قرآن تأکید میکند که انسان برای هدفی والا آفریده شده و دارای کرامت ذاتی است. هر عمل خیری، حتی کوچک، ارزشمند است و توکل به خدا و ذکر او، آرامش و معنا میبخشد و بر احساس بیفایدگی غلبه میکند.
احساس بیفایده بودن، تجربهای انسانی و گاهی اوقات آزاردهنده است که بسیاری از ما در طول زندگی آن را تجربه میکنیم. این احساس میتواند ناشی از عوامل مختلفی باشد؛ از مقایسه خود با دیگران و فشارهای اجتماعی گرفته تا ناکامی در رسیدن به اهداف و یا مواجهه با مشکلات و چالشهای زندگی. اما از دیدگاه قرآن کریم، این احساس، بیشتر یک سوتفاهم از جایگاه حقیقی انسان و هدف آفرینش است. قرآن با وضوح و روشنی، ارزش بیبدیل انسان و هدف والای او را تبیین میکند و راهکارهایی برای غلبه بر این احساس ارائه میدهد. اولین و مهمترین نکتهای که قرآن بر آن تأکید دارد، هدفمندی آفرینش انسان است. در آیات متعدد، خداوند متعال بیان میدارد که انسان بیهوده آفریده نشده است. در سوره ذاریات آیه 56 میفرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (و جن و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا بپرستند). این آیه کلیدی نشان میدهد که وجود ما، یک هدف متعالی و الهی دارد: عبادت خداوند. اما عبادت در اسلام صرفاً به معنای انجام مناسک و اعمال عبادی نیست؛ بلکه هر عملی که با نیت خالص برای رضایت خداوند انجام شود، از تحصیل علم و کار و تلاش برای امرار معاش حلال گرفته تا کمک به دیگران، احسان به والدین، و حتی لبخند زدن، میتواند نوعی عبادت تلقی شود. وقتی انسان متوجه شود که هر لحظه از زندگیاش میتواند به یک عمل عبادی تبدیل شود و او در حال ایفای نقش در طرح الهی آفرینش است، احساس بیفایدگی جای خود را به حس هدفمندی و ارزشمندی میدهد. حتی در زمانهایی که فرد به دلیل بیماری، کهولت سن، یا شرایط خاص قادر به انجام کارهای بزرگ نیست، صرف وجود او و ارتباط قلبیاش با خداوند ارزشمند است. نفسِ ایمان و تلاش برای کسب رضای الهی، به انسان معنا و جهت میدهد. دومین نکته، کرامت و شرافت ذاتی انسان است. خداوند در سوره اسراء آیه 70 میفرماید: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا» (و به راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکبها] حمل کردیم و از چیزهای پاکیزه روزیشان دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریدگان خود برتری آشکار دادیم). این آیه به صراحت بیان میکند که انسان موجودی کرامتمند است. این کرامت از سوی خداوند به او عطا شده و ربطی به موفقیتهای دنیوی، جایگاه اجتماعی، ثروت یا حتی تواناییهای جسمی ندارد. صرف انسان بودن، موهبتی بزرگ است. وقتی کسی احساس بیفایدگی میکند، ممکن است این کرامت ذاتی را فراموش کرده باشد. قرآن به ما یادآوری میکند که ما با دست قدرت الهی آفریده شدهایم و روح الهی در ما دمیده شده است، پس چگونه میتوانیم بیارزش باشیم؟ این خودآگاهی از ارزش وجودی، سنگبنای غلبه بر احساس بیفایدگی است. هر انسانی، فارغ از شرایط ظاهری، دارای ارزشی الهی است که نباید آن را دست کم بگیرد. سومین راهکار قرآنی برای مقابله با احساس بیفایدگی، تمرکز بر امتحان و ابتلاء در زندگی است. قرآن زندگی دنیا را دار آزمایش و ابتلاء میداند. در سوره بقره آیه 155 میخوانیم: «وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» (و بیگمان شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهشی در اموال و جانها و محصولات میآزماییم؛ و به شکیبایان مژده ده). مشکلات، چالشها، و حتی لحظات ضعف و ناتوانی، بخشی از این آزمایش الهی هستند. احساس بیفایدگی نیز میتواند جزئی از این امتحان باشد تا میزان صبر، توکل و پایداری ما سنجیده شود. در این دیدگاه، حتی لحظات دشوار و چالشبرانگیز، میتوانند منبع رشد و تعالی باشند، نه دلیلی برای احساس بیارزشی. هر قدمی که در مواجهه با سختیها برمیداریم، و هر نیتی که برای عبور از آنها داریم، در پیشگاه خداوند ثبت میشود و به ارزش ما میافزاید. این دیدگاه، تحولی عمیق در نگرش به مشکلات ایجاد میکند. چهارمین نکته، کوچک نشمردن اعمال نیک و پرهیز از یأس است. گاهی احساس بیفایدگی ناشی از این است که فکر میکنیم کارهایمان به اندازه کافی بزرگ یا تأثیرگذار نیستند. قرآن در سوره زلزال آیات 7 و 8 میفرماید: «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (پس هر کس هموزن ذرهای کار خیر کند، آن را میبیند و هر کس هموزن ذرهای کار شر کند، آن را میبیند). این آیات به ما اطمینان میدهند که هیچ عمل خیری، هرچند کوچک، از دید خداوند پنهان نمیماند و ارزش خود را دارد. یک لبخند، یک کلمه دلگرمکننده، یک دعای خیر برای دیگری، یا حتی یک فکر مثبت، میتواند ارزشمند باشد. بنابراین، نیازی نیست که کارهای خارقالعاده انجام دهیم تا احساس ارزشمندی کنیم؛ بلکه همین اعمال کوچک روزمره که با نیت خالص انجام میشوند، میتوانند به زندگی ما معنا ببخشند. از سوی دیگر، قرآن به شدت از یأس و ناامیدی نهی میکند. در سوره زمر آیه 53 آمده است: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيرًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف کردهاید، از رحمت خدا ناامید نشوید؛ یقیناً خدا همه گناهان را میآمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است). این آیه نه تنها درباره گناهان، بلکه درباره هر نوع ناامیدی، از جمله ناامیدی از تواناییها و ارزش خودمان، کاربرد دارد. رحمت خداوند بیکران است و او همیشه راه بازگشت و ارزشمند شدن را برای بندگانش باز گذاشته است. در نهایت، ارتباط با خداوند و ذکر او، پادزهری قدرتمند برای احساس بیفایدگی است. قرآن در سوره رعد آیه 28 میفرماید: «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (آنان که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد. آگاه باشید! تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد). وقتی دل از یاد خدا غافل شود، فضای خالیای در آن ایجاد میشود که ممکن است با افکار منفی مانند بیارزشی پر شود. ذکر خداوند، چه از طریق نماز، دعا، تلاوت قرآن، تفکر در آفرینش، یا هر نوع یادآوری حضور الهی، به قلب آرامش میبخشد و انسان را به مرکز وجود و هدف اصلیاش متصل میکند. این اتصال، منبعی بیپایان از معنا و انگیزه است که احساس بیفایدگی را از بین میبرد. هرگاه احساس بیفایدگی به سراغمان آمد، باید به این آیات رجوع کنیم و یادآور شویم که ما آفریدههای ارزشمند خدا هستیم، با هدفی والا، و هر تلاش کوچکی از ما در پیشگاه او عظیم است. با توکل بر خدا، صبر و تلاش، میتوانیم بر این احساس غلبه کرده و زندگی پرمعنا و پرباری داشته باشیم.
و جن و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا بپرستند.
و به راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکبها] حمل کردیم و از چیزهای پاکیزه روزیشان دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریدگان خود برتری آشکار دادیم.
و بیگمان شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهشی در اموال و جانها و محصولات میآزماییم؛ و به شکیبایان مژده ده.
پس هر کس هموزن ذرهای کار خیر کند، آن را میبیند.
در گلستان سعدی آمده است که درویشی با آن که فقیر و نیازمند بود، هرگز از فقر خود شکوه نمیکرد و همواره شکرگزار بود. روزی پادشاهی او را دید و گفت: «ای درویش، تو با این حال چگونه دلشاد هستی؟» درویش پاسخ داد: «ای پادشاه، من بیفایده نیستم. هر صبح که از خواب بیدار میشوم، میدانم که دستی برای دعا دارم و قلبی برای ذکر خدا. اگرچه گنجی ندارم، اما گنجینهای از ایمان و قناعتی دارم که هیچ پادشاهی آن را ندارد. ارزش انسان به اعمال نیک و نیت پاک اوست، نه به داراییاش.» پادشاه از سخن او پند گرفت و دانست که آرامش حقیقی در درون و در احساس هدفمندی است، نه در زرق و برق دنیا.