برای حفظ ایمان بدون تظاهر، باید نیت اعمال را فقط برای رضای خداوند خالص کرد و از هرگونه خودنمایی پرهیز نمود. تمرکز بر رابطه قلبی با خدا و انجام اعمال نیک در خفا، از کلیدهای اصلی این امر است.
ایمان، ستون فقرات زندگی معنوی و ارتباط انسان با آفریدگار خویش است. حفظ ایمان بدون آلودگی به تظاهر، ریا و نفاق، یکی از چالشبرانگیزترین و در عین حال حیاتیترین جنبههای سلوک معنوی محسوب میشود. قرآن کریم بارها بر خلوص نیت و پرهیز از هرگونه خودنمایی و تظاهر در اعمال عبادی و خیر تأکید کرده است. حقیقت ایمان در قلب جای دارد و اعمال بیرونی تنها نمودهایی از این حقیقت درونی هستند. برای اینکه ایمان ما، ایمانی خالص و دور از ریا باشد، باید به چندین اصل اساسی قرآنی پایبند باشیم. اولین و مهمترین اصل، اخلاص است. اخلاص به معنای خالص کردن نیت و اعمال برای رضای خداوند متعال است و نه برای کسب تأیید، تمجید یا منفعت دنیوی از سوی انسانها. قرآن در سوره بیّنه، آیه 5، به صراحت بیان میدارد: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ ۚ وَذَٰلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ» یعنی: «و فرمان نیافتند جز اینکه خدا را بپرستند، در حالی که دین خود را برای او خالص کرده و از باطل به سوی حق گراییده باشند و نماز برپا دارند و زکات بپردازند؛ و این است دین راست و درست.» این آیه به روشنی نشان میدهد که جوهره دینداری، خلوص و یکتاپرستی است. هر عملی که نیت خالص برای خدا در آن نباشد، هرچند در ظاهر نیکو و بزرگ جلوه کند، از نظر خداوند بیارزش است و حتی میتواند موجب خشم او شود، زیرا شرک خفی محسوب میشود. ریا و تظاهر در واقع نوعی شرک خفی است، زیرا فرد در کنار رضایت خداوند، رضایت و توجه خلق را نیز در نظر میگیرد و این با اصل توحید و یکتاپرستی در تضاد است. برای مبارزه با ریا و حفظ اخلاص، انسان باید همواره نیت خود را بازنگری کند و اعمال خود را پیش از انجام، حین انجام و پس از انجام، در ترازوی اخلاص بسنجد. این تأمل و محاسبه نفس، او را یاری میکند تا انگیزههای ناخالص را شناسایی و از خود دور کند. دومین اصل، شناخت ماهیت نفاق است. نفاق حالتی است که در آن ظاهر فرد با باطن او متفاوت است؛ یعنی در ظاهر ادعای ایمان و دینداری میکند، در حالی که در باطن، یا کافر است یا ایمان ضعیفی دارد و به خداوند بیاعتقاد است. قرآن کریم، منافقان را در سوره نساء، آیه 142، چنین توصیف میکند: «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا» یعنی: «همانا منافقان، خدا را فریب میدهند، در حالی که او آنان را فریب میدهد؛ و چون به نماز برخیزند، با کسالت برخیزند، و مردم را میبینند (و نماز میخوانند) و خدا را جز اندکی یاد نمیکنند.» این آیه تصویری واضح از نماز منافقان ارائه میدهد: نمازی بیروح، از سر کسالت و برای خودنمایی. برای دوری از این حالت، باید به جای تمرکز بر نظر مردم، تمام توجه خود را به عظمت خداوند و حضور او معطوف داشت. هنگامی که انسان به این درک برسد که خداوند بینا و شنواست و از نهان دلها آگاه است، دیگر نیازی به تظاهر نمیبیند. تقویت باور به علم مطلق خداوند و حضور دائمی او، بهترین پادزهر برای ریا و نفاق است. سومین راهکار، توجه به عواقب ریا و تظاهر است. خداوند در سوره ماعون، آیات 4 تا 6، میفرماید: «فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ» یعنی: «پس وای بر نمازگزاران! * آنان که از نمازشان غافلند؛ * آنان که ریا میکنند.» این آیات، هشدار بسیار جدی برای کسانی است که نماز را با نیت خودنمایی به جا میآورند. ریا، اعمال صالح را بیاثر میکند و حتی میتواند موجب عذاب الهی شود. حفظ ایمان بدون تظاهر، مستلزم تمرین مداوم و خودسازی است. برای این منظور، میتوان گامهای عملی زیر را برداشت: **تقویت رابطه قلبی با خداوند:** ذکر و یاد خدا در خلوت، خواندن قرآن با تدبر و دعا و نیایش خالصانه، همگی به تقویت این رابطه کمک میکنند. هرچه انسان به خدا نزدیکتر باشد، نیاز کمتری به تأیید دیگران پیدا میکند. **انجام کارهای نیک در خفا:** تلاش برای انجام برخی اعمال خیر، مانند صدقه دادن، کمک به نیازمندان یا حتی نمازهای نافله، به صورت پنهانی و دور از چشم مردم، تمرینی عالی برای اخلاص است. این کار به انسان میآموزد که پاداش حقیقی نزد خداوند است و نه در تمجید انسانها. **فکر کردن به مرگ و آخرت:** یادآوری این حقیقت که روزی همه اعمال ما بدون هیچ پردهپوشی در برابر خداوند آشکار خواهد شد، میتواند انسان را از ریاکاری بازدارد. در آن روز، تنها اعمالی ارزشمند خواهند بود که خالصانه برای رضای خداوند انجام شده باشند. **پذیرش ضعفها و خطاهای خود:** انسان متواضع کمتر دچار ریا میشود، زیرا میداند که کمال مطلق تنها از آن خداست و او نیز بندهای بیش نیست. **دوری از محافل و موقعیتهایی که زمینه ریاکاری را فراهم میکنند:** گاهی محیطهای اجتماعی میتوانند ناخودآگاه فرد را به سمت ریا سوق دهند. تشخیص و دوری از چنین موقعیتهایی میتواند کمککننده باشد. در نهایت، ایمان حقیقی در گرو خلوص نیت است. ایمان بدون تظاهر، ایمانی است که ریشه در عشق به خداوند و ترس از او دارد و هیچگاه به دنبال جلب نظر مخلوق نیست. این ایمان، همان ایمانی است که رستگاری دنیا و آخرت را به ارمغان میآورد و موجب آرامش حقیقی قلب میشود. خداوند در قرآن به ما آموخته است که ارزش هر عملی به نیت آن است و بهترین نیت، پاکترین و خالصترین نیت است که تنها و تنها برای رضایت او باشد. این مسیر، مسیر دشواری است که نیازمند خودشناسی عمیق و مجاهدت مستمر است، اما نتیجه آن، رضایت پروردگار و دستیابی به سعادتی ابدی است که هیچ پاداشی با آن برابری نمیکند. تظاهر مانند غباری است که بر آینه صاف ایمان مینشیند و اجازه نمیدهد نور حقیقت به درستی بازتاب یابد. زدودن این غبار از طریق اخلاص و توجه به باطن اعمال، راه را برای تجلی کامل ایمان در زندگی فردی و اجتماعی هموار میسازد.
و فرمان نیافتند جز اینکه خدا را بپرستند، در حالی که دین خود را برای او خالص کرده و از باطل به سوی حق گراییده باشند و نماز برپا دارند و زکات بپردازند؛ و این است دین راست و درست.
همانا منافقان، خدا را فریب میدهند، در حالی که او آنان را فریب میدهد؛ و چون به نماز برخیزند، با کسالت برخیزند، و مردم را میبینند (و نماز میخوانند) و خدا را جز اندکی یاد نمیکنند.
پس وای بر نمازگزاران!
آنان که از نمازشان غافلند؛
آنان که ریا میکنند.
میگویند در روزگاری، دو بازرگان در شهری میزیستند. یکی، «کریم» نام داشت که هر صبح با جامه نو و چهرهای آراسته، به بازار میرفت و به هر کس که میرسید، از نمازهای شبانه و روزههایش سخن میگفت و وقتی کسی را در مسجد میدید، با صدایی بلند دعا میکرد تا همگان بشنوند و او را پارسا بخوانند. مال فراوانی داشت و از انفاق آن با سروصدای بسیار دریغ نمیکرد، و هر چه میکرد، برای این بود که نامش در میان نیکوکاران و عابدان بر سر زبانها افتد. دیگری، «صادق» نام داشت که در کمال سادگی و تواضع، روزیاش را میجست. هرگز از اعمال خیر خود با کسی سخن نمیگفت و اگر هم کسی او را به نیکی میستود، بیدرنگ میگفت: «این همه از لطف خداست و من بنده ناچیزم.» نیمههای شب، بیآنکه کسی بداند، از خواب برمیخاست و به راز و نیاز با معبودش میپرداخت و پنهانی به یاری نیازمندان میشتافت. سالها گذشت و روزی شهر دچار قحطی و تنگدستی شد. مردم به سوی کریم رفتند، اما او با بهانههای گوناگون از کمک خودداری کرد و از ترس ورشکستگی، اندک مال خود را نیز پنهان داشت. اما صادق، هرچه داشت، در طبق اخلاص نهاد و با همان روپوش کهنه خود، شبها گندم و آرد را به خانههای فقرا میبرد، بیآنکه کسی او را بشناسد یا تشکر کند. او فقط رضایت خدا را میخواست. وقتی قحطی پایان یافت، مردم دیدند که حال صادق از کریم بسیار بهتر است، زیرا خداوند او را از جایی که گمان نمیبرد، روزی داده بود و برکت به مال و جانش بخشیده بود. اینچنین بود که صادق، با ایمان خالص و بیتظاهر، هم دنیا را آباد کرد و هم دلها را به سوی حقیقت رهنمون شد، و کریم با ظاهر نیکو و باطن آلوده، نه دنیایی داشت و نه از آخرتی بهرهای برد. این داستان، یادآور سخن سعدی است که: «عبادت به اخلاص نیت نه به کثرت فعل است.»