چرا گاهی انسان از خیر خسته می‌شود؟

گاهی انسان به دلیل طبیعت عجول خود، وسوسه‌های شیطان، عدم خلوص نیت، و انتظار پاداش فوری از کارهای خیر خسته می‌شود. قرآن با راهکارهایی چون صبر، نماز، ذکر خدا و تمرکز بر پاداش اخروی بر این خستگی فائق آمدن را توصیه می‌کند.

پاسخ قرآن

چرا گاهی انسان از خیر خسته می‌شود؟

حس خستگی یا دل‌زدگی از انجام کارهای خیر و نیک، تجربه‌ای است که بسیاری از انسان‌ها در مسیر زندگی ممکن است با آن مواجه شوند. این موضوع نه تنها نشانه‌ای از ضعف ایمان نیست، بلکه می‌تواند بخشی طبیعی از نبرد دائمی انسان با نفس خود و وسوسه‌های بیرونی باشد، نبردی که در قرآن کریم به تفصیل به آن اشاره شده است. قرآن به ما دیدگاهی عمیق درباره طبیعت انسان، چالش‌های او در مسیر حق، و راهکارهای غلبه بر این موانع ارائه می‌دهد. وقتی انسان از خیر خسته می‌شود، این امر می‌تواند ریشه در عوامل متعددی داشته باشد که هر کدام به گونه‌ای در آیات الهی منعکس شده‌اند. یکی از مهم‌ترین دلایل، طبیعت متغیر و عجولانه انسان است. قرآن کریم در آیات متعددی به این ویژگی انسان اشاره می‌کند. برای مثال، در سوره اسراء، آیه ۱۱ می‌فرماید: «وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا» یعنی «و انسان همیشه عجول بوده است.» این عجول بودن می‌تواند به این معنا باشد که انسان انتظار دارد نتیجه کارهای نیک خود را به سرعت ببیند. وقتی پاداش فوری یا بازخورد مثبتی دریافت نمی‌کند، یا وقتی سختی راه طولانی می‌شود، ممکن است دچار ناامیدی و خستگی شود. در واقع، مسیر خیر غالباً نیازمند صبر و استقامت طولانی‌مدت است و پاداش حقیقی آن در آخرت تضمین شده است، نه لزوماً در دنیا. این عدم تطابق میان انتظار انسان و واقعیت مسیر، می‌تواند منجر به خستگی شود. در سوره معارج، آیات ۱۹ تا ۲۱ نیز به این ویژگی انسان اشاره شده است: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ﴿۱۹﴾ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا ﴿۲۰﴾ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا ﴿۲۱﴾» یعنی «براستی انسان حریص و کم‌صبر آفریده شده است؛ (۱۹) هرگاه گزندی به او رسد، بی‌تابی می‌کند؛ (۲۰) و هرگاه خیری به او رسد، بخل می‌ورزد (۲۱).» این آیات به تصویر می‌کشند که چگونه انسان به طور ذاتی تمایل به بی‌قراری و دوری از پایداری دارد، چه در مواجهه با سختی و چه در مواجهه با نعمت، که هر دو می‌تواند منجر به دلسردی در انجام مستمر خیر شود. عامل دیگری که نقش محوری در خستگی از خیر دارد، وسوسه‌های شیطان است. شیطان دشمن آشکار انسان است و وظیفه‌اش این است که انسان را از راه راست منحرف کند و او را از انجام اعمال صالح بازدارد. قرآن در سوره بقره، آیه ۲۶۸ می‌فرماید: «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا» یعنی «شیطان به شما وعده فقر می‌دهد و شما را به زشتی‌ها فرمان می‌دهد، در حالی که خداوند به شما آمرزش و فضل خود را وعده می‌دهد.» شیطان سعی می‌کند با القای ترس از دست دادن منافع دنیوی یا بزرگ‌نمایی سختی‌ها و دشواری‌های انجام کار خیر، انسان را از ادامه راه باز دارد. او نیکوکاری را دشوار و بی‌فایده جلوه می‌دهد، و لذت‌های زودگذر دنیایی را جذاب‌تر نشان می‌دهد. این وسوسه‌ها می‌توانند انرژی روحی و جسمی انسان را تحلیل ببرند و او را به سمت خستگی و رها کردن اعمال نیک سوق دهند. گاهی نیز، خستگی از خیر به دلیل نبود «اخلاص» کافی است. اگر انسان کاری را برای جلب رضایت خدا انجام ندهد، بلکه انگیزه او جلب تحسین مردم، رسیدن به مقام یا منافع دنیوی باشد، با برآورده نشدن این انگیزه‌ها یا روبه‌رو شدن با نقد و بی‌توجهی، ممکن است دچار دل‌زدگی و یأس شود. قرآن بر اهمیت اخلاص در تمامی اعمال تأکید دارد. در سوره زمر، آیه ۲ می‌خوانیم: «فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ» یعنی «پس تنها خدا را پرستش کن، در حالی که دین را برای او خالص گردانی.» وقتی اعمال خالصانه برای خدا انجام شوند، حتی اگر نتیجه ظاهری یا تحسین بشری در پی نداشته باشند، آرامش قلبی و رضایت درونی به همراه خواهند داشت که مانع از خستگی می‌شود؛ زیرا پاداش نهایی از سوی کسی است که هرگز فراموش نمی‌کند و بهترین پاداش‌دهنده است. محیط و همراهان نیز می‌توانند تأثیر بسزایی در این حس خستگی داشته باشند. معاشرت با افرادی که نسبت به خیر بی‌تفاوت هستند یا حتی آن را مورد تمسخر قرار می‌دهند، می‌تواند اراده انسان را تضعیف کرده و او را به سمت سستی و خستگی سوق دهد. قرآن بر اهمیت هم‌نشینی با صالحان و پرهیز از مجالس لهو و باطل تأکید دارد، زیرا این هم‌نشینی‌ها می‌توانند انرژی مثبت و انگیزه برای ادامه مسیر خیر را تقویت کنند. برای غلبه بر این خستگی و دلسردی، قرآن راهکارهای عملی و روحی بسیاری ارائه می‌دهد. اولین و مهم‌ترین راهکار، «صبر و نماز» است. در سوره بقره، آیه ۱۵۳ می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» یعنی «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از صبر و نماز یاری جویید؛ قطعاً خدا با صابران است.» صبر، یعنی پایداری در مسیر حق و تحمل مشکلات آن، و نماز، یعنی ارتباط مستقیم با خداوند و شارژ روحی. این دو، منابع عظیمی از انرژی و آرامش را برای انسان فراهم می‌کنند. «ذکر و یاد خدا» نیز داروی دیگری برای خستگی است. در سوره رعد، آیه ۲۸ آمده است: «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» یعنی «آگاه باشید که با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.» یادآوری دائمی عظمت و رحمت الهی، و اینکه هر عمل خیری که انجام می‌دهیم در محضر او ثبت می‌شود و پاداش آن محفوظ است، قوای روحی انسان را تقویت می‌کند و او را از دلسردی باز می‌دارد. همچنین، تمرکز بر «پاداش اخروی» به جای انتظارات دنیوی، دیدگاه انسان را تغییر می‌دهد و او را در مسیر خیر ثابت‌قدم می‌کند. قرآن بارها به این نکته اشاره دارد که زندگی دنیا فانی و ناپایدار است و پاداش‌های حقیقی و ابدی در آخرت است. در سوره اعلاء، آیات ۱۶ و ۱۷ می‌خوانیم: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿۱۶﴾ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ ﴿۱۷﴾» یعنی «بلکه شما زندگی دنیا را ترجیح می‌دهید (۱۶) در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است (۱۷).» با تغییر این نگرش و باور عمیق به پاداش‌های الهی، خستگی از خیر معنای خود را از دست می‌دهد، زیرا انسان می‌داند که هر ذره‌ای از تلاش او در مسیر رضای الهی، نزد پروردگار محفوظ است و نتیجه‌ای ابدی در پی خواهد داشت. در نهایت، خستگی از خیر یک پدیده طبیعی در مسیر رشد و تکامل روحی انسان است. قرآن با درک عمیق از طبیعت بشری، این چالش‌ها را به رسمیت شناخته و راهکارهایی عملی و روحانی برای غلبه بر آن‌ها ارائه داده است. با توکل بر خدا، صبر، استقامت، اخلاص در نیت، یاد دائمی او، و امید به پاداش اخروی، می‌توان این خستگی را به پلی برای رسیدن به درجات بالاتر ایمان و نزدیکی به خداوند تبدیل کرد. این مسیر، مسیری پرفراز و نشیب است، اما با توشه قرآن و سنت نبوی، هرگز بی‌پایان و بی‌حاصل نخواهد بود.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

روزی در زمان‌های دور، در روستایی سرسبز، کشاورزی بود به نام فریدون که هر روز با اشتیاق تمام به کشت و کار مشغول می‌شد و زمینش را با عشق آبیاری می‌کرد. او نیکوکار نیز بود و همیشه مقداری از محصولش را به فقرا و نیازمندان می‌داد و در کارهای جمعی روستا پیش‌قدم بود. اما سالی خشکسالی آمد و تلاش‌های او بی‌ثمر ماند. زمین تشنه، دیگر محصولی نمی‌داد و فریدون که هر روز با دلی پر امید به مزرعه می‌رفت، کم‌کم از خیر کردن و حتی از کار روزانه‌اش خسته شد و در دلش گفت: «این همه زحمت و نیکوکاری، آخر چه ثمری دارد؟» شبی در خواب، پیرمردی فرزانه به او گفت: «ای فریدون، آیا میوه‌های درخت را در لحظه کاشت می‌بینی؟ هر بذری که می‌کاری، نیازمند زمان است و صبر و توکل به خدایی که باران و نعمت از اوست. اگر امروز میوه‌ای نمی‌بینی، بدان که ریشه‌های نیکی تو در عمق خاک ایمان است و روزی به ثمر خواهد نشست که هرگز گمان نمی‌کنی.» فریدون از خواب برخاست، دوباره بیل به دست گرفت و با یادی از آن پیر فرزانه و توکل به خدا، به زمینش بازگشت. او کار و خیرش را از سر گرفت، با این نیت که هرچه می‌کند، برای رضای خداست نه برای دیدن نتیجه فوری. چندی نگذشت که رحمت الهی بارید و زمینش دوباره جان گرفت و محصولی چند برابر سالیان پیش داد. فریدون فهمید که خستگی در مسیر خیر، همان وسوسه شیطان و بی‌صبری انسان است و پاداش حقیقی نزد خداست، نه در دسترنج دنیا. او شادمان از اینکه نهال ایمان و صبرش به ثمر نشسته بود، زندگی با برکت‌تری را تجربه کرد و از آن پس، هرگز از خیر کردن خسته نشد.

سوالات مرتبط