چرا برخی مؤمنان بی‌احساس به نظر می‌رسند؟

ظاهر بی‌احساس برخی مؤمنان غالباً ناشی از آرامش درونی، توکل بر خدا، صبر در برابر مشکلات و عدم دلبستگی افراطی به دنیاست، نه فقدان احساسات. این نشان‌دهنده مدیریت عمیق عواطف و تمرکز بر ابدیت است.

پاسخ قرآن

چرا برخی مؤمنان بی‌احساس به نظر می‌رسند؟

پرسش دربارهٔ بی‌احساس به نظر رسیدن برخی مؤمنان، سوالی ظریف و نیازمند درک عمیق از آموزه‌های قرآنی و روانی انسان است. لازم به ذکر است که قرآن کریم هرگز انسان را به بی‌احساسی و خنثی بودن در برابر وقایع زندگی دعوت نمی‌کند، بلکه به مدیریت صحیح عواطف و جهت‌دهی آن‌ها به سمت رضایت الهی تأکید دارد. اگر برخی مؤمنان در ظاهر بی‌احساس به نظر می‌رسند، این معمولاً نشانه‌ای از فقدان عواطف نیست، بلکه بازتابی از حالت‌های درونی عمیق‌تر و فضایل اخلاقی است که قرآن بر آن‌ها تأکید فراوان دارد. این حالات شامل توکل، صبر، زهد، و تقوا هستند که در ادامه به تفصیل بررسی می‌شوند. اولین و شاید مهم‌ترین عاملی که می‌تواند به این برداشت منجر شود، مفهوم «توکل» یا توکل بر خداوند است. توکل به معنای اعتماد کامل و بی‌قید و شرط به تدبیر و قدرت خداوند در تمام امور زندگی است. وقتی مؤمنی به این مرتبه از توکل می‌رسد، دیگر نگرانی‌های دنیوی، ترس از آینده، یا غم از دست دادن‌ها نمی‌تواند او را به شدت پریشان کند. او می‌داند که همه چیز در دست خداست و هر چه پیش آید، خیر و صلاحی در آن نهفته است، حتی اگر در ظاهر ناگوار باشد. این آرامش درونی و عدم اضطراب شدید، ممکن است از دید ناظر بیرونی به عنوان بی‌احساسی تعبیر شود، در حالی که در واقعیت، اوج اطمینان قلبی و آرامش روح است. قرآن کریم در آیات متعددی به توکل اشاره دارد. برای مثال، در سوره آل عمران، آیه ۱۵۹ می‌فرماید: "...فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ" (پس هرگاه تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند توکل‌کنندگان را دوست دارد). این توکل، به مؤمن قدرتی می‌بخشد که در برابر ناملایمات، محکم و استوار بایستد و این استواری، گاهی به اشتباه بی‌تفاوتی برداشت می‌شود. عامل دوم، فضیلت «صبر» است. صبر در اسلام تنها به معنای تحمل منفعلانه مشکلات نیست، بلکه به معنای پایداری و استقامت فعالانه در برابر سختی‌ها، حفظ خویشتن‌داری در زمان مصیبت، و استمرار در بندگی خداست. مؤمن صبور، در هنگام بلا و گرفتاری، نه گله‌گذاری می‌کند و نه بی‌تابی. او به جای ابراز نارضایتی شدید، به یاد خدا می‌افتد و از او یاری می‌طلبد. این خویشتن‌داری و آرامش در برابر مصائب، که از قدرت ایمان و امید به پاداش الهی نشأت می‌گیرد، می‌تواند ظاهری بی‌احساس به فرد بدهد. در سوره بقره، آیه ۱۵۵ می‌خوانیم: "وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ" (و قطعاً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهشی در اموال و جان‌ها و محصولات می‌آزماییم؛ و به صابران بشارت ده.) این آیه نشان می‌دهد که آزمایش‌ها جزئی از مسیر ایمان هستند و صبر، ویژگی برجسته مؤمنان است. صابران واقعی، غم و اندوه خود را در درون مدیریت می‌کنند و با توکل بر خدا به دنبال راه حل هستند، نه اینکه آن را به صورت افراطی به نمایش بگذارند. عامل سوم، «زهد» یا عدم دلبستگی افراطی به دنیاست. زهد در اسلام به معنای کناره‌گیری کامل از دنیا و لذت‌های آن نیست، بلکه به معنای عدم گرویدن قلب به مادیات و دانستن این حقیقت است که دنیا گذرگاه است نه قرارگاه. مؤمنی که به درجه‌ای از زهد رسیده، نه با به دست آوردن مال و مقام دنیوی به شدت شاد می‌شود و نه با از دست دادن آن‌ها به شدت غمگین. زیرا او ارزش حقیقی را در چیزهای ابدی می‌داند و می‌فهمد که مال دنیا زودگذر است. این حالت، که در آیه ۲۳ سوره حدید به زیبایی بیان شده است: "لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ" (تا بر آنچه از دستتان رفته غمگین نشوید و به آنچه به شما داده شده شادمانی افراطی نکنید؛ و خداوند هیچ متکبر فخرفروش را دوست ندارد)، ممکن است به چشم دیگران بی‌علاقگی یا بی‌احساسی نسبت به نوسانات زندگی دنیا بیاید، در حالی که نشانه بصیرت و عمق نگاه به حقایق عالم است. عامل چهارم، «تقوا» یا خداترسی است. تقوا به معنای حفظ خویشتن از گناهان و همیشه در یاد خدا بودن است. مؤمن باتقوا، به دلیل احساس حضور دائمی خدا و آگاهی از حسابرسی روز قیامت، معمولاً جدی‌تر و متفکرتر است. او از هر سخن و عملی که او را از راه حق دور کند، پرهیز می‌کند و این حالت، ممکن است کمتر با شوخی‌های بی‌مورد یا خنده‌های افراطی همراه باشد. این جدیت و متانت، می‌تواند به اشتباه به عنوان عدم نشاط یا بی‌احساسی تلقی شود. در حالی که در قلب مؤمن متقی، عشق به خدا و شوق به ملاقات او جایگزین هر گونه لذت زودگذر شده است و این عشق، عمق و غنای خاصی به روح او می‌بخشد. همچنین، رسیدن به «آرامش درونی» که ناشی از ذکر و یاد خداست، نقش مهمی در این ظاهر دارد. قرآن می‌فرماید: "الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ" (آنها که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد؛ آگاه باشید که با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد) (سوره رعد، آیه ۲۸). این آرامش، مؤمن را از نوسانات شدید احساسی که معمولاً افراد فاقد تکیه‌گاه معنوی تجربه می‌کنند، مصون می‌دارد. او در فراز و نشیب‌های زندگی، یک ثبات عاطفی را حفظ می‌کند که از قدرت ایمانش نشأت می‌گیرد. در نهایت، باید تأکید کرد که مؤمنان هرگز بی‌احساس نیستند. آن‌ها عشق، محبت، شفقت، غم، و شادی را تجربه می‌کنند، اما این احساسات در چارچوب آموزه‌های الهی مدیریت می‌شوند. آن‌ها به دیگران محبت می‌کنند، از رنج دیگران متأثر می‌شوند، و از پیروزی حق شاد می‌گردند. اما این احساسات به جای آنکه عنان اختیار را از دستشان بگیرد، تحت کنترل عقل و ایمان قرار دارند. آنچه از دور به عنوان بی‌احساسی به نظر می‌رسد، در واقع نشانه‌ای از بلوغ معنوی، استحکام ایمان، توکل عمیق بر خالق، و آرامش قلبی است که از اتصال به منبع بی‌کران هستی نشأت می‌گیرد. این حالت نه تنها نقص نیست، بلکه اوج کمال انسانی و آرامش حقیقی است که هر انسانی در جستجوی آن است.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

گویند در زمان‌های قدیم، پادشاهی توانگر بود که با وجود عظمت ملک و کثرت لشکر، همواره دلش نگران و خاطرش پریشان بود. روزی از کنار خانقاهی گذشت و درویشی را دید که با جامه پاره و کاسه‌ای خالی، در اوج آرامش و بی‌خیالی نشسته بود. پادشاه با تعجب پرسید: «ای درویش، تو را چه شده که با این بضاعت اندک، این همه آسوده‌ای و من با این همه نعمت، لحظه‌ای آرام ندارم؟» درویش با لبخندی آرام پاسخ داد: «ای پادشاه، شما دل به دنیای فانی و آنچه از آن دارید بسته‌اید، از این رو همواره بیم از دست دادن دارید و شادی‌تان نیز ناپایدار است. اما من دلم را به خدا سپرده‌ام و می‌دانم روزی‌رسان اوست. نه از آنچه ندارم غمگینم و نه از آنچه دارم، بی‌اندازه شاد. زیرا می‌دانم همه چیز گذراست و تنها او باقی.» پادشاه از این سخن پند گرفت و دانست که آرامش حقیقی در دل بستن به آفریدگار است، نه دلایل ظاهری و مال دنیا. این درویش، اگرچه در ظاهر بی‌اعتنا به دنیا می‌نمود، اما قلبش سرشار از توکل و اطمینان بود، حالتی که شاید از دور بی‌احساسی تلقی شود، اما در حقیقت اوج احساس امنیت و آرامش بود.

سوالات مرتبط