قرآن کریم علمای واقعی را کسانی میداند که دانششان به خشیت و ترس از خدا منجر میشود و جایگاه والایی نزد پروردگار دارند. آنها راهنمایان جامعه و گواهان بر حقانیت توحید هستند، به شرطی که علمشان با عمل صالح و برپایی عدالت همراه باشد.
قرآن کریم، کلام الهی و راهنمای بشر، برای جایگاه علم و دانش، و بهویژه برای کسانی که حاملان حقیقی آن هستند، یعنی علمای واقعی، ارزش و اهمیت فوقالعادهای قائل است. این تقدیر و تکریم از علمای ربانی و حقیقی، در آیات مختلفی به صراحت و ظرافت بیان شده است. در نگاه قرآن، عالِم واقعی کسی است که دانش او نه تنها به افزایش اطلاعاتش میانجامد، بلکه در عمق وجودش تأثیری شگرف بر جای میگذارد و او را به شناخت عمیقتر خدا و ترس و خشیت بیشتر از او سوق میدهد. این ترس و خشیت، نه از جنس ترس از عذاب، بلکه از جنس هیبت و عظمت الهی است که دلِ عارف را به لرزه میاندازد و او را به تواضع، فروتنی و پرهیزکاری وا میدارد. یکی از برجستهترین آیات در این زمینه، آیه ۲۸ سوره فاطر است که میفرماید: «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»؛ یعنی «همانا از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او میترسند (خشیت دارند)». این آیه به روشنی بیان میکند که معیار حقیقی علم، رسیدن به مرحله خشیت الهی است. عالمی که به این مرحله میرسد، نه تنها به دانش نظری محدود نمیشود، بلکه این دانش در عمل و رفتار او تجلی پیدا میکند و او را به بندهای مطیع، فروتن و نیکوکار تبدیل میسازد. این خشیت، موجب میشود که عالم همواره مراقب اعمال خود باشد و از حدود الهی تجاوز نکند، زیرا او عظمت و قدرت بیانتهای خداوند را درک کرده است. این ویژگی، علمای واقعی را از کسانی که تنها اطلاعاتی انباشتهاند، متمایز میکند. قرآن نشان میدهد که علم واقعی، نه به معنی حفظ و تکرار کلمات، بلکه به معنی درک عمیق حقایق، رسیدن به معرفت الهی و عمل به مقتضای آن است. عالم واقعی، نور الهی را در دل خود دارد و این نور، راه او را به سوی حقیقت روشن میسازد. آیه دیگری که به تقدیر از علمای واقعی اشاره دارد، آیه ۱۱ سوره مجادله است: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»؛ یعنی «خداوند کسانی از شما را که ایمان آوردهاند و کسانی را که علم به آنها داده شده است، درجات و رتبهها بالا میبرد». این آیه به وضوح نشاندهنده برتری و فضیلت اهل علم است. قرآن بین ایمان و علم ارتباط تنگاتنگی برقرار میکند و بیان میدارد که ایمانِ حقیقی، با علم همراه است و علمِ حقیقی، به ایمان میانجامد. کسانی که به این دو فضیلت آراستهاند، در نزد خداوند دارای جایگاهی رفیعتر و مقاماتی والاتر هستند. این رفیع بودن مقام، هم در دنیا شامل احترام و نفوذ کلام میشود و هم در آخرت به درجات بهشت و قرب الهی منجر میگردد. بالا بردن درجات به معنای افزایش بصیرت، حکمت، تأثیرگذاری و قدرت درک حقایق هستی است. علمای واقعی، از طریق این بصیرت، میتوانند راهنمای جامعه باشند و مردم را از تاریکی جهل و گمراهی به سوی نور هدایت و معرفت رهنمون سازند. همچنین، قرآن کریم در آیه ۱۸ سوره آلعمران، علمای واقعی را در جایگاهی قرار میدهد که شهادتشان در کنار شهادت خداوند و ملائکه قرار میگیرد: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ»؛ یعنی «خداوند گواهی میدهد که معبودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان علم نیز که بر عدالت قیام کردهاند، (همین گواهی را میدهند)». این آیه نه تنها عظمت علم را بیان میکند، بلکه نشان میدهد که شهادت علمای واقعی، از چنان اعتباری برخوردار است که در ردیف شهادت خداوند و فرشتگان قرار میگیرد. البته این «اولو العلم»، کسانی هستند که «قائمًا بالقسط» (برپا دارنده عدالت) نیز باشند. این قید مهم، نشان میدهد که علمِ بدون عمل و بدون رعایت عدالت، هرگز به این مقام والا نمیرسد. علم واقعی، پیوند ناگسستنی با تقوا، اخلاق و تلاش برای اقامه عدل در جامعه دارد. علمای واقعی، با علم خود، نه تنها به درک توحید میرسند، بلکه در مسیر عمل به آن نیز ثابتقدم هستند و به یاری خداوند، در گسترش عدالت و حقیقت تلاش میکنند. علاوه بر این، در آیات متعددی، به نقش علما در هدایت مردم و پاسخگویی به سؤالات اشاره شده است. برای مثال، در آیه ۴۳ سوره نحل (و آیه ۷ سوره انبیاء) آمده است: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»؛ یعنی «پس اگر نمیدانید، از اهل ذکر (دانایان) بپرسید». این آیه، ضرورت رجوع به اهل علم و تخصص را در مسائل دینی و معارف الهی تأکید میکند. این «اهل ذکر» همان علمای ربانی هستند که علم خود را از منابع اصیل الهی گرفته و آن را با تقوا و عمل آمیختهاند. این تقدیر از علما، به معنای تأیید نقش آنان به عنوان مرجعیت دینی و فکری جامعه است. این آیات به ما میآموزند که در مسائل پیچیده و ناشناخته، نباید به حدس و گمان اکتفا کنیم، بلکه باید به سرچشمههای زلال علم و معرفت، یعنی علمای راستین مراجعه کنیم. این رجوع، نه تنها برای یافتن پاسخ سؤالات، بلکه برای کسب بصیرت و رشد فکری و معنوی لازم است. در جمعبندی، قرآن کریم از علمای واقعی به عنوان کسانی تقدیر میکند که: ۱. به واسطه علمشان، به خشیت و ترس از خدا میرسند. ۲. به دلیل ایمان و علمشان، دارای درجات رفیعی در نزد خداوند هستند. ۳. شهادتشان در کنار شهادت خدا و ملائکه قرار میگیرد، به شرط آنکه برپا دارنده عدالت باشند. ۴. مرجعیت فکری و دینی جامعه محسوب میشوند و مردم در فهم حقایق به آنها رجوع میکنند. این تقدیر، نه تنها یک ستایش خشک و خالی، بلکه تشویقی است برای همه انسانها تا در مسیر کسب علم و معرفت حقیقی گام بردارند و بکوشند تا علمشان، چراغ راهی برای تقوا و عمل صالح باشد. قرآن به ما میآموزد که قدردان این چشمههای جوشان دانش و فضیلت باشیم و از نور وجودشان بهرهمند شویم. این علمای ربانی، وارثان انبیا هستند و مسیر رستگاری را به ما نشان میدهند. قدرشناسی از آنها، در واقع قدرشناسی از نوری است که از جانب خداوند به انسانها بخشیده شده است.
و از مردم و جنبندگان و چهارپایان نیز رنگهای مختلف (آفریدیم)؛ اینچنین است. همانا از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او میترسند. بیگمان خداوند شکستناپذیر [و] بسیار آمرزنده است.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، هرگاه به شما گفته شود: «در مجالس جای باز کنید»، پس جای باز کنید تا خدا برای شما جای باز کند؛ و هرگاه گفته شود: «برخیزید»، پس برخیزید؛ خداوند کسانی از شما را که ایمان آوردهاند و کسانی را که علم به آنها داده شده است، درجات [و رتبهها] بالا میبرد. و خدا به آنچه میکنید آگاه است.
خداوند گواهی میدهد که معبودی جز او نیست، و فرشتگان و صاحبان علم (نیز گواهی میدهند)، در حالی که بر عدالت قیام کرده است. هیچ معبودی جز او نیست، او که شکستناناپذیر و حکیم است.
آوردهاند که در زمانهای قدیم، پادشاهی بزرگ از مردی که ادعای علم و فضل فراوان داشت، بسیار شنیده بود. این مرد در مجالس با فصاحت و بلاغت سخن میگفت و از هر علمی، کتابها و روایتها ذکر میکرد و خود را داناترینِ زمان میخواند. پادشاه نیز در ابتدا شیفته سخنوری او گشته بود. اما در همان شهر، عالمی دیگر بود که بسیار آرام و بیادعا زندگی میکرد. سخن او کم بود، اما هر سخن از حکمت و بینشی عمیق سرشار بود. او در جمعها کمتر خودنمایی میکرد و بیشتر به عمل و خدمت به مردم مشغول بود.<br><br>روزی پادشاه را مشکلی پیش آمد که تدبیر آن از عهده وزیران و مشاورانش بیرون بود. ابتدا به سراغ آن عالمِ پُرادعا فرستاد. او با زرق و برق و کلام پرطمطراق، پاسخهایی پیچیده و دور از عمل داد که پادشاه را سردرگمتر کرد. سپس پادشاه به توصیه یکی از نزدیکانش، سراغ آن عالم فروتن را گرفت. وقتی نزد او رفتند، دیدند که او در حال یاری رساندن به نیازمندان است. پادشاه با تعجب از او خواست راهنمایی کند. عالمِ فروتن با چند جمله کوتاه، اما پرمغز و از روی اخلاص، راهکاری ساده و عملی ارائه داد که ریشه در شناخت عمیق از حقایق و دلسوزی برای مردم داشت. پادشاه با شنیدن سخنان او آرام گرفت و مشکلش به سادگی حل شد. آن روز پادشاه دریافت که علم واقعی، نه در گستردگی کلام و خودنمایی، بلکه در عمق فهم، اخلاص، تواضع و خشیتی است که از معرفت الهی نشأت میگیرد و منجر به عمل و خیر رسانی به خلق میشود. همانگونه که سعدی فرموده است: «علم چندان نداند که بگوید و عمل چندان نماند که ببیند.» یعنی علم حقیقی آن است که به عمل و خشیت از خدا منجر شود، نه صرفاً به تکرار و ادعا.