همواره آماده شنیدن ندای بندگانش است. در سوره بقره، آیه ۱۸۶ میخوانیم: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»؛ «و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، [بگو:] من نزدیکم و دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند، اجابت میکنم. پس آنان نیز دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.» این آیه به وضوح بر اهمیت و پذیرفته شدن دعا از سوی خداوند تأکید دارد و هیچ استثنایی برای برتری سکوت بر سخن گفتن قائل نیست. گاهی ممکن است در اوج غم، اندوه، شرم یا حتی خشوع عمیق، انسان نتواند کلامی بر زبان آورد و تنها به اشک یا سکوت بسنده کند. اما حتی این سکوت نیز از منظر قرآنی، سکوت بیارتباطی نیست؛ بلکه نوعی ارتباط قلبی و زبانی بیکلام است که خدا از آن آگاه است. قرآن به ما میآموزد که کیفیت ارتباط مهمتر از کمیت آن است. یعنی خداوند از ما اخلاص، حضور قلب و فروتنی را در مناجات میخواهد، نه صرفاً الفاظ را. در سوره اعراف، آیه ۵۵ آمده است: «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»؛ «پروردگارتان را با فروتنی و در خفا بخوانید؛ همانا او تجاوزکاران را دوست ندارد.» این آیه بر اهمیت پنهانبودن و تواضع در دعا تأکید دارد، نه بر ترک کلی دعا. حتی سکوت تأملآمیز در برابر عظمت خداوند، خود نوعی ارتباط است که در آن بنده با سکوت خود، به عظمت و جلال پروردگار اقرار میکند و خود را در برابر او کوچک میبیند، اما این به معنای عدم وجود کلام یا خواسته قلبی نیست، بلکه غرق شدن در حضور اوست. علاوه بر دعا، ذکر و یاد خدا نیز یکی از محوریترین آموزههای قرآنی است که به مؤمن آرامش قلبی میبخشد. در سوره رعد، آیه ۲۸ میخوانیم: «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ «همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان با یاد خدا آرامش میگیرد. آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرامش مییابد.» این ذکر میتواند هم به زبان باشد و هم در قلب و ذهن. لذا، حتی در لحظاتی که انسان کلامی بر زبان نمیآورد، قلبش میتواند مشغول ذکر و یاد خدا باشد که خود نوعی ارتباط است. بنابراین، از دیدگاه قرآن، هیچ حالتی که در آن عدم سخن گفتن با خدا بر سخن گفتن ارجحیت داشته باشد، وجود ندارد. ارتباط با خدا یک نیاز فطری و منبع آرامش، قدرت و هدایت است. خداوند همواره آماده شنیدن و پاسخ دادن است، و ما را به نزدیکی و درخواست از خود دعوت میکند. هر شکل از ارتباط قلبی یا لسانی با او، مادامی که با اخلاص و ادب باشد، مطلوب و موجب تقرب است. حتی سکوت مؤمنانه، در عمق خود مملو از ذکر و حضور است و هرگز به معنای قطع ارتباط نیست، بلکه بُعد دیگری از آن است. خداوند شنواتر و داناتر از آن است که برای درک حال بندهاش نیازمند کلمات باشد؛ او از آنچه در دلها میگذرد، آگاه است. پس همواره دریچه ارتباط باز است و سخن گفتن (به هر شکلی از زبان و قلب) همواره بهتر از قطع ارتباط است. در نهایت، میتوان گفت که زیبایی رابطه با خداوند در تنوع و عمق آن است. گاهی با کلمات بیان میشود، گاهی با اشک، گاهی با سکوت توأم با تأمل و خشوع. اما در تمام این حالات، رشته اتصال با پروردگار گسسته نمیشود و خداوند همواره منتظر ندای بندگان خود است تا به آنها آرامش و هدایت ببخشد.
و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، [بگو:] من نزدیکم و دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند، اجابت میکنم. پس آنان نیز دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.
پروردگارتان را با فروتنی و در خفا بخوانید؛ همانا او تجاوزکاران را دوست ندارد.
همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان با یاد خدا آرامش میگیرد. آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرامش مییابد.
آوردهاند که عابدی بود در زمان قدیم که سالها در عبادت و مناجات با خدا غرق بود. روزی از شدت خشوع و هیبت الهی، زبانش بند آمد و نتوانست کلامی بر زبان آورد. دوستانش از او پرسیدند: «ای عابد، چرا خاموش شدهای؟ آیا از یاد خدا غافل گشتهای؟» عابد آهی کشید و گفت: «آنچه در دل دارم، برتر از آن است که به زبان آید. گاهی عظمت محبوب چنان مرا فرا میگیرد که هر کلامی در برابرش ناقص و نارساست. اما این سکوت، نه از غفلت است، بلکه اوج حضور و مناجات قلبی است. من در سکوت خویش، سخنها میگویم که گوشِ جان میطلبد، نه گوشِ سر. پس بدانید که هرگاه دل به سوی خدا متمایل شود، چه با کلام و چه با سکوت، ارتباط برقرار است و او شنواترین شنوندگان است.» از آن پس، مردم دانستند که زبان دل، گاهی رساتر از زبان گفتار است، به شرط آنکه دل، واقعاً با خدا باشد.