رابطه میان عقل نظری و عقل عملی در قرآن چیست؟

قرآن کریم اگرچه اصطلاحات «عقل نظری» و «عقل عملی» را صراحتاً به کار نمی‌برد، اما به هر دو جنبه شناخت حقایق (مانند تفکر در آفرینش) و انجام عمل صالح (مانند رعایت عدالت و نیکی) تأکید فراوان دارد. این دو جنبه در نگاه قرآنی لازم و ملزوم یکدیگرند؛ شناخت بدون عمل بی‌ثمر و عمل بدون بصیرت ناکافی است.

پاسخ قرآن

رابطه میان عقل نظری و عقل عملی در قرآن چیست؟

در مواجهه با پرسش در مورد رابطه میان عقل نظری و عقل عملی در قرآن کریم، لازم است ابتدا به این نکته مهم اشاره کنیم که مفاهیم دقیق «عقل نظری» و «عقل عملی» به صورتی که در فلسفه اسلامی و یونانی مطرح شده‌اند، عیناً با همین اصطلاحات در متن قرآن یافت نمی‌شوند. قرآن کریم بیشتر از واژه «عقل» و مشتقات آن، و همچنین از مفاهیمی چون «تفکر»، «تدبر»، «تذکر»، «اولوالالباب» و «حکمت» برای اشاره به جنبه‌های مختلف کارکرد ذهن و اندیشه انسان بهره می‌گیرد. با این حال، می‌توان با تدبر در آیات الهی، به وضوح دریافت که قرآن به هر دو جنبه ادراکی (شناختی) و انگیزشی (عملی) عقل بها داده و آنها را در یک رابطه تنگاتنگ و جدایی‌ناپذیر با یکدیگر مطرح می‌کند. به بیان ساده‌تر، قرآن بر این باور است که شناخت حقیقی بدون عمل صالح بی‌ثمر است و عمل صالح نیز باید ریشه در شناختی عمیق و اندیشه‌ای درست داشته باشد. **عقل نظری (بعد شناختی و ادراکی عقل در قرآن):** قرآن بارها و بارها انسان را به تفکر، تدبر، و تعقل در آفاق و انفس دعوت می‌کند. این دعوت به مثابه تشویق به کارگیری «عقل نظری» است؛ عقلی که وظیفه آن شناخت حقایق هستی، درک آیات الهی در طبیعت، تاریخ، و حتی درون وجود خود انسان است. قرآن کریم سرشار از آیاتی است که به ما توصیه می‌کنند به آفرینش آسمان‌ها و زمین، تفاوت شب و روز، حرکت کشتی‌ها بر دریا، نزول باران و حیات‌بخشی آن به زمین مرده، و تنوع خلقت حیوانات و گیاهان بنگریم و در آنها نشانه‌هایی برای «اولوالالباب» (صاحبان خرد) بیابیم. این نگاه عمیق و کاوشگرانه، منجر به کسب معرفت و بصیرت می‌شود. عقل نظری در این چارچوب، قوه تشخیص حق از باطل، درست از نادرست، و شناخت خدا به عنوان یگانه خالق و مدبر هستی است. هدف از این شناخت، صرفاً انباشت اطلاعات نیست، بلکه رسیدن به ایمان راسخ و باور قلبی است که خود سرچشمه اعمال صالح خواهد بود. قرآن از کسانی که می‌اندیشند و به معرفت می‌رسند، تمجید می‌کند و کسانی را که از عقل خود برای درک حقایق بهره نمی‌برند، به شدت نکوهش می‌کند و آنان را مانند چهارپایان، بلکه گمراه‌تر می‌داند. این بعد از عقل، پایه‌های اعتقادی و ایمانی انسان را بنا می‌نهد و او را به سوی فهم صحیح از جهان‌بینی توحیدی هدایت می‌کند. **عقل عملی (بعد انگیزشی و رفتاری عقل در قرآن):** در کنار دعوت به شناخت و درک حقایق، قرآن به همان اندازه بر اهمیت «عمل صالح» و رعایت اصول اخلاقی و رفتاری تأکید می‌ورزد. این بعد از عقل، همان «عقل عملی» است که مسئول هدایت انسان به سوی انتخاب‌های درست، انجام کارهای نیک، و پرهیز از زشتی‌ها و گناهان است. عقل عملی در قرآن، قوه‌ای است که با تکیه بر شناختی که عقل نظری به دست آورده، راه و رسم زندگی درست را تشخیص داده و انسان را به سوی نیکی‌ها و فضایل سوق می‌دهد. دستورات قرآنی در مورد عدالت، احسان، صداقت، صبر، عفاف، وفای به عهد، احترام به والدین، کمک به نیازمندان، و پرهیز از ظلم، دروغ، غیبت، ربا، و تجاوز، همگی نمودهای کارکرد عقل عملی هستند. این بخش از عقل، نه تنها به انسان می‌آموزد که چه کاری درست است، بلکه انگیزه لازم برای انجام آن را نیز فراهم می‌آورد. عقل عملی در قرآن، پیوسته با مفهوم «تقوا» (پرهیزگاری و خداترسی) گره خورده است؛ تقوایی که ثمره دانش و بینش است و در عمل، خود را نشان می‌دهد. زندگی متقیانه، اوج تجلی عقل عملی است که در آن، فرد با بهره‌گیری از معرفت الهی، بهترین و نیکوترین مسیر را برای زیستن انتخاب می‌کند و از هر آنچه مورد نهی الهی است، دوری می‌جوید. **رابطه متقابل و جدایی‌ناپذیر عقل نظری و عملی در قرآن:** قرآن کریم به هیچ وجه عقل نظری و عملی را از هم جدا نمی‌داند، بلکه آنها را لازم و ملزوم یکدیگر معرفی می‌کند. در دیدگاه قرآنی، شناخت حقایق (عقل نظری) باید منجر به عمل صحیح (عقل عملی) شود و عمل صحیح نیز بدون پشتوانه فکری و شناختی قوی، ممکن است ناقص یا حتی گمراه کننده باشد. بسیاری از آیات قرآن کریم، ایمان و عمل صالح را در کنار یکدیگر ذکر می‌کنند، مانند «الذین آمنوا و عملوا الصالحات». این پیوند ناگسستنی نشان می‌دهد که ایمان (که محصول عقل نظری و شناخت قلبی است) تنها زمانی کامل و پاداش‌دهنده است که با عمل صالح (نتیجه عقل عملی) همراه باشد. کسانی که می‌دانند اما عمل نمی‌کنند، در قرآن به شدت مورد مذمت قرار گرفته‌اند، همانند «کسانی که علم را حمل می‌کنند ولی به آن عمل نمی‌کنند، مانند خری هستند که کتاب حمل می‌کند». از سوی دیگر، اعمال بدون بینش و شناخت، ممکن است کورکورانه یا از روی هوای نفس باشد و به سوی رستگاری حقیقی منجر نشود. قرآن با تأکید بر «تدبر» در آیات و سپس «عمل» به آنها، عملاً پلی محکم بین این دو جنبه از عقل ایجاد می‌کند. حکمت حقیقی که در قرآن به آن اشاره شده، همان بصیرتی است که فرد را قادر می‌سازد هم حقایق را بشناسد و هم آنها را در زندگی عملی خود پیاده کند. به عبارت دیگر، قرآن به ما می‌آموزد که تفکر و تدبر باید ثمره‌ای کاربردی در زندگی داشته باشد و اعمال ما نیز باید ریشه در معرفت و بصیرت الهی داشته باشد. این تعامل پویا و دوسویه، انسان را به سوی تکامل، سعادت دنیا و آخرت رهنمون می‌سازد و به او کمک می‌کند تا جایگاه خود را در نظام هستی درک کرده و مسئولیت‌های خویش را به نحو احسن ایفا نماید. در نهایت، می‌توان گفت که قرآن کریم به صورت ضمنی و در قالب مفاهیم متعدد، رابطه میان عقل نظری و عقل عملی را تبیین کرده است. این رابطه، نه یک تقابل، بلکه یک پیوند هم‌افزا و ضروری است که حیات معنوی و مادی انسان را سامان می‌بخشد و او را به سوی هدف غایی آفرینش، یعنی عبودیت خالصانه و زندگی‌ای سعادتمندانه، هدایت می‌کند. بدون عقل نظری، انسان از درک و شناخت حقایق هستی محروم می‌ماند و بدون عقل عملی، شناخت‌های او در حد یک تئوری بی‌فایده باقی می‌ماند و به تغییر و تحول واقعی در زندگی او منجر نمی‌شود. این دو بال، برای پرواز انسان به سوی کمال، کاملاً ضروری و مکمل یکدیگرند.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

در گلستان سعدی آمده است که حکیمی با شاگردان خود سخن می‌گفت و از اهمیت علم و دانش می‌فرمود. یکی از شاگردان پرسید: «ای استاد، پس چرا برخی عالمان، کردارشان با گفتارشان یکی نیست؟» حکیم لبخندی زد و فرمود: «علمی که تنها در ذهن باشد و به عمل درنیاید، همچون درختی است بی‌ثمر. روزی پادشاهی عاقل، وزیری داشت که بسیار دانا بود و تمام کتاب‌ها را از بر می‌دانست، اما در اداره امور کشور، همیشه خطا می‌کرد. پادشاه او را به جای نادان‌تر ولی با عمل صالح‌تر از او گذاشت و گفت: 'علمی که به کار نیاید، بهتر که نباشد. چون گاو در رنج است و جو هرگز نخورد.'» این داستان سعدی به زیبایی نشان می‌دهد که حقیقت خرد، نه تنها در درک حقایق (عقل نظری)، بلکه در به کار بستن آن دانش برای زندگی نیکو و سودمند (عقل عملی) نهفته است؛ این دو بال، برای پرواز انسان به سوی سعادت، ضروری و جدایی‌ناپذیرند.

سوالات مرتبط