پرسیدن برای فهم عمیقتر و تقویت ایمان خوب است، اما سوالات بیش از حد، بیمورد یا برای ایجاد شک و تردید، میتواند مضر باشد و قرآن از آنها نهی کرده است. مؤمن باید در پی آرامش قلب و عمل به وظایف باشد، نه درگیر جدلهای بیحاصل.
در مواجهه با سوال «آیا پرسیدن زیاد درباره ایمان، بد است؟» باید با دقت و ظرافت به آیات قرآن کریم مراجعه کنیم تا پاسخی جامع و پرمغز بیابیم. قرآن نه تنها از تفکر و تعقل استقبال میکند، بلکه بارها و بارها انسان را به تدبر در آیات الهی، آفرینش آسمانها و زمین، و نشانههای قدرت پروردگار فرامیخواند. این دعوت به تفکر و خردورزی، اساساً با پرسشگری و جستجوی دانش گره خورده است. انسان فطرتاً کنجکاو است و در مسیر ایمان، طبیعی است که سوالاتی در ذهنش شکل گیرد. اینگونه سوالات، اگر با هدف درک عمیقتر، تقویت یقین و رسیدن به بصیرت باشد، نه تنها مذموم نیستند بلکه بسیار هم پسندیدهاند. نمونه بارز آن، درخواست حضرت ابراهیم (علیهالسلام) از پروردگار برای دیدن چگونگی زنده شدن مردگان است، که خداوند نیز به او پاسخ داد تا قلبش مطمئن شود: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (بقره، آیه 260). این آیه نشان میدهد که سوالی که برای اطمینان قلب و افزایش یقین باشد، مورد تأیید الهی است. با این حال، قرآن در برخی موارد خاص، از «پرسشهای زیاد» یا «پرسشهای بیمورد» برحذر داشته است. این نهی، جنبههای مختلفی دارد که باید به آنها توجه کرد تا سوءبرداشت ایجاد نشود. یکی از آیات صریح در این زمینه، آیه 101 سوره مائده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیَاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِینَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ». این آیه به مومنان توصیه میکند که در مورد چیزهایی که اگر برایشان آشکار شود، آنها را ناراحت میکند یا برایشان مشکلساز میشود، سوال نپرسند. در ادامه آیه 102 همین سوره میفرماید: «قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا کَافِرِينَ». این آیات به وضوح اشاره دارند به نوعی از پرسشگری که میتواند نتایج نامطلوب و حتی مخربی داشته باشد. چرا چنین پرسشهایی ناپسند شمرده میشوند؟ دلایل متعددی را میتوان برشمرد: 1. **ایجاد مشقت و دشواری:** گاهی پرسیدن زیاد درباره جزئیات احکام یا مسائل غیبی که خداوند به منظور آسانی کار بر بندگان، آنها را در ابهام گذاشته است، میتواند منجر به وضع قوانین و محدودیتهای جدیدی شود که زندگی را بر مردم سخت کند. داستان گاو بنیاسرائیل در سوره بقره (آیات 67 تا 71) نمونهای بارز از این وضعیت است. خداوند به آنان دستور داد گاوی را ذبح کنند، اما با پرسشهای متعدد و بیمورد درباره رنگ، سن، و ویژگیهای گاو، کار را بر خودشان بسیار دشوار و پیچیده کردند، تا جایی که نزدیک بود از یافتن گاو مورد نظر ناتوان شوند. این داستان به ما میآمزد که اصرار بر جزئیات نامهم و فراتر رفتن از حد نیاز، میتواند به جای آسانی، سختی به بار آورد. 2. **ایجاد شک و تردید:** برخی پرسشها نه از سر طلب حقیقت، بلکه از روی وسوسه، جدل، یا بهانهجویی مطرح میشوند. این نوع سوالات، که با نیت تخریب یا ایجاد تزلزل در ایمان دیگران یا حتی خود فرد همراه است، میتواند منجر به تشویش اذهان، تضعیف اعتقادات و حتی کفر شود، چنانکه آیه 102 سوره مائده به آن اشاره میکند. ایمان بر پایه تسلیم و پذیرش حقایق اساسی استوار است و سوالاتی که قصدشان فقط ایجاد ابهام و سردرگمی است، با روح ایمان در تضاد هستند. 3. **کشف حقایق ناخوشایند یا بیفایده:** گاهی برخی سوالات ممکن است به کشف حقایقی منجر شود که آمادگی روحی یا عقلی پذیرش آنها را نداریم یا اصلاً دانستن آنها هیچ فایده عملی و معنوی برای ما ندارد، بلکه صرفاً باعث اندوه یا اضطراب میشود. قرآن برخی امور را به دلیل حکمت الهی و مصلحت بندگان، در پرده ابهام گذاشته است و کنجکاوی بیش از حد در این مسائل، ممکن است به جای آرامش، پریشانی بیاورد. 4. **اولویت با عمل است نه جدل:** دین اسلام بیش از آنکه مجموعهای از نظریات برای بحث و جدل باشد، راه و روشی برای زندگی و عمل است. برخی افراد به جای تمرکز بر انجام واجبات و ترک محرمات، وقت خود را صرف پرسشهای بیپایان درباره جزئیات غیرضروری یا مسائل جدلی میکنند. این رویکرد باعث میشود که از هدف اصلی دین که تزکیه نفس و قرب الهی است، غافل شوند. قرآن بر این نکته تأکید دارد که ایمان واقعی با عمل صالح همراه است و نه فقط با مباحثات نظری. 5. **سوء استفاده از رحمت الهی:** گاهی افراد با پرسشهای مکرر و به ظاهر برای طلب وسعت در احکام، در واقع در پی گریز از مسئولیتها یا سوء استفاده از رحمت و انعطافپذیری دین هستند. این نوع رویکرد، در نهایت میتواند منجر به وضع قواعد سختگیرانهتری شود که مانع از بهرهمندی از تسهیلات الهی گردد. در مجموع، میتوان گفت که پرسشگری در اسلام، از نگاه قرآن، امری مطلوب و راهگشاست، اما این پرسشگری باید هدفمند، سازنده و در راستای تقویت ایمان و معرفت باشد. سوالاتی که برای رسیدن به یقین، درک عمیقتر حکمت الهی، یا حل مشکلات عملی زندگی مطرح میشوند، بسیار ارزشمندند. اما سوالات زیاد، از روی لجبازی، بهانهجویی، ایجاد شک و تزلزل، یا کشف جزئیات بیفایده و آزاردهنده، از دیدگاه قرآن ناپسند شمرده شدهاند. مرز بین این دو نوع سوال، نیت و هدف پرسشگر و همچنین ماهیت سوال است. مؤمن باید با هوشیاری، سوالات خود را مدیریت کند و به یاد داشته باشد که هدف نهایی، آرامش قلب، عمل به وظایف و رسیدن به قرب الهی است، نه افتادن در دام وسوسهها یا مشقتهای ناشی از پرسشهای بیمورد.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهایی مپرسید که اگر برایتان آشکار شوند، شما را ناراحت میکنند؛ و اگر هنگام نزول قرآن در مورد آنها بپرسید، برایتان آشکار خواهند شد. خداوند آنها را بخشیده است؛ و خداوند آمرزنده و بردبار است.
مردمی پیش از شما از اینگونه چیزها پرسیدند، سپس با آن (به خاطر مشقتهایی که به خود وارد آوردند) کافر شدند.
و (به یاد آور) هنگامی که ابراهیم گفت: «پروردگارا، به من نشان بده چگونه مردگان را زنده میکنی؟» (خدا) فرمود: «آیا ایمان نیاوردهای؟» گفت: «چرا، ولی (میخواهم) تا قلبم آرام گیرد.» فرمود: «پس چهار پرنده را بگیر و آنها را به سوی خود متمایل گردان (و ریز ریز کن)، سپس بر هر کوهی جزئی از آنها را قرار ده، سپس آنها را صدا بزن، شتابان به سوی تو میآیند؛ و بدان که خداوند مقتدر حکیم است.»
در گلستان سعدی حکایت کنند که پادشاهی عاقل، وزیری دانا و عالمی نیکوخو داشت. روزی پادشاه، در محفلی که اهل علم و خرد گرد آمده بودند، با اصرار از وزیر پرسید: «مرا بگو، کدام ستاره در آسمان شب بیش از همه میدرخشد؟ و چه رمز و رازی در آن نهفته است؟ از چه گوهری ساخته شده؟ و آیا مخلوقاتی بر آن سکونت دارند؟» وزیر با لبخندی مهربانانه پاسخ داد: «ای پادشاه نیکسیرت، دانش من در خدمت شماست و از پاسخ هیچ سوالی دریغ نمیورزم. اما برخی سوالات، هر چند کنجکاوی را برمیانگیزند، اما جز حیرت و وسوسه به ارمغان نمیآورند و از اصل باز میدارند. یاد دارم کاتبی را که تا از جنس قلم و جوهر و نوع کاغذ و محل ساخت آن به تفصیل آگاه نمیشد، هیچ نامه مهمی را نمینوشت. در این اثنا، نامهها ناتمام میماندند و کارهای مهم کشور به تعویق میافتاد.» پادشاه از این سخن آزرده شد و گفت: «مرا با مثالها چه کار؟ پاسخ سوالاتم را بگو!» وزیر با آرامش تمام پاسخ داد: «ای پادشاه فرزانه، دغدغه ما نباید در یافتن پاسخ هر سوالی باشد که به ذهن میآید، بلکه باید در پی آن باشیم که کدام سوال، به کار دنیا و آخرت ما میآید و راه سعادت ما را روشن میسازد. شناخت دقیق ستارهها و کهکشانها نیکوست، اما معرفت به خدایی که آنها را آفریده و آگاهی از راهی که به سوی او میرود، بسیار سزاوارتر و حیاتیتر است. زیرا دانشی که به عمل و بصیرت نیانجامد، تنها بار سنگینی بر دوش مینهد و سوالی که بصیرت نیافزاید و قدمی به سوی کمال نبرد، صرفاً زحمت و اتلاف وقت است. کنجکاوی بیحد و مرز در امور غیب، یا بحث و جدل درباره جزئیاتی که هیچ اثر عملی در زندگی مؤمن ندارد، همچون آن است که کسی به جای کاشتن دانه و مراقبت از محصول، تمام وقت خود را صرف بحث درباره رنگ پوست درخت یا تعداد برگهای آن کند.» پادشاه از این سخن حکیمانه به تفکر فرو رفت و دانست که برخی سوالات، اگرچه ظاهری علمی دارند، اما تنها وقت را تلف میکنند و از اصل و هدف اصلی حیات باز میدارند؛ و گاه حکمت در نپرسیدن است.