احساس کمبود در اوج نعمت نشانهای از غفلت از خداوند و تمرکز زیاد بر دنیاست. راه حل آن در شکرگزاری، ذکر خدا و قناعت قلبی است تا آرامش واقعی حاصل شود.
احساس کمبود و ناکافی بودن، حتی زمانی که انسان در اوج نعمتها و رفاه مادی قرار دارد، پدیدهای شگفتانگیز و در عین حال ریشهدار در عمق وجود انسان و آموزههای قرآنی است. قرآن کریم، این کتاب هدایتگر، به زیبایی و با زبانی شیوا، پرده از دلایل این احساس برمیدارد و راهکارهای غلبه بر آن را ارائه میدهد. این احساسِ Paradoxical، یعنی داشتنِ همه چیز و حسِ نداشتن، نشانهای از آن است که نیازهای انسان فراتر از صرفِ مادیات است و لایههای عمیقتری از وجود او طلبِ تغذیه و آرامش میکنند. این وضعیت، که بسیاری از انسانها در عصر مدرن با آن دست به گریبان هستند، نشان میدهد که رفاه بیرونی، لزوماً آرامش درونی نمیآورد و سعادت واقعی، تعریفی فراتر از انباشت داراییها دارد. یکی از اساسیترین دلایلی که قرآن به آن اشاره میکند، فرانوش کردن خالق و غفلت از یاد اوست. انسان به طور فطری به سوی کمال مطلق گرایش دارد و تنها با اتصال به منبع بینهایت نعمتها و کمالات یعنی خداوند متعال است که میتواند احساس آرامش و رضایت واقعی را تجربه کند. زمانی که این اتصال سست میشود، حتی اگر تمام دنیا در دستان او باشد، خلاء بزرگی در درونش پدید میآید. خداوند در سوره ابراهیم آیه ۷ میفرماید: "لَئِن شَكَرتُم لَأَزیدَنَّكُم ۖ وَلَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ" (اگر شکرگزاری کنید، [نعمت خود را] بر شما میافزایم؛ و اگر ناسپاسی کنید، عذاب من بسیار سخت است). این آیه نه تنها درباره افزایش نعمتهای مادی صحبت میکند، بلکه به افزایش آرامش درونی و رضایت باطنی نیز اشاره دارد. ناسپاسی، که در اینجا به معنای غفلت از نعمتها و منبع آنهاست، نه تنها منجر به کاهش برکات مادی میشود، بلکه موجب سلب آرامش روحی و احساس کمبود دائمی میگردد. انسانی که چشمش به داشتههای دیگران است یا همیشه به دنبال "بیشتر" است، در واقع ناسپاسی میکند و از نعماتی که در اختیار دارد، لذت نمیبرد. این غفلت میتواند به شکل دلبستگی بیش از حد به دنیا، فراموشی هدف اصلی آفرینش، و عدم توجه به شکرگزاری عملی و قلبی خود را نشان دهد. احساس کمبود، در حقیقت فریاد فطرت انسان است که او را به سمت معنایی فراتر از مادیات فرا میخواند. این حس ناشی از این واقعیت است که انسان فقط یک موجود مادی نیست؛ او روحی دارد که به تغذیه معنوی نیاز دارد، و اگر این نیاز برآورده نشود، حتی غرق شدن در اوج رفاه نیز نمیتواند آن را پر کند. این امر مانند گلی است که در گلدانی پر از خاک غنی قرار دارد اما از نور خورشید و آب کافی محروم است؛ هر چقدر هم خاکش خوب باشد، پژمرده میشود. این گرسنگی معنوی، با هیچ ثروت، مقام یا لذتی از دنیا سیر نمیگردد. دلیل دیگر، تمرکز بیش از حد بر زندگی دنیوی و فراموشی آخرت است. قرآن کریم به وضوح بیان میکند که زندگی دنیا گذرا و فریبنده است و هدف نهایی مؤمنان باید رسیدن به سعادت ابدی در آخرت باشد. زمانی که انسان تمام هم و غم خود را صرف جمعآوری مال و لذتهای زودگذر دنیا میکند، به ناچار به پوچی و احساس کمبود میرسد. سوره اعلى آیات ۱۶ و ۱۷ میفرماید: "بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿۱۶﴾ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ ﴿۱۷﴾" (بلکه شما زندگی دنیا را ترجیح میدهید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است). این آیات به ما گوشزد میکنند که انسان ذاتاً به دنبال پایداری و جاودانگی است و زمانی که به امور فانی و زودگذر دنیا دل میبندد، این نیاز عمیق درونی او برآورده نمیشود و در نتیجه احساس ناتمامی و کمبود میکند. مال و ثروت، جایگاه و قدرت، هر چند در ظاهر نعمت باشند، اگر تنها هدف زندگی قرار گیرند، زندانهایی ذهنی میسازند که روح را اسیر کرده و مانع از پرواز به سوی کمال میشوند. این بدان معنا نیست که انسان نباید از نعمتهای حلال دنیا بهرهمند شود، بلکه منظور این است که نباید دنیا را هدف نهایی و مطلق زندگی خود قرار دهد. وقتی چشمانداز انسان محدود به افقهای دنیوی میشود، همیشه چیزهای جدیدی برای "داشتن" پیدا میکند و هرگز به رضایت نمیرسد، زیرا طبیعت دنیا سیریناپذیر است و خواستههای نفسانی پایانی ندارند. انسان غرق در مادیات، همچون تشنهای است که آب شور مینوشد و هر چه بیشتر مینوشد، تشنهتر میشود. این چرخه بیپایان "خواستن" است که احساس کمبود را در دل انسان میکارد و او را در دام حرص و طمع گرفتار میسازد. طبیعت آزمایشی دنیا و ذات انسان نیز عامل دیگری است. قرآن دنیا را محل آزمایش میداند. حتی نعمتها و داراییها نیز امتحان الهی هستند. سوره تغابن آیه ۱۵ میفرماید: "إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ ۚ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ" (همانا اموال شما و فرزندان شما فقط وسیله آزمایش هستند؛ و پاداش بزرگ نزد خداست). این آیه نشان میدهد که نعمتها برای سنجش میزان شکرگزاری و پایداری انسان در مسیر حق داده میشوند، نه برای رضایت کامل و بیقید و شرط. همچنین، انسان به گونهای آفریده شده که طبیعتی حریص و کمصبر دارد، مگر کسانی که به خدا روی آورند. سوره معارج آیات ۱۹-۲۱ میفرماید: "إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ﴿۱۹﴾ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا ﴿۲۰﴾ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا ﴿۲۱﴾" (به راستی که انسان حریص و بیصبر آفریده شده است؛ هنگامی که زیان به او رسد، بسیار بیتاب است؛ و هنگامی که خیر به او رسد، بسیار بخیل است). این ویژگیهای ذاتی باعث میشود که انسان حتی در اوج نعمت، به جای شکر و رضایت، بیشتر نگران از دست دادن یا حسرت نداشتهها باشد. او همیشه به دنبال بیشتر است و به آنچه دارد قناعت نمیکند. این حرص و طمع سیریناپذیر، ریشهای عمیق در احساس کمبود دارد و تا زمانی که انسان نتواند بر این خصلت خود با یاری الهی غلبه کند، هرگز به آرامش و رضایت خاطر واقعی دست نخواهد یافت. احساس کمبود میتواند ناشی از مقایسه خود با دیگران، داشتن انتظارات غیرواقعی، یا از دست دادن هدف اصلی زندگی باشد. بدون هدف معنوی والا، هرچه هم به دست آوریم، توخالی به نظر خواهد رسید. راهکار قرآنی برای غلبه بر این احساس: قرآن برای رفع این احساس، راهکارهای عملی و معنوی ارائه میدهد: 1. شکرگزاری عملی و قلبی: نه فقط به زبان، بلکه با استفاده صحیح از نعمتها در راه خدا و کمک به دیگران. شکرگزاری، درهای نعمت را میگشاید و احساس غنا و بینیازی درونی را تقویت میکند. هر چه بیشتر شکر کنیم، بیشتر احساس میکنیم که داریم و این حس "داشتن" واقعی، نه "کمبود"، در قلبمان ریشه میگیرد. شکر یعنی دیدن نعمتهایی که تا به حال از آنها غافل بودیم و قدردانی از آنها. 2. ذکر و یاد خداوند: آرامش واقعی در یاد خداست. "أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ" (آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرام میگیرد) (رعد: ۲۸). این آرامش، خلأهای درونی را پر میکند و احساس بینیازی از دنیا را به ارمغان میآورد. ذکر فقط گفتن نیست، بلکه شامل تفکر در آیات الهی، نماز، دعا، و هر عملی است که انسان را به خدا نزدیکتر کند. این اتصال روحی، پناهگاهی امن در برابر طوفانهای زندگی است. 3. قناعت و رضایت: درک اینکه دنیا فانی است و آنچه نزد خداست، باقی و بهتر است. قناعت به معنای دست کشیدن از تلاش برای بهبود زندگی نیست، بلکه به معنای رضایت از آنچه خداوند روزی کرده و عدم حرص و طمع است. این رویکرد به انسان کمک میکند تا از داشتههایش لذت ببرد و نه دائماً در حسرت نداشتههایش باشد. قناعت، گنجی است که هیچگاه تمام نمیشود. 4. انفاق و کمک به نیازمندان: بخشش از آنچه خدا به انسان داده، نه تنها برکات مادی را افزایش میدهد، بلکه آرامش روحی عمیقی به همراه دارد. کمک به دیگران، انسان را از خودمحوری خارج کرده و به سمت نوعدوستی سوق میدهد که خود منبعی از شادی و رضایت است. تجربه کمک به دیگران، حس هدفمندی و اتصال به جامعه را در انسان تقویت میکند. 5. تفکر در نعمتها و نشانههای الهی: توجه به عظمت خلقت و نعمتهای بیشماری که انسان را احاطه کرده است، باعث میشود که دیدگاهش از "کمبود" به "فراوانی" تغییر کند. این تفکر، حس شکرگزاری را تقویت کرده و انسان را از دغدغههای مادی رها میسازد. دیدن نظم و زیبایی در جهان هستی، یادآور قدرت و مهربانی خالق است. در نهایت، احساس کمبود در اوج نعمت، نشانهای است از یک نیاز عمیقتر که نمیتوان آن را با مادیات برطرف کرد. این یک دعوت است به سوی معنویت، شکرگزاری، و اتصال به منبع اصلی همه نعمتها یعنی خداوند متعال. با بازگشت به این ریشههای معنوی و تنظیم مجدد اولویتها، انسان میتواند به آرامش و رضایت خاطری دست یابد که هیچ ثروت مادی قادر به خرید آن نیست. اینجاست که فرد درمییابد که ثروت حقیقی در آرامش قلب و اتصال با خالق است، نه در میزان داراییهای دنیوی.
و پروردگارتان اعلام کرد: اگر شکرگزاری کنید، [نعمت خود را] بر شما میافزایم؛ و اگر ناسپاسی کنید، عذاب من بسیار سخت است.
بلکه شما زندگی دنیا را ترجیح میدهید؛
در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است.
کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان با یاد خدا آرامش مییابد. آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرام میگیرد.
در گلستان سعدی آمده است که پادشاهی از احوال درویشی پرسید و گفت: "آیا در زندگیات کمبودی احساس نمیکنی؟" درویش با آرامش پاسخ داد: "ای پادشاه! کمبود را من باید بپرسم یا تو؟ تو که همیشه در پی فتح کشوری دیگر هستی و آسایش نداری و شبها از ترس دشمن بیدار میمانی و روزها از حرص جمعآوری مال خسته میشوی، آیا احساس کمبود نمیکنی؟ اما من با یک نان و مقداری آب، قلبی آسوده و روحی شاد دارم. من آنچه دارم را میبینم و تو آنچه نداری را." این داستان زیبا به ما میآموزد که آرامش و غنای حقیقی در قناعت قلب و شکرگزاری از داشتههاست، نه در وسعت ملک و مال.