حتی قلبی پاک ممکن است به دلیل غفلت از یاد خدا، دلبستگی بیش از حد به دنیا، و وسوسههای شیطان از پروردگار دور شود. این فاصله نتیجه سوءنیت نیست، بلکه نیازمند بیداری و بازگشت آگاهانه به سوی خداوند است.
پرسش شما بسیار عمیق و پرمغز است و به یکی از ظرائف و پیچیدگیهای روح انسانی و رابطه آن با خالق هستی اشاره دارد. در نگاه اول، ممکن است به نظر برسد که دلی پاک، خودبهخود باید به سمت پروردگار متمایل باشد و هرگز از او دور نشود. اما واقعیتهای زندگی و آموزههای قرآن کریم نشان میدهد که عوامل متعددی میتوانند این فاصله را ایجاد کنند، حتی اگر قلب در اصل، نیتی جز خیر و پاکی نداشته باشد. این فاصله غالباً نتیجه سوءنیت نیست، بلکه بیشتر از غفلت، اولویتبندیهای نادرست، یا تأثیرات پنهان محیط و نفس سرچشمه میگیرد. یکی از اصلیترین دلایل این دوری، «غفلت» است. غفلت به معنای فراموشی، بیخبری، و ناآگاهی از امری مهم است. قرآن کریم بارها انسانها را از غفلت برحذر داشته است. دل پاک ممکن است سرچشمهای از ایمان و خیرخواهی باشد، اما اگر این دل مورد مراقبت و یادآوری دائمی قرار نگیرد، همچون آینهای که غبار بر آن مینشیند، کمکم زنگار غفلت بر آن مینشیند. غفلت میتواند ناشی از سرگرم شدن بیش از حد به امور دنیوی، لذتجوییهای زودگذر، یا حتی روزمرگیهای زندگی باشد که انسان را از تأمل در آیات الهی و یاد خداوند بازمیدارد. کسی که دل پاکی دارد، شاید به گناهان بزرگ آلوده نشود، اما در اثر غفلت، ممکن است از عبادات کوچک، ذکر، دعا، و تفکر در آفرینش غافل شود. این غفلت تدریجی، مانند دور شدن قطره آبی از اقیانوس است؛ به ظاهر چیز بزرگی نیست، اما مسیر را رفتهرفته تغییر میدهد تا جایی که فاصله زیاد میشود. قرآن میفرماید: «وَلَقَد ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ ۖ لَهُم قُلُوبٌ لَّا یَفقَهُونَ بِهَا وَلَهُم أَعیُنٌ لَّا یُبصِرُونَ بِهَا وَلَهُم آذَانٌ لَّا یَسمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِکَ کَالأَنعَامِ بَل هُم أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الغَافِلُونَ» (اعراف، ۱۷۹). این آیه به وضوح بیان میکند که غافلان کسانی هستند که با وجود داشتن ابزار درک (قلب، چشم، گوش)، از آنها برای رسیدن به حقیقت و درک آیات الهی استفاده نمیکنند، و این غفلت آنها را از راه راست دور میکند، حتی اگر نیت اولیه آنها بد نباشد. دلیل دیگر، «حب الدنیا» یا دنیاپرستی است. این به معنای دوست داشتن دنیا نیست، چرا که دوست داشتن مال و فرزند و زندگی زیبا طبیعی است. بلکه به معنای آن است که دنیا و متعلقات آن، تمام هم و غم انسان شود و هدف نهایی او قرار گیرد، به گونهای که حب دنیا بر حب خداوند و آخرت پیشی بگیرد. فردی با دل پاک ممکن است در ابتدا با نیت خیر به دنبال کسب ثروت یا موقعیت اجتماعی باشد تا شاید از آن در راه خیر استفاده کند، اما رفتهرفته، جاذبههای دنیا او را به خود مشغول میکند و او را از هدف اصلی و معنویاش دور میسازد. قرآن کریم این خطر را گوشزد میکند: «إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالحَیَاةِ الدُّنیا وَاطمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُم عَن آیَاتِنَا غَافِلُونَ (۷) أُولَٰئِکَ مَأوَاهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکسِبُونَ (۸)» (یونس، ۷-۸). این آیات نشان میدهند کسانی که به زندگی دنیا راضی میشوند و به آن اطمینان پیدا میکنند و از آیات الهی غافل میگردند، سرانجامشان دوری از پروردگار است. حتی امور مباح و لذایذ حلال، اگر به قدری بر انسان مسلط شوند که او را از یاد خدا و هدف اصلی خلقت بازدارند، میتوانند حجاب شوند و فاصله بیندازند. یک دل پاک ممکن است در آغاز، لذت حلال را به نیت شکرگزاری از نعمات الهی تجربه کند، اما اگر این لذت خود به یک هدف تبدیل شود، میتواند از مسیر اصلی منحرفش کند. همچنین، تأثیرات «شیطان» و وسوسههای او را نباید نادیده گرفت. شیطان نه تنها به افراد بدکار، بلکه به افراد با نیت خوب و حتی عابدان نیز نزدیک میشود و با روشهای بسیار ظریف و نامحسوس، آنها را از مسیر منحرف میکند. او گناهان کوچک را زینت میدهد، انجام عبادات را دشوار جلوه میدهد، و انسان را به تسویف (به تأخیر انداختن کارها) وادار میکند. برای مثال، ممکن است به فردی با دل پاک وسوسه کند که «تو هنوز جوان هستی و وقت برای توبه زیاد است» یا «صبر کن تا شرایط بهتر شود و سپس به طور کامل به سمت خدا بروی». این وسوسهها، هرچند به ظاهر بیضرر باشند، اما به مرور زمان باعث میشوند که اتصال قلبی ضعیف شود و فرد احساس دوری کند. شیطان کاری میکند که فرد احساس کفایت کند و نیاز به تلاش بیشتر برای تقرب به خدا را نبیند، در حالی که مسیر قرب الهی، پیوسته نیازمند تلاش و مراقبت است. قرآن کریم شیطان را دشمن آشکار انسان معرفی میکند و میفرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا ۚ إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ» (فاطر، ۶). شیطان دائم در کمین است تا انسان را حتی از راه خیر، به انحراف بکشاند. یکی دیگر از دلایل، کمبود «تفکر و تدبر» است. دل پاک ظرفی آماده برای دریافت نور الهی است، اما اگر این ظرف پر از خوراک معنوی نشود و مورد کاوش و تدبر قرار نگیرد، نمیتواند مسیر خود را به درستی پیدا کند. بسیاری از افراد ممکن است فطرت پاکی داشته باشند و از نظر اخلاقی انسانهای خوبی باشند، اما عدم مطالعه، تفکر در آیات قرآن، تأمل در نشانههای خدا در هستی، و ارتباط عمیق با تعالیم دین، باعث میشود که این پاکی قلبی به عمل و ارتباط قوی با خدا تبدیل نشود. تنها نیت پاک کافی نیست؛ این نیت باید با عمل و تلاش برای شناخت بیشتر خداوند و اطاعت از او همراه باشد. انسان برای اینکه در مسیر بماند، نیاز به راهنما دارد و قرآن و سنت پیامبر، بهترین راهنمایان هستند. اگر فردی با دل پاک، از این هدایتها غافل شود، ممکن است راه را گم کند. در نهایت، این دوری از خدا برای دلی که پاک است، معمولاً نه از روی عناد و دشمنی، بلکه از روی بیتوجهی، مشغلههای زندگی، و غفلت از اولویتهای اصلی است. راه بازگشت همیشه باز است و خداوند مهربانتر از آن است که بندهای را که نیت خیر دارد، از رحمت خود محروم کند. کافی است که فرد به خود آید، از غفلت بیدار شود، اولویتهایش را اصلاح کند، و با جدیت و خلوص نیت به سوی پروردگار بازگردد. یاد خدا، دوری از وسوسههای شیطانی، و تفکر در آیات الهی، راههایی هستند که دل پاک را دوباره به سرچشمه نور و هدایت متصل میکنند و این فاصله را از بین میبرند.
و به تحقیق بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدهایم؛ آنها دلهایی دارند که با آن نمیفهمند، و چشمانی دارند که با آن نمیبینند، و گوشهایی دارند که با آن نمیشنوند. آنان مانند چهارپایانند، بلکه گمراهترند؛ آنان همان غافلانند.
همانا کسانی که به دیدار ما امید ندارند و به زندگی دنیا خشنود شده و به آن آرام گرفتهاند و کسانی که از آیات ما غافلند،
آنان جایگاهشان آتش است به سبب آنچه انجام میدادند.
بیتردید شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بگیرید؛ او فقط پیروان خود را دعوت میکند تا از اهل آتش سوزان باشند.
گویند درویشی با صفای باطن و قلبی روشن، در کنج خلوتی، دل به یاد حق داده بود. روزی گذرش بر سرای تاجری افتاد که صاحب مال و جاه فراوان بود، اما دلی مهربان و دستی گشاده داشت. تاجر، درویش را به اکرام پذیرفت و چندی او را مهمان خود ساخت. درویش دید که تاجر هرچند اهل خیر است و دلش کینه ندارد، اما از صبح تا شام، غرق در محاسبات تجارت و دیدار با بازرگانان و رسیدگی به امور دنیایی خویش است. ذکر و دعایش تنها به نوک زبان محدود شده و کمتر فرصت مییابد که به تفکر در آیات الهی بپردازد. درویش با خود گفت: «ای بسا دلی که در اصل پاک و نیکسیرت است، اما غفلت و دلبستگی به زرق و برق دنیا، او را از نجوای با محبوب اصلی بازمیدارد. نه از روی انکار، که از سر بیخبری و مشغولیت.» درویش عزم سفر کرد تا آن تاجر از کَرَم او در غفلت نیفتد و با لبخندی مهربان گفت: «مال دنیا همچون آبی شور است؛ هرچه بیشتر نوشی، تشنهتر شوی. امید که دلت از این تشنگیهای ظاهری رها گردد و به چشمه گوارای یاد حق رسد.» تاجر که خود نیز در اعماق دلش احساس دوری میکرد، از سخن درویش متأثر شد و از آن پس، سعی کرد در میان مشغلهها، دقایقی را به یاد دوست بپردازد و کمکم طعم نزدیکی را دوباره چشید.