انسان گاهی به دلیل غلبه هوای نفس، وسوسههای شیطانی، وابستگی به دنیا، غفلت و ضعف ایمان، با وجود آگاهی از دستورات الهی، از عمل به آنها کوتاهی میکند. راهحل این چالش در تقویت یاد خدا، صبر، توبه و پایداری در مسیر الهی است.
سوالی که مطرح فرمودید، از جمله عمیقترین و بنیادیترین پرسشهایی است که بسیاری از انسانها در مسیر معنوی خود با آن مواجه میشوند. این یک تجربه رایج انسانی است که با وجود آگاهی از دستورات الهی و آنچه خداوند از ما میخواهد، گاهی اوقات در عمل به آنها کوتاهی میکنیم یا حتی در جهتی مخالف حرکت میکنیم. قرآن کریم با دقت و بصیرت بینظیری به ابعاد مختلف این پدیده پرداخته است و ریشههای این شکاف میان علم و عمل را روشن میسازد. فهم این دلایل میتواند چراغ راهی باشد برای غلبه بر این چالش و همسو کردن زندگیمان با آنچه پروردگار عالم از ما انتظار دارد. یکی از اصلیترین دلایل این عدم تطابق، طبیعت وجودی انسان است که در قرآن به آن اشاره شده است. انسان موجودی است که در کنار روح متعالی و الهی خود، دارای نفس اماره و غرایز زمینی نیز هست. این نفس، میل به راحتطلبی، پیروی از شهوات، و گرایش به لذتهای زودگذر دنیا را دارد. خداوند متعال در آیات متعددی به این جنبه از وجود انسان اشاره میکند، مانند آیه ۳۰ سوره یوسف که میفرماید: «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي ۚ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (و من نفس خود را تبرئه نمیکنم؛ زیرا نفس همواره به بدی امر میکند، مگر آنکه پروردگارم رحم کند؛ بیگمان پروردگار من بسیار آمرزنده و مهربان است). این کشمکش درونی میان عقل و نفس، از مهمترین موانع عمل به دانایی است. بسیاری از اوقات، با وجود علم به درستی یک حکم الهی، تسلیم هوای نفس شده و راه آسانتر یا لذتبخشتر (در ظاهر) را برمیگزینیم. عامل دیگری که قرآن بر آن تأکید دارد، وسوسهها و فریبهای شیطان است. شیطان، دشمن آشکار انسان معرفی شده که سوگند خورده تا انسانها را از راه راست منحرف کند. او با زینت دادن گناهان، ایجاد شک و تردید در دلها، و وسوسه به تعویق انداختن توبه و عمل صالح، انسان را از اجرای فرمان الهی بازمیدارد. در آیه ۱۲۰ سوره نساء آمده است: «يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا» (شیطان به آنان وعده میدهد و آنان را به آرزوهای دور و دراز سرگرم میکند، و شیطان جز فریب به آنان وعده نمیدهد). این وسوسهها میتوانند آنچنان قدرتمند باشند که حتی پس از دانستن حق، انسان را به سوی باطل بکشانند یا او را از انجام وظایفش منصرف سازند. عشق به دنیا و وابستگی به مظاهر فانی آن نیز از موانع بزرگی است که قرآن به آن اشاره دارد. انسان به طور طبیعی به مال، فرزند، مقام و لذتهای مادی علاقه دارد. اگر این علاقه از حد اعتدال بگذرد و به بتپرستی از دنیا تبدیل شود، میتواند انسان را از هدف اصلی آفرینش و فرمانبرداری از خدا غافل کند. آیه ۲۴ سوره توبه به صراحت بیان میکند که اگر محبت به پدران و فرزندان و همسران و اموال و تجارت و مسکن نزد شما از خدا و رسول و جهاد در راه او محبوبتر باشد، باید منتظر عواقب آن باشید. این آیه نشان میدهد که گاهی اولویتهای کاذب دنیوی، مانع از عمل به احکام الهی میشود؛ مثلاً، به دلیل ترس از دست دادن شغل، رشوه میگیریم یا برای افزایش ثروت، حقوق دیگران را ضایع میکنیم، در حالی که میدانیم این اعمال در آموزههای الهی مذموم است. غفلت و فراموشی از دیگر دلایل مهمی است که در قرآن به آن پرداخته شده است. زندگی روزمره با تمام مشغلهها و جذابیتهایش، گاهی انسان را چنان در خود غرق میکند که از یاد خدا، روز قیامت، و هدف اصلی زندگیاش غافل میشود. این غفلت، باعث میشود که انسان آنچه را میداند، به بوته فراموشی سپرده و اهمیتی برای عمل به آن قائل نشود. آیه ۱۷۹ سوره اعراف به کسانی اشاره میکند که دلهایی دارند که با آن نمیفهمند، و چشمهایی دارند که با آن نمیبینند، و گوشهایی دارند که با آن نمیشنوند؛ و در نهایت آنها را «غافلون» (غافلان) مینامد. این غفلت، حالتی است که در آن، فرد نسبت به حقایق مسلمی که میداند، بیتفاوت میشود و عمل به آنها را به تأخیر میاندازد یا کاملاً رها میکند. ضعف ایمان و عدم یقین قلبی نیز میتواند دلیلی برای عدم عمل باشد. گاهی علم ما به احکام الهی، صرفاً یک علم ذهنی و نظری است و هنوز به مرتبه ایمان و یقین قلبی نرسیده است که تمام وجود انسان را به حرکت وادار کند. ایمان واقعی، آن است که نه تنها عقل، بلکه قلب و اراده انسان را نیز تسخیر کند و او را به عمل وا دارد. اگر این ایمان ضعیف باشد، در مواجهه با وسوسهها یا سختیهای عمل، دچار تردید شده و از مسیر خارج میشویم. به همین دلیل، قرآن مؤمنان را به افزایش ایمان و توکل بر خدا توصیه میکند. چاره کار چیست؟ قرآن کریم راهکارهای متعددی برای غلبه بر این چالشها ارائه میدهد. یکی از مهمترین آنها، ذکر و یاد دائمی خداست. یاد خدا قلبها را آرام میکند و انسان را از غفلت میرهاند. آیه ۲۸ سوره رعد میفرماید: «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (آنان که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد؛ آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد). همچنین، پایداری در نماز و صبر، استعانت از خداوند، توبه و استغفار مداوم، و همنشینی با صالحان از دیگر راهکارهای قرآنی برای تقویت اراده و عمل به دانایی است. در نهایت، باید به یاد داشت که این مبارزهای درونی است و هر قدم کوچک در راه عمل به دستورات الهی، گامی بزرگ به سوی کمال و سعادت ابدی است.
و من نفس خود را تبرئه نمیکنم؛ زیرا نفس همواره به بدی امر میکند، مگر آنکه پروردگارم رحم کند؛ بیگمان پروردگار من بسیار آمرزنده و مهربان است.
و به یقین، بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم؛ دلهایی دارند که با آن نمیفهمند، و چشمهایی دارند که با آن نمیبینند، و گوشهایی دارند که با آن نمیشنوند؛ آنان مانند چهارپایانند، بلکه گمراهترند؛ آنان همان غافلانند.
بگو: اگر پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشاوندانتان و اموالی که به دست آوردهاید و تجارتی که از کساد آن میترسید و مسکنهایی که بدان دلخوشید، نزد شما از خدا و رسولش و جهاد در راه او محبوبتر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمان خود را بیاورد؛ و خدا مردم فاسق را هدایت نمیکند.
آنان که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد؛ آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد.
آوردهاند که مردی حکیم، شاگردی داشت که بسیار هوشمند بود و در علوم دینی مهارت فراوان داشت، اما در عمل، همواره تنبلی و امروز و فردا کردن بر او چیره میشد. حکیم روزی به او گفت: «ای فرزند، دانش بیعمل چون درخت بیثمر است؛ اگر طبیبی باشی و از داروی شفا بخش بدانی، اما آن را به خود ندهی، چه سودی دارد؟» شاگرد، سخن حکیم را میدانست و به زیبایی بر زبان میآورد، اما هر بار که عزم عمل میکرد، وسوسههای نفس یا مشغولیتهای دنیا او را باز میداشت. روزی ناگهان بیمار شد و در بستر افتاد. در آن لحظات سخت، با حسرت به گذشته نگریست و دید که چقدر فرصتها را با «فردا انجام میدهم» از دست داده است. آهی کشید و با خود گفت: «کاش میدانستم که حکمت حقیقی، در عمل به دانش است و نه فقط در دانستن!» پس از آن، تا زنده بود، هرگاه دانشی را میآموخت، بیدرنگ در عمل به آن میکوشید و به دیگران نیز میفرمود که «فردا» دامی است که شیطان بر سر راه عزم آدمی میگستراند.