میل انسان به داشتن بیشتر، ریشه در طبیعت بشر، غفلت از آخرت و وسوسههای شیطانی دارد. قرآن یادآوری میکند که دنیا فانی است و آرامش حقیقی در یاد خدا و قناعت است.
میل به داشتن بیشتر، یک ویژگی عمیقاً ریشهدار در ذات انسانی است که در تعالیم قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است. این خواسته سیریناپذیر، ریشه در ابعاد مختلفی دارد، از جمله طبیعت بشر، وسوسههای شیطانی، غفلت از آخرت، و مقایسه خود با دیگران. قرآن با ظرافت و حکمت خاصی به این جنبه از وجود انسان میپردازد و راهکارهایی برای تعدیل و هدایت این تمایل ارائه میدهد. در ابتدا، قرآن کریم به صراحت بیان میدارد که انسان فطرتاً دوستدار مال و زیباییهای دنیا است. سوره آل عمران، آیه ۱۴ میفرماید: «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ۗ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» یعنی «دوست داشتن خواستنیها [از قبیل] زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و دامها و کشتزارها برای مردم آراسته شده است. اینها کالاهای زندگی دنیا هستند و بازگشت نیکو تنها نزد خداست.» این آیه نشان میدهد که تعلق به این امور بخشی از ساختار روانی انسان است. این تمایل ذاتاً بد نیست، بلکه آزمایشی است برای بشر تا ببیند چگونه با این تعلقات برخورد میکند و آیا میتواند آنها را در مسیر حق و رضایت الهی به کار گیرد یا خیر. یکی از دلایل اصلی این میل بیحد و حصر، «تکاثر» است که در سوره تکاثر به آن اشاره شده است. «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ * حَتَّىٰ زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ» یعنی «افزونطلبی [و فخر فروختن به کثرت اموال و افراد] شما را سرگرم کرد، تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید [و مرگ شما فرا رسید].» این سوره به وضوح نشان میدهد که رقابت در افزایش مال و ثروت، یا حتی فرزندان و یاران، انسان را از اهداف اصلی زندگی باز میدارد و او را تا دم مرگ در چرخهای بیپایان از طلب بیشتر نگه میدارد. این حالت زمانی به یک آفت تبدیل میشود که هدف اصلی زندگی میشود و انسان را از یاد خدا و روز معاد غافل میسازد. حس برتریجویی و مقایسه دائمی خود با دیگران، دامنزننده به این میل است. انسان با دیدن آنچه دیگران دارند، احساس کمبود میکند و برای جبران این حس، به دنبال انباشت بیشتر میرود، غافل از اینکه این رقابت، هرگز پایانی ندارد. قرآن همچنین بر موقتی و فانی بودن حیات دنیا تأکید فراوان دارد تا انسانها در دام این افزونخواهی گرفتار نشوند. در سوره حدید، آیه ۲۰ میفرماید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيچُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا ۖ وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ» یعنی «بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی شما به یکدیگر و افزون طلبی در اموال و فرزندان است؛ مانند بارانی که گیاهش کشاورزان را به شگفتی آورد، سپس خشک شود و آن را زرد بینی، آنگاه در هم شکسته و ریز ریز گردد؛ و در آخرت عذابی سخت و آمرزش و خشنودی از سوی خداست؛ و زندگی دنیا جز کالای فریبنده نیست.» این آیه، تصویری زنده از بیثباتی دنیا و توهمی که افزونطلبی ایجاد میکند، ارائه میدهد. زندگی دنیا مانند گیاهی است که با طراوت آغاز میشود اما سرانجام پژمرده و نابود میگردد. این واقعیت باید تلنگری باشد تا انسان از دنبال کردن سراب «بیشتر داشتن» دست بردارد. یکی دیگر از دلایل این میل، وسوسههای شیطانی است. شیطان همواره انسان را به زرق و برق دنیا دعوت میکند و فقر و محرومیت را به او یادآوری مینماید تا انسان را به سمت حرص و طمع سوق دهد. قرآن بارها به نقش شیطان در فریب انسان اشاره دارد. همچنین، غفلت از یاد خدا و آخرت، زمینه را برای سیطره تمایلات مادی فراهم میکند. وقتی قلب از یاد خدا تهی میشود، چیزهای مادی جای آن را پر میکنند و عطش به آنها هرگز فروکش نمیکند. قرآن شفای این عطش را در ذکر و یاد خدا میداند. «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (سوره رعد، آیه ۲۸) یعنی «آنان که ایمان آوردهاند و دلهایشان با یاد خدا آرام میگیرد. آگاه باشید! با یاد خدا دلها آرام میگیرد.» این آیه راهکار اصلی رسیدن به آرامش درونی و رهایی از بند این تمایلات بیوقفه را بیان میکند. آرامش واقعی نه در افزایش داراییها، بلکه در اتصال به منبع بینهایت الهی است. پس برای مدیریت این تمایل طبیعی اما بالقوه مخرب، قرآن راهکارهایی را ارائه میدهد: قناعت، شکرگزاری، بخشش، و توجه به آخرت. قناعت به معنای دست کشیدن از تلاش نیست، بلکه به معنای راضی بودن به آنچه خداوند روزی کرده و دل نبستن به افزونخواهی است. شکرگزاری برای نعمات موجود، به انسان حس غنا و بینیازی میدهد. بخشش و انفاق از آنچه داریم، نه تنها از دلبستگی به دنیا میکاهد، بلکه باعث برکت و رشد معنوی میشود. و مهمتر از همه، یادآوری دائمی هدف اصلی خلقت و زندگی پس از مرگ، یعنی آخرت. با این نگاه، دنیا مزرعهای میشود برای کاشت اعمال صالح که ثمره آن در جهان ابدی برداشت خواهد شد، نه مقصدی برای انباشت بیرویه داراییها. در نهایت، این میل به «بیشتر داشتن» اگر در مسیر درست هدایت نشود، میتواند به یک بیماری روحی تبدیل شود که صلح و آرامش درونی فرد و جامعه را به هم میزند. اما اگر با حکمت و بصیرت قرآنی به آن نگریسته شود، میتواند به انگیزهای برای رشد و تعالی تبدیل شود؛ تلاشی برای به دست آوردن «بیشتر» از رضایت الهی، بیشتر از نیکیها، بیشتر از علم، و بیشتر از تقوا. قرآن ما را دعوت میکند تا این عطش درونی را به سوی حقیقت و ارزشهای پایدار هدایت کنیم، نه به سمت سرابهای فریبنده دنیا که پایانی ندارند و جز حسرت و پشیمانی به بار نمیآورند. زندگی با چنین رویکردی، سرشار از غنای حقیقی و آرامشی عمیق خواهد بود که هیچ مال و مقامی قادر به فراهم آوردن آن نیست.
دوست داشتن خواستنیها [از قبیل] زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و دامها و کشتزارها برای مردم آراسته شده است. اینها کالاهای زندگی دنیا هستند و بازگشت نیکو تنها نزد خداست.
افزونطلبی [و فخر فروختن به کثرت اموال و افراد] شما را سرگرم کرد،
تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید [و مرگ شما فرا رسید].
بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی شما به یکدیگر و افزون طلبی در اموال و فرزندان است؛ مانند بارانی که گیاهش کشاورزان را به شگفتی آورد، سپس خشک شود و آن را زرد بینی، آنگاه در هم شکسته و ریز ریز گردد؛ و در آخرت عذابی سخت و آمرزش و خشنودی از سوی خداست؛ و زندگی دنیا جز کالای فریبنده نیست.
آنان که ایمان آوردهاند و دلهایشان با یاد خدا آرام میگیرد. آگاه باشید! با یاد خدا دلها آرام میگیرد.
روزی تاجری ثروتمند که دائم در پی گسترش تجارت و افزایش داراییهایش بود، با درویشی قناعتپیشه برخورد کرد. تاجر با غرور گفت: «هرچه بیشتر به دست میآورم، دلم بیشتر میخواهد. این گرسنگی سیریناپذیر مرا به سوی موفقیتهای بزرگتر میراند!» درویش با لبخندی آرام پاسخ داد: «ای دوست، گنج واقعی نه در کوه زر، که در دل قانع است. شکم حریص جز با خاک گور پر نشود، اما قلبی که به اندک راضی باشد، همیشه سیر و آرام است.» تاجر به فکر فرو رفت و برای اولین بار دریافت که آرامش نه در «بیشتر داشتن»، که در «راضی بودن» است.