آیا دوری از مردم نشانه عرفان است؟

خیر، دوری مطلق از مردم در اسلام نشانه عرفان نیست. قرآن کریم بر حضور فعال در جامعه، انجام وظایف اجتماعی و خدمت به خلق تأکید دارد؛ عرفان حقیقی در بستر تعامل سازنده با مردم و با قلب متوجه خداوند حاصل می‌شود.

پاسخ قرآن

آیا دوری از مردم نشانه عرفان است؟

درک مفهوم «عرفان» در اسلام و ارتباط آن با حضور یا دوری از جامعه، یکی از نکات کلیدی در سلوک معنوی است. برخلاف تصور برخی، دوری مطلق و همیشگی از مردم نه تنها نشانه عرفان و کمال معنوی در نگاه قرآنی نیست، بلکه در بسیاری از موارد با آموزه‌های بنیادین اسلام در تضاد قرار می‌گیرد. قرآن کریم، پیوسته بر اهمیت حضور فعال و مسئولانه انسان در جامعه، انجام وظایف اجتماعی، ادای حقوق دیگران، و گسترش نیکی و مقابله با پلیدی‌ها تأکید ورزیده است. عرفان حقیقی از منظر قرآن، به معنای معرفت عمیق و شهودی نسبت به ذات اقدس الهی و صفات اوست که این معرفت نه در انزوا، بلکه در بطن زندگی و تعاملات اجتماعی به کمال می‌رسد و بروز می‌یابد. انسان عارف کسی نیست که از جامعه بگریزد، بلکه کسی است که در عین حضور در جامعه و انجام مسئولیت‌هایش، دلش پیوسته متوجه خداوند است و اعمالش را با نیت خالص الهی انجام می‌دهد. قرآن مؤمنان را به همکاری در نیکی و تقوا فرامی‌خواند و نه در گناه و ستم. این دعوت به همکاری، مستلزم حضور در جمع و تعامل سازنده با دیگران است. خداوند متعال در آیات متعددی بر اهمیت امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرده است. این فریضه دینی، بدون ارتباط مستقیم و مداوم با مردم امکان‌پذیر نیست؛ زیرا لازمهٔ آن، شناخت مسائل جامعه، تشخیص نیکی از بدی، و سپس دعوت به خیر و بازداشتن از شر است. چنین رسالتی، فرد را به یک موجود فعال و مسئولیت‌پذیر در برابر جامعه تبدیل می‌کند و با عزلت‌نشینی سازگار نیست. پیامبر اکرم (ص) که خود کامل‌ترین نمونه انسان عارف و رهبر معنوی بودند، هرگز از مردم دوری نگزیدند. زندگی ایشان سرشار از تعامل با افراد مختلف، از فقیر و غنی، دوست و دشمن، و از مسئولیت‌های اجتماعی، سیاسی، نظامی، و خانوادگی بود. ایشان شهروند نمونه، معلمی دلسوز، قاضی عادل، فرمانده‌ای شجاع، و پدری مهربان بودند. تمام این نقش‌ها، در بستر جامعه و با حضور فعال در میان مردم ایفا می‌شد. حتی ایام خلوت‌گزینی پیامبر در غار حراء پیش از بعثت، یک دوره موقت برای تأمل و آماده‌سازی روحی بود، نه یک شیوه دائمی برای زندگی. پس از بعثت، ایشان به میان مردم بازگشتند تا رسالت خود را ادا کنند. اسلام، دین رهبانیت (ترک دنیا و عزلت‌نشینی کامل) نیست. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت این گونه رهبانیت‌ها را که بدون فرمان الهی ایجاد شده‌اند، مذمت می‌کند و آن را بدعتی می‌شمارد که با آموزه‌های حقیقی سازگار نیست. آیه 27 سوره حدید به روشنی این موضوع را بیان می‌کند: "و رهبانیتی که خود پدید آوردند، ما بر آنان مقرر نکردیم، مگر برای خشنودی خدا." این نشان می‌دهد که ریاضت‌هایی که بدون هدایت الهی و صرفاً از روی میل شخصی برای ترک دنیا صورت گیرد، مورد تأیید نیست. البته، این به معنای نفی «اعتکاف» یا «خلوت‌گزینی‌های موقت» برای تفکر، عبادت عمیق‌تر، یا تهذیب نفس نیست. این گونه خلوت‌ها، ابزاری برای تقویت روح و بازگشت با توان بیشتر به عرصهٔ جامعه و خدمت به خلق است، نه هدف نهایی. عارف حقیقی، آن است که دنیا و زیبایی‌های آن را می‌بیند اما قلبش به آن وابسته نمی‌شود. او در میان مردم زندگی می‌کند، با آنان همکاری می‌کند، اما اسیر تعلقات دنیایی نمی‌گردد. او می‌داند که رضایت خداوند در گرو خدمت به مخلوقات اوست. کمک به نیازمندان، رسیدگی به حال یتیمان و مساکین، برقراری عدالت، حل نزاع‌ها و حفظ پیوندهای خویشاوندی و اجتماعی، همگی از مصادیق روشن عبادتی است که در متن زندگی اجتماعی تحقق می‌یابد و به کمال معنوی انسان می‌افزاید. عرفان، نور معرفتی است که در قلب انسان روشن می‌شود و ثمرات آن در کردار و رفتار او با خلق خدا ظاهر می‌گردد. اگر عرفان به انزوای مطلق منجر شود، چگونه می‌تواند ثمربخش باشد و به هدایت دیگران کمک کند؟ پس، می‌توان نتیجه گرفت که عرفان اسلامی نه تنها دوری از مردم نیست، بلکه در عمق خود، انسان را به سوی تعهد اجتماعی، خدمت‌رسانی و ایفای نقش سازنده در جامعه سوق می‌دهد. عارف واقعی، در میان مردم است، مشکلاتشان را درک می‌کند و برای حل آنها تلاش می‌نماید، در حالی که دلش پیوسته با آفریدگار است و از او مدد می‌جوید. این تلفیق زیبا میان حضور فعال در دنیا و قلب مرتبط با آخرت، جوهرهٔ عرفان قرآنی است. بنابراین، هرگونه دعوت به انزوای محض به اسم عرفان، در حقیقت انحرافی از مسیر صحیح تعالیم اسلام است و باید از آن پرهیز کرد. مسیر عرفان اسلامی، مسیری است که انسان را در هر جایگاهی که باشد، به سوی عمل صالح، خدمت به خلق و تقرب به حق فرامی‌خواند. این بدان معناست که یک تاجر، یک معلم، یک کارگر یا یک سیاستمدار هم می‌تواند عارف باشد، اگر اعمالش را بر اساس موازین الهی و برای رضایت خدا انجام دهد و از حقوق مردم غفلت نورزد. عرفان یک حالت قلبی و روحی است که در اعمال بیرونی تجلی می‌یابد و نمی‌توان آن را به انزوا محدود کرد.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

روزی در زمان‌های دور، زاهدی گوشه‌نشین در کوهستانی خلوت، سال‌ها به عبادت و ریاضت مشغول بود. او گمان می‌کرد که با دوری از خلق، به معرفت الهی دست یافته و از غوغای دنیا رها شده است. اما در همان شهر، بیماری سختی فراگیر شد و مردم از درد و رنج به فریاد آمدند. مردی خردمند که حال زاهد را می‌دانست، به دیدارش رفت و گفت: «ای زاهد، تو در این گوشهٔ آرام به ذکر خدایی، اما در شهر، هزاران دل بی‌قرار و بدن بیمار به یاری نیاز دارند. آیا تو پنداری که خدایی که آفریدگار همهٔ مخلوقات است، از تو رضایت دارد که در آسایش خود باشی و از حال بندگانش غافل؟ عرفان حقیقی آن است که چشمت باز شود و درد خلق را ببینی، دستت برای یاری ایشان دراز شود و حضورت مایهٔ خیر و برکت برای دیگران باشد. دل پرنور، آن دلی است که از عشق خالق، به عشق مخلوق برسد و خدمت به خلق را عبادت شمارد.» زاهد از سخن حکیمانهٔ آن مرد به خود آمد، از گوشه‌نشینی توبه کرد و به میان مردم بازگشت. او دریافت که راه حقیقی عرفان نه در دوری از خلق، که در پیوند با ایشان و خدمت به آنان است و رضایت حق، در گرو خدمت به خلق است.

سوالات مرتبط