احساس کماهمیتی از نظر قرآن باطل است، چرا که انسان ذاتاً توسط خداوند گرامی داشته شده و ارزش واقعی او در تقوا و ارتباط با خداست، نه در تأیید دیگران. تمرکز بر بندگی خداوند و نیت خالصانه در اعمال، آرامش و اهمیت درونی حقیقی را به ارمغان میآورد.
احساس کماهمیتی یا نادیده گرفته شدن توسط دیگران، تجربهای انسانی و گاه دردناک است که میتواند بر اعتماد به نفس و آرامش درونی تأثیر بگذارد. این احساس معمولاً زمانی شدت میگیرد که انسان ارزش خود را در نگاه و تأیید دیگران جستجو میکند. اما قرآن کریم، با نگاهی عمیق و جامع به جایگاه انسان، چارچوبی متفاوت برای درک ارزش واقعی ارائه میدهد که میتواند مرهمی بر این دلتنگی باشد. در نگاه قرآن، ارزش هر فرد نه تنها وابسته به تأیید دیگران نیست، بلکه ریشه در خلقت الهی، هدف آفرینش و اعمال او دارد. اولین و مهمترین نکتهای که قرآن بر آن تأکید دارد، کرامت ذاتی و عظمت وجودی انسان است. خداوند متعال در آیه 70 سوره اسراء میفرماید: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا»؛ یعنی: «و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکبها] حمل کردیم و از چیزهای پاکیزه روزیشان دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری کامل بخشیدیم.» این آیه به روشنی بیان میکند که انسان ذاتاً، صرف نظر از جایگاه اجتماعی، ثروت، زیبایی یا قضاوت دیگران، موجودی شریف و گرامی است که خداوند او را کرامت بخشیده است. این کرامت شامل ویژگیهای منحصر به فردی مانند عقل، اراده آزاد، قدرت تشخیص حق از باطل، و توانایی انتخاب مسیر زندگی است. بنابراین، اولین قدم برای رهایی از احساس بیاهمیتی، درک این حقیقت قرآنی است که شما از بدو خلقت، ارزشمند و محترم آفریده شدهاید و هیچ انسانی، حتی با رفتارهای ناپسند، نمیتواند این ارزش ذاتی را از شما سلب کند. در ادامه، قرآن معیاری دقیق برای سنجش برتری و اهمیت واقعی انسان معرفی میکند: تقوا. در آیه 13 سوره حجرات میخوانیم: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»؛ یعنی: «ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملتها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. به راستی گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست. بیگمان خدا دانای آگاه است.» این آیه صریحاً بیان میکند که ملاک برتری و اهمیت نزد خداوند، نه نژاد، نه مال، نه زیبایی و نه موقعیت اجتماعی است، بلکه تقوا و خداپرستی است. تقوا نه تنها به معنای پرهیز از گناه، بلکه شامل تمامیت اخلاقی، انجام اعمال نیک، صداقت، عدالت، و خدمت به خلق است. هرچه انسان در مسیر تقوا و نزدیکی به خداوند گام بردارد، ارزش حقیقی او نزد آفریدگار بیشتر میشود، حتی اگر این ارزش در دنیای پر زرق و برق امروز نادیده گرفته شود. این نگاه، انسان را از دایره قضاوتهای سطحی و متغیر جامعه رها میسازد و به او آرامشی عمیق میبخشد. علاوه بر این، قرآن هدف آفرینش انسان را عبادت و بندگی خداوند معرفی میکند. در آیه 56 سوره ذاریات آمده است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛ یعنی: «و جن و انس را نیافریدم، مگر برای اینکه مرا بپرستند.» این بندگی، به معنای تسلیم محض در برابر اراده الهی و انجام وظایف فردی و اجتماعی است. زمانی که انسان هدف و معنای زندگی خود را در این چارچوب الهی قرار میدهد، دیگر نیازی به تأیید دائمی از سوی دیگران ندارد. او میداند که مهمترین مخاطب و ناظر اعمالش، خداست و همین توجه خداوند برای او کافی است. این تمرکز بر ارتباط با خداوند، موجب تقویت هویت درونی و خودباوری میشود. زمانی که ارزش خود را از خالق بینهایت قدرتمند و مهربان دریافت میکنید، نادیدهگرفتنها یا بیاهمیت دانستنهای بشری، تأثیر کمتری بر شما خواهد داشت. قرآن همچنین تأکید میکند که خداوند به همه چیز آگاه است و هیچ عملی، چه کوچک و چه بزرگ، از دید او پنهان نمیماند. در آیه 7 سوره زلزال میخوانیم: «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ»؛ یعنی: «پس هر کس هموزن ذرهای کار نیک کند، آن را میبیند.» این بدان معناست که هر کار خیری که انجام میدهید، هر قدم مثبتی که برمیدارید، و هر تلاشی که برای رشد خود یا کمک به دیگران میکنید، حتی اگر توسط انسانها دیده یا قدردانی نشود، نزد خداوند ثبت و پاداش داده خواهد شد. این آگاهی الهی، آرامشبخش است و به انسان اطمینان میدهد که حتی در خلوتترین لحظات و ناشناختهترین تلاشها نیز، ارزشمند و مورد توجه است. بنابراین، به جای تمرکز بر انتظارات یا قضاوتهای انسانی که همواره متغیر و ناقص هستند، باید نگاهمان را به سوی رضایت خداوند متعال معطوف کنیم. اوست که ارزش حقیقی شما را میداند و قدردان تلاشهای شماست. این تغییر دیدگاه، نه تنها احساس بیاهمیتی را از بین میبرد، بلکه به زندگی معنا و هدف والاتری میبخشد و شما را در مسیر رشد و کمال یاری میکند. در نهایت، اگر چنین احساسی دارید، به یاد داشته باشید که این ممکن است آزمایشی از سوی خداوند باشد تا شما را به درک عمیقتری از ارزش حقیقی خود و اتکال به او برساند. به جای اینکه نگران جایگاه خود در چشم دیگران باشید، بر تقویت ارتباط خود با خداوند، انجام وظایف خود با نیت خالص، و خدمت به مخلوقات او تمرکز کنید. در این صورت، آرامش و اطمینان درونی را خواهید یافت که هیچ کماهمیت دانستنی از سوی دیگران نمیتواند آن را متزلزل کند. ارزش واقعی شما در دستان خالقتان است و او شما را گرانقدر و مهم آفریده است.
و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکبها] حمل کردیم و از چیزهای پاکیزه روزیشان دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری کامل بخشیدیم.
ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملتها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. به راستی گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست. بیگمان خدا دانای آگاه است.
و جن و انس را نیافریدم، مگر برای اینکه مرا بپرستند.
روزی در یکی از شهرهای قدیم، درویشی سادهدل و بیریای زندگی میکرد. مردم شهر، که اغلب به دنبال ظواهر و ثروت بودند، توجه چندانی به او نداشتند و گاه او را نادیده میگرفتند. اما این درویش، هرگز از این بیاعتنایی دلگیر نمیشد. او نه به دنبال ستایش مردم بود و نه از ملامتشان میترسید. هر روز به کار خود مشغول بود، با دستان پینه بسته برای رزق حلال تلاش میکرد و شبها با قلبی روشن به عبادت و ذکر مشغول میشد. او باور داشت که چشمانداز خداوند از هر نگاه دیگری وسیعتر و عمیقتر است و تنها آنچه در دل میگذرد و در خلوت انجام میشود، اهمیت حقیقی دارد. سعدی شیرینسخن میفرماید: «دو کس رنج بیهوده بردند و سعی ناسودمند کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد، و دیگر آن که آموخت و نکرد.» این درویش، گویی مصداق همین سخن بود؛ او نمیخواست بیهوده تلاش کند و ارزش خود را به رضایت مردم گره بزند. سالها گذشت و روزی، بلایی بر شهر نازل شد که هیچکس راه چارهای نمیدانست. پادشاه و بزرگان در پی راهحل بودند و همه ناامید شدند. درویش، در کمال آرامش، با اشارهای به پادشاه، راهکاری ساده و از سر اخلاص را پیشنهاد داد که از قلب ایمان او نشأت میگرفت. با عمل به آن راهکار، بلا دفع شد و مردم شهر، که پیشتر او را کماهمیت میدانستند، تازه فهمیدند که گنج واقعی نه در ظاهر، که در دلهای پاک و با خداست. آن روز بود که همه فهمیدند ارزش واقعی انسان، نه در چشم دیگران، بلکه در وجود خودش و ارتباطش با پروردگار نهفته است.