احساس بیهدفی ناشی از دور شدن از مسیر صحیح زندگی و عدم ارتباط کافی با خداست.
احساس بیهدفی در زندگی یکی از مشکلات شایعی است که بسیاری از افراد با آن دست و پنجه نرم میکنند. این احساس به طور معمول ناشی از فقدان معنای عمیق و قوی در زندگی روزمره ماست. در دنیای امروز، با وجود پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی، بسیاری از افراد احساس میکنند که درگیر روزمرگی شدهاند و بیهدف در حال حرکت به سوی آیندهای نامشخص هستند. این احساس بیهدفی میتواند منجر به افسردگی، اضطراب و عدم رضایت از زندگی شود. برای درک بهتر این موضوع، لازم است به دنبال علل و ریشههای آن بگردیم و راهکارهایی برای غلبه بر این احساس پیدا کنیم. از جمله عوامل مؤثر در بروز احساس بیهدفی، عدم شناخت از هدف زندگی شخصی یا هدف کلی زندگی انسانهاست. در قرآن کریم، هدف زندگی انسانها در ارتباط نزدیک با خداوند و انجام فعالیتهای نیکو مشخص شده است. در سوره الذاریات آیه 56، خداوند میفرماید: 'و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون'، یعنی 'من جن و انس را نیافریدم مگر برای عبادت'. این آیه به وضوح نشان میدهد که هدف از آفرینش انسانها عبادت و بندگی خداست. بنابراین، افرادی که احساس بیهدفی میکنند، شاید از مسیر واقعی خود دور شدهاند یا به طور ناقص یا نادرست به اهداف مد نظر خود پرداختهاند. بسیاری از افراد وقتی به مسائل زندگی خود مینگرند، ممکن است خود را در یک چرخه بیپایان از کار و فعالیتها بدانند که فاقد معنا و هدف است. این چرخه میتواند ناشی از فشارهای اجتماعی، انتظارات و معیارهایی باشد که جامعه از ما دارد. اما اگر ما بتوانیم در زندگی خود به دنبال معنای عمیقتری باشیم و ارتباط بیشتری با خداوند برقرار کنیم، میتوانیم از این چرخهها خارج شویم و به سمت یک زندگی هدفمند و پربار حرکت کنیم. یکی از راههای شناسایی و یافتن هدف در زندگی، توجه به ارزشهای دینی و اخلاقی است. در سوره البقره آیه 177، آمده است که صدقه دادن، ایمان به خدا و روز قیامت و حسن رفتار با دیگران از جمله اعمالی هستند که انسان را به هدف خود نزدیکتر میکنند. با توجه به این آیه، میتوان نتیجه گرفت که عمل به اصول اخلاقی و دینی میتواند احساس معناداری را در زندگی ما ایجاد کند. بنابراین، افرادی که اهداف خود را بر اساس آموزههای دینی و اخلاقی قرار دهند، کمتر احساس بیهدفی خواهند کرد. یکی دیگر از راهکارهایی که میتواند به ما کمک کند تا بر احساس بیهدفی غلبه کنیم، تمرکز بر روی فعالیتهای انسانی و اجتماعی است. ایجاد ارتباطات مثبت با دیگران، همکاری و کمک به نیازمندان و فعالیتهای اجتماعی نهتنها به ما احساس مفید بودن میدهد، بلکه میتواند به ما کمک کند تا جایگاهی در جامعه پیدا کنیم و از انزوا و بیهدفی فاصله بگیریم. در واقع، ارتباط با دیگران و کمک به آنها میتواند به ما یادآوری کند که زندگی ما چقدر با اهمیت و با معناست. همچنین، توجه به خود و شناخت نقاط قوت و ضعفمان میتواند به ما کمک کند تا راههای جدیدی برای رشد و پیشرفت در زندگی پیدا کنیم. وقتی که به خودمان توجه میکنیم و تواناییهای خود را شناسایی میکنیم، میتوانیم اهدافی واقعی و عملی را برای خود تعیین کنیم. همچنین، برآورده کردن این اهداف به ما احساس رضایت و معنا میدهد. در نهایت، باید توجه داشت که احساس وفاداری به اصول و ارزشهای توحیدی و عمل به آنها میتواند زندگی انسان را پربار و معنادار کند. با شناخت و پذیرش هدف اصلی از زندگی و تلاش برای تحقق آن، میتوانیم بر احساس بیهدفی غلبه کنیم و زندگیمان را به سمت بهبود هدایت کنیم. در این مسیر، ارتباط با خداوند، انجام اعمال نیکو و تقویت روحیه اجتماعی و انسانی میتواند به ما در داشتن یک زندگی معنادار کمک کند. با این وجود، همیشه باید به یاد داشته باشیم که زندگی همواره با چالشها و مشکلاتی همراه است و ممکن است احساس بیهدفی به صورت موقتی به ما غلبه کند، اما با ایمان و تلاش میتوانیم از این چالشها عبور کنیم و زندگیای پر از معنا و هدف داشته باشیم.
و من جن و انس را نیافریدم مگر برای عبادت.
نیست نیکی که روی شما به سوی مشرق و مغرب باشد؛ بلکه نیکی آن کسی است که به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب و پیامبران ایمان آورده و مال خود را به رغم علاقهاش به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان بدهد و زکات را بپردازد و به وعده خود وفادار باشد و در سختیها و مشکلات صبر کند. اینانند که راستگویند و اینانند متقین.
روزی مردی به نام حسن دچار احساس بیهدفی شده بود. او در جستجوی معنای زندگی به کتابهای دینی روی آورد و با مطالعه قرآن فهمید که هدفش بندگی خداوند است. با شروع به انجام اعمال نیک و کمک به دیگران، احساس رضایت و آرامش بیشتری در زندگی خود یافت. به تدریج فهمید که زندگیاش پر از معناست و این احساس را به دیگران نیز انتقال داد.