عدم رضایت ناشی از تمرکز صرف بر مادیات و غفلت از یاد خداست. آرامش حقیقی با اتصال قلبی به خداوند و شکرگزاری حاصل میشود، زیرا دنیا فانی و آخرت باقی است.
حس عدم رضایت با وجود تلاشهای فراوان، تجربه مشترکی است که بسیاری از انسانها در مسیر زندگی با آن روبرو میشوند. در دنیای امروز، بسیاری از ما با این باور بزرگ شدهایم که موفقیت، ثروت، مقام و دستاوردهای مادی، کلید سعادت و رضایت درونی هستند. از کودکی به ما آموخته میشود که برای رسیدن به اهداف مشخصی تلاش کنیم، مدارج ترقی را طی کنیم، ثروت بیندوزیم، و به هر قیمتی به شهرت و اعتبار دست یابیم. اما واقعیت این است که پس از رسیدن به بسیاری از این اهداف، گاهی اوقات با خلأیی عمیقتر و حس عدم رضایتی ناخوشایندتر مواجه میشویم. این پارادوکس، یعنی تلاش بیوقفه برای کسب آنچه فکر میکنیم خوشبختی است، و نرسیدن به آن، ریشههای عمیقی در نگاه ما به زندگی و جهان دارد که قرآن کریم به زیبایی به آن میپردازد. قرآن کریم، این کتاب هدایت، به ما میآموزد که رضایت حقیقی، امری درونی و قلبی است که از اتصال به منبع هستی، یعنی خداوند متعال، نشأت میگیرد، نه از انباشت مادیات یا تأیید بیرونی. خداوند متعال در سوره رعد، آیه ۲۸ میفرماید: «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ یعنی «کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان با یاد خدا آرام میگیرد. آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد.» این آیه، یک حقیقت اساسی و بنیادین را آشکار میکند: آرامش و رضایت واقعی، در گرو اتصال قلبی به خداوند و یاد دائمی اوست. این یاد، تنها به معنای ذکر زبانی نیست، بلکه به معنای حضور قلب، تفکر در آیات الهی، عمل به دستورات او، و توکل بر او در تمامی امور زندگی است. وقتی انسان از این منبع اصلی آرامش غافل میشود، هر چقدر هم در مسیر مادیات پیشرفت کند، همچنان احساس پوچی و عدم رضایت خواهد کرد. قلب انسان، به حکم فطرت خود، تشنه اتصال به چیزی بینهایت و جاودانه است. دستاوردهای دنیوی، هرچند بزرگ و چشمگیر باشند، محدود و فانیاند و هرگز نمیتوانند این عطش بیپایان روح را سیراب کنند. دنیای مادی، با تمام زرق و برق و جذابیتهایش، در نگاه قرآن، ماهیتی فانی و زودگذر دارد. در سوره حدید، آیه ۲۰، خداوند متعال حقیقت زندگی دنیا را اینگونه توصیف میکند: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا ۖ وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۗ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ»؛ یعنی «بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و زینت و فخرفروشی میان شما و افزونخواهی در اموال و اولاد است؛ مانند بارانی که گیاه روییده از آن، کشاورزان را به شگفتی آورد، سپس خشک شود و آن را زرد بینی، سپس درهم شکسته شود. و در آخرت عذابی سخت و آمرزش و رضایتی از سوی خداوند است؛ و زندگی دنیا جز متاع فریبنده نیست.» این آیه به وضوح نشان میدهد که تمرکز صرف بر مال و فرزند و زیباییهای دنیوی، مانند سرابی است که هرگز سیراب نمیکند. آنچه ماندگار است، اعمال صالح و رضایت الهی است. وقتی انسان هدف اصلی خود را در این متاع زودگذر قرار میدهد، طبیعی است که با اتمام آن یا حتی در اوج آن، به بنبست عدم رضایت برسد. اینها صرفاً زینتها و لذتهای موقتی هستند، نه جوهر حقیقی زندگی یا منبع شادی نهایی. یکی دیگر از دلایل قرآنی برای احساس عدم رضایت، غفلت از شکرگزاری است. در سوره ابراهیم، آیه ۷، خداوند میفرماید: «وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ»؛ یعنی «و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد: اگر شکرگزاری کنید، قطعاً (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر کفران ورزید، مسلماً عذاب من سخت است.» شکرگزاری نه تنها باعث افزایش نعمت میشود، بلکه دیدگاه انسان را نسبت به داشتههایش تغییر میدهد و او را از تمرکز بر نداشتهها به تمرکز بر موهبتهای الهی سوق میدهد. فردی که شکرگزار نیست، همواره به آنچه ندارد میاندیشد و تلاش میکند برای رسیدن به آن، در نتیجه هیچگاه احساس کافی بودن و رضایت نمیکند. در مقابل، شکرگزاری نسبت به هر آنچه داریم، حتی کوچکترینها، قلب را پر از برکت و رضایت میکند. این بدان معنا نیست که تلاش برای بهبود زندگی متوقف شود، بلکه به معنای رضایت قلبی از تقدیر الهی و تلاش در چارچوب رضایت اوست. شکرگزاری، جهتگیری قلب را از آنچه که غایب است به آنچه که موجود است تغییر میدهد و حس فراوانی و رفاه را پرورش میدهد. قرآن همچنین به انسان میآموزد که هدف از آفرینش انسان، بندگی خداست. در سوره ذاریات، آیه ۵۶ میفرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛ یعنی «و جن و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا بندگی کنند.» بندگی خدا، صرفاً انجام مناسک دینی نیست، بلکه شامل زندگی بر اساس ارزشها و اصول الهی است. وقتی انسان از این هدف اصلی دور میشود و تمام توان خود را صرف اهداف دنیوی میکند، گویی از مسیر اصلی خود منحرف شده و این انحراف، به صورت احساس خلأ و عدم رضایت تجلی مییابد. این بندگی، شامل توکل بر خدا (تَسلیم کامل در برابر اراده الهی)، صبر در برابر مشکلات و بلاها، و قناعت (رضایت به آنچه موجود است و تلاش برای آنچه حلال و مشروع است) میشود. فردی که توکل واقعی دارد، میداند که تلاش او تنها وسیلهای است و نتیجه نهایی در دست خداوند است، بنابراین در صورت عدم موفقیت ظاهری، به یأس و ناامیدی دچار نمیشود. او آرامش را در این آگاهی مییابد که وظیفهاش تلاش است و نتیجه نهایی در دستان خدای حکیم است. برای دستیابی به رضایت پایدار و رهایی از این حس ناخوشایند، قرآن رهنمودهایی عملی ارائه میدهد. اولین گام، بازگشت به یاد خدا و تقویت ارتباط معنوی است. این شامل مداومت بر نماز، تلاوت قرآن با تدبر، ذکر و دعا، و تفکر در آفرینش الهی میشود. این اعمال به مثابه غذای روحی عمل میکنند و روح را متصل به منبع الهیاش میسازند. دوم، تغییر نگرش نسبت به دنیا و آخرت است. در حالی که تلاش در دنیا برای کسب روزی حلال و زندگی کریمانه مورد تأیید است، اما هدف غایی باید آخرت باشد. در سوره قصص، آیه ۷۷ میفرماید: «وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا ۖ وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ ۖ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ»؛ یعنی «و با آنچه خداوند به تو داده، سرای آخرت را طلب کن و بهرهات را از دنیا فراموش مکن؛ و نیکی کن همانگونه که خدا به تو نیکی کرده است؛ و در زمین در پی فساد مباش؛ که خداوند فسادگران را دوست ندارد.» این آیه، توازن بین دنیا و آخرت را به زیبایی ترسیم میکند. باید از دنیا برای رسیدن به آخرت بهره گرفت، نه اینکه دنیا هدف اصلی شود. سوم، ترویج شکرگزاری در زندگی روزمره است. چهارم، تمرین قناعت و توکل است. قناعت به معنای دست کشیدن از تلاش نیست، بلکه به معنای رضایت درونی از داشتهها و عدم حرص و آز نسبت به نداشتههاست. توکل نیز به معنای واگذار کردن امور به خداوند پس از انجام تمام تلاشهای ممکن است. در نهایت، رضایت حقیقی، میوهی شیرین این بینش قرآنی است که زندگی را نه به عنوان میدانی برای رقابت و انباشت، بلکه به عنوان فرصتی برای رشد روحی، خدمت به خلق و رسیدن به قرب الهی مینگرد. این تغییر پارادایم، انسان را از دایره بیانتهای خواستن و نرسیدن رها کرده و به دریای آرامش و رضایت ابدی وارد میسازد و به او امکان میدهد که حتی در میان چالشها، صلح درونی را تجربه کند.
کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان با یاد خدا آرام میگیرد. آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد.
بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و زینت و فخرفروشی میان شما و افزونخواهی در اموال و اولاد است؛ مانند بارانی که گیاه روییده از آن، کشاورزان را به شگفتی آورد، سپس خشک شود و آن را زرد بینی، سپس درهم شکسته شود. و در آخرت عذابی سخت و آمرزش و رضایتی از سوی خداوند است؛ و زندگی دنیا جز متاع فریبنده نیست.
و جن و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا بندگی کنند.
و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد: اگر شکرگزاری کنید، قطعاً (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر کفران ورزید، مسلماً عذاب من سخت است.
و با آنچه خداوند به تو داده، سرای آخرت را طلب کن و بهرهات را از دنیا فراموش مکن؛ و نیکی کن همانگونه که خدا به تو نیکی کرده است؛ و در زمین در پی فساد مباش؛ که خداوند فسادگران را دوست ندارد.
روزی در گلستان سعدی، حکایت مردی توانگر آمده است که پیوسته در پی افزودن بر مال و داراییاش بود. او زمینهای فراوان، خدمتکاران بیشمار و گنجهای بیحد و حصر داشت، اما همواره بیقرار و نگران امور دنیوی خود بود. روزی در راه، درویشی را دید که آرام و بیخیال زیر درختی نشسته بود، تنها با یک خرقه کهنه و کاسهای خالی، و خدا را ستایش میکرد. مرد توانگر که از آرامش درویش در شگفت مانده بود، پرسید: "چگونه تو با این اندک دارایی چنین خرسندی، در حالی که من با این همه ثروت، ذرهای آرامش ندارم؟" درویش با لبخندی مهربانانه پاسخ داد: "ای دوست عزیز، قلب من از بارِ نگهبانی داراییها رهاست و روح من با آنچه خداوند روزی کرده، در صلح است. ثروت تو باری شده که قلبت را سنگین کرده است؛ زیرا هر چه بیشتر به دست میآوری، از دست دادنش بیشتر تو را میترساند، و بیشتر خواهان چیزی میشوی که نداری. رضایت حقیقی در داشتنِ زیاد نیست، بلکه در خواستنِ کم و یافتنِ کفایت در آنچه از سوی الهی بخشیده شده است، نهفته است." مرد توانگر در کلام درویش اندیشید و دریافت که تلاشهای بیوقفهاش تنها به نگرانی بیشتر انجامیده، نه به شادی افزون. از آن روز، او شروع به سادهتر کردن زندگیاش کرد و رضایت را در شکرگزاری و آرامش روحی جستجو نمود، نه در انباشت بیپایان.