عبادت تنها از ترس جهنم، گرچه یک انگیزه اولیه معتبر است، اما کاملترین شکل آن نیست. قرآن به توازن بین ترس از عذاب، امید به پاداش و بالاتر از همه، عشق و اخلاص به خداوند تأکید دارد. رشد معنوی در گرو گذر از ترس به سوی محبت خالصانه به آفریدگار است.
پاسخ به این سوال که چرا برخی افراد تنها از ترس جهنم عبادت میکنند، نیازمند درک عمیقی از ابعاد مختلف ایمان و انگیزههای انسانی در نگاه قرآن کریم است. قرآن به صراحت هم از عذاب الهی و جهنم هشدار میدهد و هم از پاداشهای بهشتی و رحمت بیکران خداوند سخن میگوید. این دو جنبه – ترس و امید – هر دو انگیزههای مشروع و مهمی برای حرکت انسان به سوی نیکی و دوری از بدی هستند، اما آنچه اهمیت دارد، تعادل و عمق این انگیزههاست. ترس از جهنم، به عنوان یک عامل بازدارنده قوی، در بسیاری از آیات قرآن مطرح شده است. خداوند متعال بارها انسانها را از عواقب گناهان و نافرمانیها برحذر میدارد تا از این طریق، آنان را به سوی پرهیزگاری سوق دهد. این ترس، نه تنها ترسی فلجکننده نیست، بلکه ترسی سازنده است که انسان را وادار به تفکر درباره اعمال خود و نتایج دنیوی و اخروی آنها میکند. به عنوان مثال، در سوره تحریم، آیه ۶ میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ...» (ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها هستند، حفظ کنید). این آیه به روشنی بیانگر نقش هشداردهنده جهنم است که انسان را به سوی مسئولیتپذیری و عمل صالح فرا میخواند. برای بسیاری از افراد، این ترس اولیه از عذاب، دروازهای برای ورود به مسیر بندگی و رعایت حدود الهی است. این ترس باعث میشود تا فرد از گناهان بزرگ دوری کند و به حداقلهای واجبات خود بپردازد. به ویژه در ابتدای مسیر ایمان، وقتی که معرفت انسان هنوز به عمق لازم نرسیده، ترس از پیامدهای ناگوار میتواند نقش بسیار موثری در شکلگیری عادات صحیح عبادی و اخلاقی ایفا کند. تصور سختیها و مشقتهای دوزخ، وضوح کاملی از عواقب تخطی از دستورات الهی را به انسان میدهد و او را در برابر وسوسهها و خواستههای نفسانی تقویت میکند. اما، قرآن کریم تنها بر ترس تکیه نمیکند. بلکه، در کنار هشدار از عذاب، همواره از رحمت واسعه الهی، مغفرت او، و پاداشهای بیکران بهشت سخن میگوید. این امید به رحمت و پاداش الهی، دومین بال پرواز انسان در مسیر بندگی است. در سوره زمر، آیه ۵۳ میخوانیم: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» (بگو: ای بندگان من که بر خود زیادهروی کردهاید، از رحمت خدا ناامید نشوید؛ یقیناً خدا همه گناهان را میآمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است). این آیه نشان میدهد که امید به مغفرت الهی تا چه حد میتواند انگیزهبخش باشد. عبادتی که صرفاً از ترس باشد، ممکن است در بلندمدت خستهکننده یا حتی منجر به یأس شود؛ اما عبادتی که با امید به فضل و کرم الهی همراه است، روحی تازه به جان میبخشد و مسیر بندگی را لذتبخشتر میکند. بنابراین، یک مومن واقعی، عبادتی متوازن دارد؛ هم از عذاب خدا بیمناک است و هم به رحمت او امیدوار. این توازن، او را از افراط و تفریط باز میدارد. اما والاترین مرتبه عبادت، ورای ترس از جهنم و امید به بهشت، عبادت از سر عشق و محبّت به خداوند متعال است. قرآن کریم، مؤمنان واقعی را کسانی معرفی میکند که شدیدترین محبّت را نسبت به خداوند دارند. در سوره بقره، آیه ۱۶۵ میفرماید: «...وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ...» (و کسانی که ایمان آوردهاند، شدیدترین محبّت را به خدا دارند). در این سطح از ایمان، انسان خدا را نه برای گریز از عقاب و نه صرفاً برای رسیدن به پاداش، بلکه به دلیل ذات الهیاش، صفات جمال و کمالش، و نعمات بیشماری که عطا فرموده است، دوست میدارد و عبادت میکند. این عبادت، عبادتی عاشقانه و از سر شکرگزاری است. فرد در این مرحله، به قدری غرق در معرفت و شناخت پروردگار میشود که حضور در محضر او و ادای بندگی، برایش به بالاترین لذت تبدیل میشود. او میفهمد که هر آنچه دارد از اوست و هر نفسی که میکشد، از لطف اوست. این دیدگاه باعث میشود که عبادت دیگر یک تکلیف صرف نباشد، بلکه به یک نیاز درونی و تجلی عشق تبدیل شود. این نوع عبادت، پایدارتر و عمیقتر است، چرا که از درون سرچشمه میگیرد و متکی بر عوامل بیرونی مانند ترس یا طمع نیست. هنگامی که قلب مملو از عشق الهی میشود، بندگی نه تنها خستهکننده نیست، بلکه به بزرگترین منبع آرامش و نشاط تبدیل میگردد. این فرد حتی اگر بهشت و جهنمی هم در کار نبود، باز هم به دلیل معرفت و عشق به آفریدگار، او را عبادت میکرد و به او نزدیک میشد. پس، پاسخ به این سوال که چرا برخی افراد فقط از ترس جهنم عبادت میکنند، میتواند چندین بعد داشته باشد: ۱. مرحله ابتدایی ایمان: برای بسیاری، ترس از عواقب گناه اولین جرقهای است که آنها را به سوی دینداری سوق میدهد. این یک نقطه شروع معتبر است. فرد در ابتدا ممکن است به دلیل عدم معرفت کافی یا ضعف اراده، نتواند به انگیزههای والاتری چون عشق دست یابد. ۲. تمرکز بر جنبههای بازدارنده دین: برخی ممکن است برداشت غالبشان از دین، قوانین و محدودیتهایی برای جلوگیری از خطا باشد. این دیدگاه، هرچند بخشی از حقیقت دین است، اما تمام آن نیست. دین مجموعهای از راهنماییها برای رشد و کمال انسانی است. ۳. ضعف در معرفت الهی: هر چه شناخت انسان نسبت به صفات خداوند (رحمانیت، رزاقیت، غفاریت و...) بیشتر شود، انگیزههای او برای عبادت نیز متنوعتر و عمیقتر میگردد. کسی که خدا را فقط به عنوان «مجازاتکننده» میشناسد، طبعا تنها از او میترسد. اما کسی که او را «رحمان، رحیم، غفور، ودود، شاکر» میشناسد، به او امیدوار و عاشق میشود. ۴. تأثیر تربیت و محیط: نحوه آموزش دین در خانواده یا جامعه نیز میتواند در شکلگیری این انگیزه نقش داشته باشد. اگر دینداری صرفاً با ترس از عذاب آموزش داده شود، فرد نیز بر همین جنبه تمرکز خواهد کرد. هدف قرآن از بیان جهنم و بهشت، ایجاد یک محرک قوی برای انسانهاست تا مسیر هدایت را بپیمایند و به کمال برسند. یک مؤمن بالغ، فراتر از ترس و امید، به «اخلاص» در عبادت میرسد. سوره بینه، آیه ۵ این اخلاص را به وضوح بیان میکند: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ...» (و به آنها فرمان داده نشده بود مگر اینکه خدا را بپرستند، در حالی که دین خود را برای او خالص گردانند...). عبادت خالصانه، یعنی عبادتی که نه برای ترس از دوزخ باشد و نه برای طمع به بهشت، بلکه تنها و تنها برای رضایت پروردگار و تقرب به ذات مقدس او باشد. این نوع عبادت، اوج بندگی است و از هرگونه شائبه و شرک پنهان مبراست. انسان در این مرحله، حتی اگر بهشت و جهنمی هم در کار نبود، باز هم از سر شکرگزاری و محبت به پروردگار، او را عبادت میکرد و به فرامینش عمل مینمود. زیرا درک میکند که خداوند شایسته مطلق پرستش است و کمال انسان در همین بندگی خالصانه است. بنابراین، اگرچه ترس از جهنم میتواند یک انگیزه اولیه و مهم برای عبادت باشد، اما این تنها بخش کوچکی از طیف وسیع انگیزههایی است که قرآن برای عبادت معرفی میکند. کمال ایمان و رشد معنوی در این است که انسان بتواند انگیزههای خود را از ترس و امید صرف فراتر برده و به مرحله عشق، اخلاص و شکرگزاری برسد. این مسیر، یک سفر معنوی است که در آن، معرفت انسان نسبت به خداوند عمیقتر میشود و عباداتش از یک تکلیف خشک به یک ارتباط زنده و سرشار از عشق و آرامش تبدیل میگردد. در نهایت، همه این انگیزهها باید در کنار هم قرار گیرند تا انسان به تعادل در بندگی برسد؛ بیم از عذاب، امید به پاداش، و در رأس همه، عشق و اخلاص به خالق هستی.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها هستند، حفظ کنید؛ فرشتگانی خشن و سختگیر بر آن گمارده شدهاند که هرگز از فرمان خدا سرپیچی نمیکنند و آنچه را دستور یابند، انجام میدهند.
و برخی از مردم کسانی هستند که به جای خدا، همتایانی برای او برمیگزینند و آنها را مانند خدا دوست میدارند؛ ولی کسانی که ایمان آوردهاند، شدیدترین محبّت را به خدا دارند. و اگر کسانی که ستم کردهاند، زمانی که عذاب را میبینند، دریابند که تمام قدرت از آن خداست و اینکه خدا سختکیفر است!
و به آنها فرمان داده نشده بود مگر اینکه خدا را بپرستند، در حالی که دین خود را برای او خالص گردانند، و به حق گرایان باشند، و نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند؛ و این است دین راستین و پایدار.
روزی درویشی در گوشه خانقاهی با زهد و ریاضت بیحد مشغول عبادت بود. مردم از تقوای او در شگفت بودند و او را از پارسایان میدانستند. شیخی فرزانه که به احوال او نظاره میکرد، روزی به او نزدیک شد و با مهربانی پرسید: "ای مرد نیکوکار، چه چیز قلب تو را به این همه عبادت پرشور وا داشته است؟" درویش با خشوع پاسخ داد: "از عذاب آتش دوزخ هراسانم و با اشکهای دعایم میکوشم شعلههای آن را خاموش کنم." شیخ لبخندی زد و گفت: "راستی که ترس، لگامی است که بسیاری را از لغزش باز میدارد. اما حال بلبلی را ببین که نه از ترس دام صیاد، که از عشق پاک به گل میسراید. عبادت راستین، ای دوست من، آنگاه شکوفا میشود که دل نه فقط از بیم خشم پروردگار، بلکه از شوق حضور او و شکر نعمتهای بیشمارش به او روی آورد. راه ترس به دوری میانجامد، اما راه عشق به وصل. بکوش تا به دومی برسی، که عبادتت شیرینتر از عسل و پایدارتر از کوهساران خواهد شد." از آن روز درویش در کلام شیخ تأمل کرد و به تدریج ترس او به عشق و شکرگزاری عمیق تبدیل شد و عبادتش منبع آرامش و شادی درونی گشت.