قرآن کریم مهربانی را نه ضعف، بلکه نشانه قدرت، کمال اخلاقی و ایمان حقیقی میداند. این صفت الهی نیازمند خویشتنداری و شجاعت درونی است و با دیدگاههای مادیگرایانه که قدرت را در تسلط ظاهری میبینند، در تضاد است.
پرسش اینکه چرا برخی افراد مهربانی را نشانه ضعف میدانند، به تحلیل عمیقتری از ماهیت مهربانی و درک انسان از قدرت و آسیبپذیری نیاز دارد. قرآن کریم به طور مستقیم به این برداشت خاص که مهربانی ضعف است، نمیپردازد؛ زیرا نگاه قرآن به مهربانی (إحسان و رحمت) کاملاً متفاوت و آن را جوهر قدرت حقیقی، فضیلت والای انسانی و صفتی الهی میداند. در واقع، قرآن هرگز مهربانی را با ضعف مترادف نمیشمارد، بلکه آن را یکی از بزرگترین مظاهر قوت روحی، کمال اخلاقی و نشانهای از ایمان راستین معرفی میکند. در جهانبینی قرآنی، مهربانی (إحسان و رحمت) نه تنها ضعف نیست، بلکه پایهی قدرت معنوی و اجتماعی است. خداوند متعال خود را با صفاتی چون «الرحمن الرحیم» (بخشندهی مهربان و مهربانترین) معرفی میکند، که نشان میدهد مهربانی ریشهای الهی دارد و از کمالات مطلق باری تعالی است. این حقیقت به تنهایی کافی است تا هرگونه تصور از ضعف بودن مهربانی را باطل کند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز که «رحمة للعالمین» (رحمت برای جهانیان) معرفی شدهاند، الگوی بینظیری از مهربانی و شفقت بودند. سیره و رفتار ایشان، حتی در مواجهه با دشمنان و بدخواهان، سرشار از مهربانی بود و این مهربانی بود که دلها را تسخیر میکرد و زمینهساز هدایت میشد، نه قدرت نظامی یا خشونت. قرآن کریم در آیات متعدد، مؤمنان را به مهربانی و نیکوکاری توصیه میکند. مهربانی به والدین، به خویشاوندان، به یتیمان، به مسکینان، به همسایگان، به ابنسبیل (در راهمانده) و حتی به بندگان تحت امر، همگی از مصادیق «إحسان» هستند که در آیات متعددی بر آنها تأکید شده است. مثلاً در سوره بقره، آیه 83، پس از دستور به پرستش خداوند، میفرماید: "وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا..." (و چون از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم که جز الله را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان احسان کنید و با مردم به نیکی سخن بگویید...). این آیه بهوضوح مهربانی و نیکوکاری را در کنار توحید قرار میدهد، که نشاندهنده اهمیت بیاندازه آن در نظام ارزشی اسلام است. برخی ممکن است مهربانی را نشانه ضعف بدانند، به این دلیل که آن را با آسیبپذیری یا عدم قاطعیت اشتباه میگیرند. در یک جامعهای که بر اساس رقابت، منفعت شخصی و قدرتطلبی تعریف شده باشد، صفاتی چون شفقت، گذشت و مهربانی ممکن است به عنوان ابزارهایی برای سوءاستفاده یا نشانههایی از سادگی و عدم توانایی در دفاع از خود تلقی شوند. این دیدگاه، ریشه در بینشهای مادیگرایانه و دنیوی دارد که قدرت را تنها در قالب سلطه، تسلط بر دیگران و عدم نمایش احساسات میبیند. اما قرآن، قدرت حقیقی را در خویشتنداری، صبر، ایستادگی در برابر ظلم با حکمت و نیز توانایی بر گذشت و بخشش میداند. فرد مهربان، کسی نیست که بیدفاع و سادهلوح باشد، بلکه کسی است که با وجود قدرت و توانایی، راه شفقت و مدارا را انتخاب میکند. این انتخاب، خود نشانهی بلوغ و پختگی روحی است. یکی از جنبههای مهم مهربانی در قرآن، «عفو» و «صفح» است؛ یعنی گذشت کردن و نادیده گرفتن خطای دیگران. این صفت در نظر برخی ممکن است ضعف تلقی شود، در حالی که از دیدگاه قرآن، اوج قدرت و بزرگواری روح است. خداوند در سوره آل عمران، آیه 134 میفرماید: "...وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ" (و آنان که خشم خود را فرو میخورند و از خطاهای مردم درمیگذرند؛ و خداوند نیکوکاران را دوست دارد). فرو خوردن خشم و گذشت از مردم، اعمالی نیستند که از ضعف سرچشمه گیرند؛ بلکه نیاز به تسلط بر نفس، شجاعت درونی و قدرت روحی بینظیری دارند. کسی که میتواند خشم خود را کنترل کند و ببخشد، به مراتب قویتر از کسی است که در برابر هیجانات خود تسلیم میشود و به هر طریق ممکن به دنبال انتقام یا تسلط است. علاوه بر این، قرآن کریم صراحتاً به صفاتی که خلاف مهربانی هستند - مانند تکبر، قساوت قلب، خشونت و خودخواهی - به عنوان رذایل اخلاقی نگاه میکند که ریشه در ضعف ایمان و جهالت دارند. کسی که تکبر میورزد و با خشونت رفتار میکند، در واقع از ضعف درونی و عدم امنیت رنج میبرد و سعی میکند با نمایش قدرت ظاهری، این ضعف را بپوشاند. در مقابل، فرد مهربان و متواضع، امنیت خاطر و قدرت درونی خود را از ایمان به خدا و عمل به دستورات او کسب میکند و نیازی به نمایشهای کاذب قدرت ندارد. در سوره فتح، آیه 29، خداوند مؤمنان را با این توصیف معرفی میکند: "...أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ..." (بر کافران سرسخت [و استوار]اند و در میان خود مهربان [و دلسوز]). این آیه نشان میدهد که قدرت و صلابت (شدت) در جای خود و مهربانی (رحمت) در جای خود، هر دو از ویژگیهای مؤمن راستین هستند. مؤمن در برابر باطل و ستم، ایستاده و قاطع است، اما در برابر برادران دینی خود و در زندگی روزمره، سرشار از مهربانی و شفقت است. این جمع شدن دو صفت به ظاهر متضاد، نشاندهنده تعادل و کمال در شخصیت قرآنی است. مهربانی به معنای تسلیم در برابر ظلم و باطل نیست، بلکه به معنای رفتار انسانی، عادلانه و دلسوزانه است که همراه با حکمت و بینش است. در ادامه، تأکید بر این نکته ضروری است که مهربانی واقعی در قرآن، با جهل و سادگی تفاوت اساسی دارد. فرد مهربان قرآنی، کسی نیست که بیتدبیر عمل کند یا فریب بخورد. بلکه او با حکمت، بینش و آگاهی تصمیم میگیرد. مهربانیِ او، نتیجهی شناخت عمیق از خداوند، خود و جهان است. او میداند که با مهربانی، دلها را میتوان فتح کرد و مسیرهای صلح و همزیستی را هموار ساخت، که این خود نیازمند قدرت درک و بصیرت بالاست. سوره فرقان، آیه 63 در توصیف بندگان رحمان (عباد الرحمن) میفرماید: "وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا" (و بندگان رحمان، کسانی هستند که روی زمین با فروتنی راه میروند و هنگامی که نادانان آنان را مخاطب قرار میدهند، [در پاسخ] میگویند: «سلام»). این آیه، تصویری از قدرت درونی و آرامش را نشان میدهد که با مهربانی و عدم نزاع با جاهلان همراه است. گفتن "سلام" در مواجهه با تندی جاهلان، نشانه ضعف نیست، بلکه نشانهای از قدرت کنترل نفس، دوری از بیهودگی و بزرگواری روح است. همچنین، مهربانی به معنای رها کردن مسئولیت و عدم مواجهه با ظلم نیست. قرآن مؤمنان را به ایستادگی در برابر ظلم و فساد دعوت میکند، اما این ایستادگی نیز باید با حکمت، عدالت و در چارچوب اخلاق الهی باشد. مهربانی واقعی، مانع از امر به معروف و نهی از منکر نمیشود، بلکه آن را با شیوهای مؤثرتر و با نفوذ بیشتری انجام میدهد. هدف از امر و نهی، هدایت و اصلاح است و این هدف با خشونت و قساوت کمتر به دست میآید تا با مهربانی و دلسوزی. امام علی (ع) نیز فرمودهاند: "الْإِحْسَانُ يُقَطِّعُ الْعَدَاوَةَ" (نیکوکاری دشمنی را قطع میکند). این خود نشان از قدرت مهربانی در تغییر روابط و ایجاد صلح دارد، قدرتی که در نزاع و درگیری کمتر یافت میشود. در نهایت، میتوان گفت که دیدگاهی که مهربانی را ضعف میشمارد، غالباً از ناتوانی در درک قدرتهای غیرفیزیکی و غیرمادی نشأت میگیرد. این افراد تنها قدرت را در تسلط بر منابع، اجبار دیگران، یا تواناییهای فیزیکی میبینند. اما قرآن به ما میآموزد که قدرت حقیقی، در ارتباط با خالق، تسلط بر نفس، عدالت، بردباری، بخشندگی و مهربانی است. این نوع قدرت، نه تنها پایدارتر است، بلکه به سعادت فردی و جمعی نیز منجر میشود. بنابراین، مهربانی از دیدگاه قرآن نه تنها ضعف نیست، بلکه قویترین سلاح در مسیر هدایت و کمال است، سلاحی که دلها را فتح میکند و جامعه را به سوی خیر و نیکی سوق میدهد. این فهم عمیق از مهربانی، باعث میشود که مؤمنان، مهربانی را نه یک انتخاب فرعی، بلکه یک اصل محوری در زندگی فردی و اجتماعی خود قرار دهند و آن را نشانهای از ایمان و قوت قلب خود بدانند.
و [به یاد آورید] هنگامی را که از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم که جز الله را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و با مردم به نیکویی سخن بگویید، و نماز را برپا دارید و زکات را بدهید؛ سپس جز عده کمی از شما، همه روی گرداندید و شما اعراضکنندگان هستید.
همانان که در توانگری و تنگدستی انفاق میکنند، و خشم خود را فرو میبرند، و از [خطاهای] مردم درمیگذرند؛ و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
محمد [ص] فرستاده خداست؛ و کسانی که با اویند، بر کافران سختگیر [و استوار] و با یکدیگر مهربان [و دلسوز]اند. آنان را در حال رکوع و سجود میبینی، فضل و خشنودی خدا را میجویند. نشانه آنان در چهرهشان از اثر سجده است. این توصیف آنان در تورات است، و توصیفشان در انجیل مانند زراعتی است که جوانه خود را بیرون آورد، سپس آن را تقویت کرد و محکم شد و بر ساقههای خود ایستاد و کشاورزان را به شگفتی وامیدارد تا کافران را به خشم آورد. خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است.
آوردهاند که در روزگاران قدیم، پادشاهی قدرتمند حکمرانی میکرد که لشکر و سپاهی بیشمار داشت. یک بار، شورشی در گوشهای از مملکتش برپا شد و بسیاری از بزرگان به پادشاه اصرار کردند که با نهایت قساوت به سرکوب شورشیان بپردازد تا دیگر کسی جرئت سرپیچی نکند. پادشاه که مردی حکیم بود، لبخندی زد و گفت: "قدرت واقعی نه در شمشیر تیز است، که تنها خون میریزد؛ بلکه در دل نرم است که دلها را تسخیر میکند." پس فرستادگانی با پیام عفو و بخشش، و نه تهدید و وعید، به سوی شورشیان فرستاد. پادشاه وعده داد که اگر بازگردند و توبه کنند، نه تنها مجازات نخواهند شد، بلکه نیازهایشان نیز برآورده خواهد شد. شورشیان که انتظار حمله و قتلعام داشتند، از این مهربانی پادشاه به شگفت آمدند. یکی از بزرگان شورشی گفت: "شمشیر او میتوانست ما را نابود کند، اما مهربانیاش ما را شرمنده ساخت و دلهایمان را اسیر کرد. قدرتی بالاتر از بخشش نیست." پس همگی تسلیم شدند، نه از ترس شمشیر، بلکه از محبت پادشاه. بدینسان، پادشاه با مهربانی خود، دشمنان را به دوست و مخالفان را به حامی تبدیل کرد و نشان داد که گاه مهربانی و بخشش، از هزاران لشکر قویتر است و پایههای حکومتش را استوارتر ساخت. این همان قدرت حقیقی است که در عمق دلها ریشه میدواند، نه بر پهنای زمین.